بخشی از مقاله
چکيده :
مهاجرت بخصوص مهاجرت روستا به شهر به عنوان يکي از پيچيده ترين پديده هاي جمعيتي تحولات بسيار زيادي را در گسترش شهر و شهرنشيني به خصوص در شهرهاي بزرگ و مراکز استان ها به وجود آورده است . اين مهاجرين به دليل فقر اقتصادي و عدم مهارت ، تخصص و سواد کافي جذب حواشي شهرها و مناطق کم ارزش شهري شده اند و به دنبال خود مسائل و مشکلات بسياري را در ابتدا براي مديران و مسئولان شهري و سپس براي ساير شهروندان به وجود آورنده اند.
عمده ترين معضل اين نوع مهاجرت گسترش حاشيه نشيني در پيرامون کلان شهرها است ، بنابراين شناسايي و بررسي وضعيت موجود مهاجرين ساکن در حاشيه و محلات مختلف شهرها از لحاظ مبدأ، انگيزه ها و عوامل دخيل مهاجرت امري بسيار ضروري است .
هدف اصلي اين تحقيق شناخت وضعيت مهاجرين ساکن در محله ي سلمان آباد در شمال غربي شهر اردبيل است ، حاشيه نشيني در اين محله در سال ٦٥شکل گرفته است و از سال ١٣٧٤با مصوبه دولت جز محدوده ي خدماتي شهر اردبيل قرار گرفت و اکنون يکي از کانون هاي جذب مهاجرين شهر است .
روش تحقيق به صورت ترکيبي مبتني بر اسنادي، پيمايشي و تحليلي است ، نتايج پژوهش مشخص کرد که عوامل اقتصادي همچون کمبود اشتغال ، بيکاري با ٣٧درصد، کمبود امکانات و خدمات رفاهي با ٣٦درصد، اشتياق براي يافتن شغل پردرآمد با ٤٣درصد و جاذبه هاي شهر اردبيل با ٣١درصد، مهمترين عوامل دافعه و جاذبه براي مهاجرت و سکنيگزيني در محله سلمان آباد است .
کليدواژه ها: مهاجرت -دافعه و جاذبه - حاشيه نشيني -شهر اردبيل و محله سلمان آباد.
١-مقدمه
مهاجرت يکي از چهار عامل اصلي تغيير و تحول جمعيت است وبه دليل ماهيت خود ميتواند علاوه بر تغييرات دراز مـدت و طولاني، آثار سريع و کوتاه مدت نيز در تعـداد و سـاختار جمعيـت ايجـاد کنـد (زنجـاني، ١٣٨٠: ١٢). در سراسـر جهـان بخصوص پس از جنگ جهاني دوم ، مهاجرت به عنوان پديده اي جمعيتـي از بسـياري جهـات حـائز اهميـت گرديـد و در علـوم مختلف نظريه پردازان به بحث و تبادل نظر پرداختند. در اين راستا مهاجرت هاي روستا -شهري به دليل پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي آن بيش از ساير پديده هاي جمعيتي مورد توجه قرار گرفت (طاهر خاني، ٤١:١٣٨١) اين نوع مهاجرت عمـدتا از عدم زير ساخت هاي اقتصادي و خدمات زير بنايي مناسب در روستاها از يـک سـو و انتظـار درآمـد و اشـتغال بهتـر بـه همـراه برخورداري ازخدمات و تسهيلات رفاهي، آموزشي و بهداشتي برتر در شهرها از سوي ديگر متأثر مي گردد.
تسلط يک سويه شهر بر روستا در طي دهه هاي اخير در ايران مخصوصا بعد از اصلاحات ارضي و به هم خـوردن روابـط متقابـل شهر و روستا و وابستگي دو جانبه اي که در کارکردهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي داشته و مکمل يکديگر بودند، دسـت بـه دست هم داده و در حال حاضر به تضعيف هر چه بيشتر روستا از نظر بنيه ي اقتصادي شده و بـه نسـبت جلـوه و توسـعه برتـر شهري انجاميده و زمينه مهاجرت -هاي روستا-شهري را فـراهم و بلکـه تشـديد نمـوده اسـت ( ابـراهيم زاده ، بيتـا: ١٤٥)
پديده ي حاشيه نشيني درادبيات جامعه -شناسي شهري يکي از مباحث قابل تأمل و چالشي فراروي توسعه پايدار شهري است و جالب تر آنکه پس از نيم قرن حاشيه -نشيني درکشورمان هنوز راهکاري مناسب براي مقابله با اين پديـده اتخـاذ نشـده اسـت .
حاشيه نشيني پديده ايست جهاني که فقط مختص کشورهاي در حال توسعه نيست ولي برخورد با اين پديده عاملي براي تمـايز بين کشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته و نقش مديريت در به کنترل درآوردن آن ميباشد. افزايش روند مهاجرت از روستاها باعث افزايش جمعيت شهرنشيني ميگردد که اين امر به افزايش پديده حاشيه نشيني دامن خواهد زد. توسعه نيافتگي روستاها عامل افزايش مهاجرت به شهرها و حاشيه نشيني ميباشد و شکاف بين شهر و روستا به کالبد اجتماعي شهرها لطمه زده است .
بنابراين اگر مي خواهيم حاشيه نشيني را کنترل کنيم و به طورکلي از بين ببريم چاره اش اين نيسـت کـه خـدمات شـهري را افزايش دهيم بلکه انتقال خدمات و امکانات به روستاها از مهمترين ضروريات مي باشد. در جريان مهاجرت ، شـهرها بـه عنـوان کانون هاي تمرکز امکانات و خدمات و فرصت هاي شغلي هميشه جاذب جمعيت بوده و در کشور ما مراکـز اسـتان هـا بيشـترين پتانسيل را در اين زمينه داشته اند که شهرستان اردبيل نيز به عنوان نمونه از اين قاعده مستثني نبوده و در طول تـاريخ و ادوار مختلف کانون هاي جمعيتي در حواشي آن شکل گرفته و به مرور زمان با گسترش و توسعه شـهر، جزئـي از کالبـد آن گرديـده است .
١-١-تعريف و مفهوم حاشيه نشيني
حاشيه نشيني، زاغه نشيني، آلونک نشيني،کوچ نشيني، کپرنشيني همگي به يک معنا هستندو اگر بخـواهيم تعريفـي از اين اصطلاحات ارائه دهيم ، بايدگفت : «حاشيه نشينان کساني هستندکه در محدوده ي اقتصـادي شـهر زنـدگي مـيکننـد ولـي جذب نظام اقتصادي -اجتماعي آن نشده اند.»(اصغري زماني،١٣٨٣) همچنين حاشيه نشين به افرادي گفته ميشود که به دليل مشکلات معيشتي در شهر تاب مقاومت نياورده و به حاشيه شهرها پناه آورده اند تا از هزينه هاي زندگي در مرکـز شـهر در امان باشند و در تعريفي ديگر ميتوان گفت :«حاشيه نشينان کساني هستند که به دليل بضاعت مالي با توجه به توان اقتصـادي، نتوانسته اند خود را با ساکنين مرکزنشين تطبيق دهند. اين عدم سازگاري اجتماعي سبب مهاجرت آن ها به منـاطقي اسـت کـه بتوانند زمينه جذب آنها را فراهم کنند.»(اعتماد، ١٣٨١).يکي از اين نقاط حاشيه نشين در شهر اردبيل محله سـلمان آبـاد است که داراي مسائل و مشکلات خاص خود است .
٣- سؤالات پژوهش
از آنجايي که عوامل مختلفي مانند مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و ساير عوامل ميتوانند در مهاجرت از يک مکان به مکان ديگر مؤثر باشندو اين محله نيز به عنوان يکي از بزرگترين نقاط جذب جمعيت مهاجر در شهر اردبيل است ، از اين رو اين پژوهش درصدد پاسخگويي به اين سئوالات است ؛
١. چه عواملي باعث مهاجرت به شهر اردبيل و سکونت در اين محله از سوي ساکنين آن شده است ؟
٢. بين عوامل اقتصادي با مهاجرت هاي روستا - شهري و حاشيه نشيني در شهرها چه رابطه اي وجود دارد؟
٣- مباني نظري تحقيق
بي ترديد تمامي کشورهاي در حال توسعه ، مهاجرت را مهمترين مسئله جمعيتي خود ميدانند. هم اکنون رشد انفجاري شهرهاي بزرگ و تخليه مراکر روستائي از عمده ترين مشکلات روياروي کشورهاي در حال توسعه محسوب ميشود. باور همگاني بر اين اصل استوار است که نرخ بالاي بيکاري، امکانات ناکافي، پايين بودن استانداردهاي زندگي و سرانه ها در مناطق روستائي، کمبود امکانات آمد و رفت و ديگر خدمات و عوامل مختلف سبب مهاجرت مردم به سوي شهرها و بخصوص شهرهاي بزرگ ميباشد. در توجيه مهاجرت و شکل و نوع خاص آن يعني مهاجرت تدريجي روستائيان به شهرها، به برخي ديدگاه ها توجه مينمائيم :تودارو عقيده دارد که مهاجرت ، نابرابريهاي ساختاري شهر و روستا (در جهان سوم ) را از دو طريق تشديد ميکند: نخست به علت بالا بودن نسبت افراد تحصيل کرده بين مهاجران ، که در اين صورت روستا از سرمايه انساني ماهر تهي شده ، در حالي که حضور آنان نيروي کار شهري را بهبود ميبخشد. دوم از نظر ايجاد مشاغل جديد که اکثرا مشکل تر و گران تر از مشاغل روستائي است ، زيرا به منابع تکميلي نيازمند است (تودارو، ١٣٦٧: ٦) رشد ضعيف نوآوريها و حتي عدم توانايي در قبول نوآوريها توسط دهقانان فقيرموجب تشديد اختلاف طبقاتي ميشود، زيرا دهقانان ثروتمند با قبول نوآوريها و ماشين آلات جديد، منافع خود را افزايش داده و مزارع خود را تجهيز مينمايند. در واقع ميتوان اذعان داشت که به نوعي هزينه نوآوريها را دهقانان فقير پرداخت مينمايند که در نهايت موجب فقيرتر شدن فقرا شده و مهاجرت قشر فقير جامعه روستائي گريز از اين فاجعه را توجيه مينمايد (گريفين ، ١٩٧٤: ١٣٤).فريدمن در مدل مرکز پيرامون ، به يک مادر شهر صنعتي اشاره دارد که ناحيه پيراموني با جمعيت انبوه روستائي، بهاي مهاجرت با وقوع مدرنيزه شدن آن است و با پديده قطبي شدن توسعه که با افزايش تضادهاي ناحيه اي همراه است و با شکل گرفتن مهاجرت ، مهاجرين روستائي که مثل پيله اي به دور قطب توسعه تنيده ميشوند و به اميد توسعه يافتگي فقر را تحمل ميکنند (فريدمن ، ١٩٨٥: ١٣) فقر، موجبات آسيب پذيري را فراهم ميسازد و به اين جهت روستائيان اغلب جامعه اي آسيب پذير شناخته ميشوند؛ زيرا مناطق فقير به علت وجود فقر به اشکال مختلف در معرض خطر قرار ميگيرند و مهاجرت فرار از خطر را توجيه مينمايد (آندرسون ، ٢٠٠٢: ٢). آدامو طرح فشارهاي ناشي از عوامل مؤثر اجتماعي، اقتصادي و محيطي را که از تجهيرات خارجي و بيروني متأثر است در نگهداري طولاني مدت جمعيت در جوامع روستائي جهان سوم مشکل دانسته و مطرح مينمايد که "در جوامع روستائي نبايد پرسيد که چرا مردم روستاها را ترک مي کنند بلکه بايد پرسيد که چرا در روستا باقي ميمانند؟"(آدامو، ٢٠٠٣: ٤). کميت و کيفيت آب در فلات مرکزي ايران يکي از مهم ترين علل متروک شدن روستاها است ؛ زيرا خشک شدن و از بين رفتن منابع آبي و داشتن کيفيت نامناسب ، از عمده ترين عوامل تخليه روستاها محسوب مي شود (مهدوي، ١٣٧٢: ٤). از عوامل ديگر متروک شدن روستاها، غلبه شرايط و عوامل نامساعد طبيعي، اقتصادي و اجتماعي بر تلاش هاي ايثارگرايانه روستائيان است که در نهايت آنان را مجبور به مهاجرت ميکند (رزاقي، ١٣٧٥: ١٠٦). روند مهاجرت و جابجائي در روستاهاي کشورهاي جنوب با روندهاي مهاجرتي در کشورهاي صنعتي تفاوت هاي اساسي دارد. در کشورهاي جنوب مهاجرت روستائيان ناشي از مسائل حاد و لاينحل اقتصادي است و مهاجرت به منظور جستجوي زندگي بهتر صورت ميپذيرد (سعيدي، ١٣٧٧: ٩٠). مهاجرت روستائيان آثار نامطلوب را در به هم ريختگي نظام اجتماعي شهرها، کمبود مسکن در شهرها، ايجاد حاشيه نشيني، کمبود کار، غربت در فضاي شهري، سهولت در جذب روستائيان به سوي ناهنجاريهاي اجتماعي، نارسائي در ارائه خدمات شهري و رفاهي، رکود توليدات کشاورزي و جذب نيروي جوان و مولد در پي دارد (مهدوي، ١٣٧٧: ١٤٢- ١٤١). محروميت هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و زيستي و عدم برآورده شدن نيازهاي ضروري موجب مهاجرت و در نهايت تخليه روستاها ميگردد (حسيني ابري، (190 :1380
٤-مواد و روش ها
به لحاظ تعريف ، روش تحقيق مجموعه اي از قواعد، ابزار و راه هاي معتبر(قابل اطمينان ) و نظام يافته براي بررسي واقعيت ها، کشف مجهولات و دسـتيابي به راه حل مشکلات است (عزتي،٢٠:١٣٨٥).تحقيق حاضر ترکيبي و مبتني بر نوع اسنادي، پيمايشي و تحليلي ميباشد که در آن ازروش پرسشنامه ،مشاهده ي مستقيم و ميداني نيز استفاده شده است وبراي تجزيه و تحليل داده هاي استخراج شده از پرسشنامه ها نرم افزارهايي همچون Spss و Excel بکار گرفته شدند و همچنين براي تهيه نقشه کاربري اراضي و تحليل کاربريهاي موجود در سطح محله ، نرم افزارهاي ٩.٣ ArcGis و ٣.٣ ArcView مورد استفاده قرار گرفته اند.
٤-١- محدوده ي مورد مطالعه
استان اردبيل با وسعتي در حدود ١٧٨٦٧کيلومتر مربع ، نزديک به ١/١درصد از کل مساحت کشور، در شمال غرب فلات ايران (شرق و شمال فلات آذربايجان ) قرار دارد.اين استان واقع در منطقه اي سردسير از شمال غرب فلات ايران ، به دليل وجود دشت ، جلگه و ارتفاعات از تنوع اقليمي جالبي برخوردار شده است . توپوگرافي يا ناهمواري زمين نيز در استان اردبيل داراي دو تيپ اصلي اراضي پست و جلگه اي و دشت هاي کوهپايه اي است . شهرستان اردبيل به عنوان مرکزاين استان در موقعيت جغرافيايي ٣٣و ٣٨تا ٥٦و ٣٧درجه عرض شمالي و ٤٨و ٤٧تا ٣٩و ٤٨درجه طول شرقي قرار گرفته وبا مساحتي معادل ٢٤٩٨کيلومتر مربع ١٤درصد ازسطح استان را تشکيل ميدهد.اين شهر در دشت اردبيل و در ارتفاع ١٣٤٠متري از سطح دريا قرار گرفته است (طرح جامع شهر اردبيل ، ١٣٨٦: ١-٢). سلمان آباد نيز به عنوان محله مورد مطالعه در شمال غربي شهر اردبيل واقع شده است (شکل ١).
شکل ١. نقشه موقعيت جغرافيايي محدوده مورد مطالعه
٤-٢- مراحل گسترش شهر اردبيل و شکل گيري محله مورد مطالعه
در فاصله زماني سال هاي ١٣٤١-١٣٣٥جهت هاي گسترش شهر اردبيل با رشدي آرام و بطئي بيشتر متوجه شمال شرق و شمال غرب و غرب شهر بوده است و در محدوده ي شمال غربي و در فاصله ٢کيلومتري از مرکز شهر معدود ساخت و سازهاي منفرد و جدا از هم شکل گرفت که محله سلمان آباد را تشکيل داد. در کل مراحل گسترش شهر اردبيل و شکل گيري محله سلمان آباد را در طول زمان ميتوان به صورت زير شرح داد: الف : منطقه مرکزي شهر؛ توسعه تا سال ١٣٥٤ ب : توسعه پيوسته شهر در دوره ٥٩-١٣٥٥و توسعه گسسته شهر در دوره ٥٩-١٣٥٥ ج : توسعه پيوسته شهر در سال هاي ٧٠-١٣٥٩و توسعه گسسته شهر در اين دوره د: توسعه شهر در سال هاي ٨٤-١٣٧٠ در فاصله زماني ١٣٥٧-١٣٥٤به عنوان يکي از سريع ترين مراحل رشد شهر مساحت شهر به ١٥٨٠هکتار رسيد.
مهاجران روستايي در اين دوره سلمان آباد را به چند برابر سطح قبلي خود ميرسانند و بدين ترتيب منطقه حاشيه اي سلمان آباد به بزرگترين محل اسکان مهاجران تبديل ميگردد. شکل محدوده ي کنوني شهر اردبيل ، حاصل رشد و گسترش شهر در دوره زماني ١٣٥٩تا ١٣٦٨است و در اين فاصله زماني نواحي اطراف راه هاي ارتباطي به خارج از شهر گسترش فوق العاده يافت و سلمان آباد در شمال و شمال شرق به حداکثر وسعت خود دست يافت و به خصوص به طرف جاده مغان کشيده ميشد(طرح جامع شهر اردبيل ، ١٣٨٧) (شکل ٢).
شکل ٢. نقشه توسعه ادواري شهر اردبيل و محله سلمان آباد (١٣٨٨-١٠٠٠ه .ش )
٤-٣- کاربري اراضي محله
محله سلمان آباد با وسعتي در حدود ٤١.٦٢هکتار در شمال غرب شهرستان اردبيل واقع شده است . از نظر توزيع کاربري بيشترين کاربري در سطح محله مربوط به واحدهاي مسکوني با مساحت (٣٣.٦هکتار)ميباشد که در حدود ٨٠.٧درصد از مجموع کل را در بر ميگيرد و در رديف هاي بعدي کاربريهاي کشاورزي (٣.٤هکتار)، باير(١.٥هکتار) قراردارند و اما کمترين وسعت را کاربريهاي مذهبي (٠.١٤هکتار)،تجاري (٠.١٧)،درماني (٠.٣٣هکتار) به خود اختصاص داده اند. ديگر کاربريها به شرح زير در قالب جدول ١ارائه گرديده است .
جدول ١.توزيع کاربريها در سطح محله سلمان آباد(مساحت به هکتار)
٤-٤- ويژگيهاي کالبدي محله
اين محله حدودا از سال ١٣٦٥در خارج از محدوده ي ١٤٧٧٧شهر اردبيل شکل گرفته است که هيچ گونه خدمات شهرداري شامل اين محله نميشده است ولي از سال ١٣٧٤با مصوبه دولت اين محله و ساير محله هاي مجاور شامل محلات ميراشرف ، اسلام آباد، کاظم آباد و... جزو محدوده ي خدماتي شهر محسوب شده اند و بطور نسبي از خدمات شهرداري برخوردارگشته اند. عمده ترين نماهاي اين محله چهره ي ظاهري آنهاست که احساس وجدان انساني را ميآزارد. نامناسب بودن وضعيت منازل مسکوني از لحاظ استحکام و دوام در برابر حوادث طبيعي مانند زلزله به دليل ساخت وساز غير اصولي و عدم رعايت اصول و استانداردهاي شهرسازي و معماري، فرسودگي بناها، نامناسب بودن وضعيت معابر محله از لحاظ سطح پوشش و عدم روشنايي کافي، جويهاي پر از زباله و گنداب که بوي تعفن آنها هر رهگذري را ميآزارد، خيابان هايي با دست اندازهاي زياد و چاله هاي عميق و... از مهم ترين ويژگيهاي کالبدي اين محله ميباشند (اشکال ٦-٣).
اشکال ٦-٣. تصاويري از وضعيت نامطلوب زيستي در محله حاشيه نشين سلمان آباد