بخشی از مقاله
چکیده
امروزه دانش به عنوان یک فاکتور رقابتی کلیدی در اقتصاد جهانی شمرده می شود.در اصل مدیریت دانش بدست آوردن و اشتراک گذاری وبسط دانش در راستای به سود رسانی سازمان است. در جامعه امروزی همه گروههای کاری و علمی اتفاق نظر دارند ، برای اینکه سازمانها بتوانند در دنیای تجارت و رقابت، حضور مستمر و پایدار داشته باشند، باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند. علی رغم اینکه دانش به عنوان منبعی برای بقای سازمان و سرمایه فکری به عنوان مبنای اولیه دستیابی به شایستگیهای اصلی و راهبردی برای عملکرد برتر مطرح میشوند و شرط موفقیت سازمانها دستیابی به یک دانش و فهم عمیق در تمامی سطوح است، اما باز هم بسیاری از سازمانها هنوز به مدیریت دانش به طور جدی توجه نکرده اند. به گفته پیتر دراکر، »راز موفقیت سازمانها در قرن 21 همان مدیریت دانش« است مدیریت دانش فرایند ایجاد ارزش از داراییهای نامرئی سازمان یعنی سرمایه انسانی است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که به خاطر پدیده جهانی شدن، دچار تغییرات سریع و اجتناب ناپذیری است. در قرن حاضر اقتصاد به سمت اقتصاد دانش محور حرکت کرده و بسیاری از معادلات کنونی کشورها را با چالش مواجه ساخته که این امر، خود حاصل فناوری اطلاعات و ارتباطات است. این تغییرات اگرچه ما را با مشکلاتی مواجه می کند اما فرصتهایی را نیز پیش روی بخش غیردولتی قرار می دهد. اگر چه بخش غیردولتی اولین قدمها را در زمینه پیاده سازی مدیریت دانش برداشته است اما هنوز با آن فاصله دارد. در این مقاله سعی می گردد یک ساختار مدیریتی دانش پایه که توسعه فرهنگ سازمان را در سازمانهای غیردولتی ایران سهولت میبخشد و آنرا توسعه میدهد ارائه گردد. لذا در ابتدا ضمن شناخت دانش، انواع آن، فواید به کارگیری دانش در سازمانها، ویژگیهای سازمانهای دانش پایه، شناخت سازمانهای غیردولتی، اندازه گیری و پیاده سازی دانش در سازمانهای غیردولتی سعی می شود در انتها به ارائه راهکارها و توصیه های سیاستی در این خصوص پرداخته شود.
مقدمه
مدیریت دانش در واقع به خلق و گردآوری دانش درون سازمانی و برون سازمانی، ثبت و نگهداری و طبقه بندی دانش، اشتراک گذاری دانش در کمیتهها ی تخصصی مرتبط و در نهایت نتیجه گیری بهینه در جهت حرکت رو به جلو سازمان می پردازد . در حقیقت مدیریت دانش، ابزاری است در دست مدیران ارشد سازمان که با تمسک بر آن می توانند بهترین بهره وری و کارآیی را از سرمایه های سازمانی خود دریافت نموده و از دانش کسب شده بعنوان یک مزیت رقابتی در مواجهه با بازارهای رقابتی و فشرده جهانی بهره برداری و استفاده نمایند. هم زمان با رشد ایده دانش به عنوان منبع استراتژیک در قرن بیست و یکم، دانش به مثابه یک مزیت رقابتی مهم در سازمان های پیشرو، مورد توجه جدی قرار گرفته است. از این رو چندی است که بسیاری از دانشمندان علم مدیریت و سازمان تلاش هایی را برای نظام مند کردن استفاده از دانش در سازمان از راه ایجاد باب جدیدی در مدیریت با عنوان - - مدیریت دانش - - آغاز کرده اند .
کسب مدیریت دانش نیاز به تمرکز مدیریتی روی سه نکته دارد؛ آماده کردن سازمان، مدیریت کردن داراییهای دانش و استفاده از اهرم دانش برای برتری رقابتی. آماده کردن سازمان اولین قدم در توسعه »فرهنگسازمانی« است و اغلب دربرگیرنده تغییر فرهنگ سازمان می باشد. یعنی تغییر رفتار و وضعیتی که کارکنان در سازمان به کار مشغولند و همچنین شامل ارتباطات و تعاملات درون سازمانی بین خود کارکنان میشود. البته اعتقاد بسیاری از بزرگان بر این است که جابجایی فرهنگ کار بسیار مشکلی است و کسب آن مشکلتر از خود تغییر است. به منظور کسب مزیت رقابتی و جهت ادامه بقا و مقابله با شرایط متغیر محیطی، بسیاری از شرکتهای غیردولتی به استفاده از ابزارهای مدیریتی نوین، تکنیک ها و اصول نو رو آورده اند. تجربه نشان داده که اکثر تئوری های مدیریتی و تکنیک های نوین، ابتدا در بخش غیردولتی مورد استفاده قرارگرفته اند و پس از اثبات کارایی و اثربخشی، به بخش دولتی راه یافته اند. طرح ریزی منابع سازمان، مهندسی مجدد فرایندها و مدیریت کیفیت جامع بسیاری تکنیک های مشابه دیگر، نمونه هایی از این دست هستند. آنچه مشخص است، مدیریت دانش از این امر مستثنی نیست .
بیان مساله
در یکی دو دهه اخیر، دانشمندان اذعان داشتند که اساس رقابت در حال تغییر بوده و موفقیت سازمانها به سمت میزان تاکید و توجه آنان بر دانش مرتبط است. این مسئله بسیاری از سازمان های پیشرفته را بر آن داشت تا دانش را در سازمان خود مدیریت کرده آن را به بهترین شکل ممکن، مورد استفاده قرار دهند. همچنین تاکید و توجه بیشتر بر منابع انسانی که تولیدکنندگان و حاملان اصلی دانش در سازمان هستند به ویژه در زمینه تسهیم دانش و فرهنگ سازمانی که جریان دانش در داخل سازمان را شکل می داد مورد توجه ویژه ای قرار گرفت . بسیاری از دستاندرکاران مدیریت دانش معتقدند که ساختار سازمانی عامل بسیار مهم و تاثیر گذار در ارتقاء دانش و فناوری در سازمان است و ساختارهای سازمانی باید انعطافپذیر باشند تا مرزهای سنتی را کنار بزنند و به پرسنل جرات مشارکت، همکاری و ارائه طرح های نو و خلاقانه را بدهند. این مسئله بسیاری از سازمانهای پیشرفته را بر آن داشته تا دانش را در سازمان خود مدیریت کرده آن را به بهترین شکل ممکن، مورد استفاده قرار دهند. تاکید و توجه بر منابع انسانی که تولیدکنندگان و حاملان اصلی دانش در سازمان هستند به ویژه در زمینه تسهیم دانش و فرهنگ سازمانی که جریان دانش در داخل سازمان را شکل می داد مورد توجه ویژه ای قرار دارد . از این رو در طراحی ساختارهای سازمانی تلاش می شود تا این ساختارها انعطاف پذیر باشند و به پرسنل اجازه مشارکت، همکاری و ارائه طرحهای نو و خلاقانه را بدهند. سازمانهای کوچک و یا سازمانهای نوین و کارآفرین برتریهای زیادی به هنگام تغییر فرهنگ نسبت به سازمانهای بزرگ یا سازمانهای قدیمی که حتی دارای سابقه فرهنگ سازمانی زیادی هستند، دارند.
نیاز به افزایش راندمان و بهرهوری ایجاد شده به وسیله گرایشهای تعدیل نیروی انسانی به منظور تقلیل در هزینهها در سازمانها در زمان سقوط احتمالی به رده پایینتر اقتصادی بیانگر نیاز به مدیریت خرد یا یک »فرهنگ خرد« در تشکیلات تولید کنندگان و همچنین بخش غیردولتی می باشد. شرکتهای غیردولتی به تولید کالا و خدماتی می پردازند کهمستقیماً در رقابت با کالا و خدمات بخش-های دیگر دولتی است. آموزش، دانش، امنیت و علم از جمله زمینه های مورد نیاز در این بخش است. برای مثال آموزش از راه دور و به ویژه آموزش از طریق اینترنت توسط شرکتهای خصوصی، ارائه خدمات آموزشی توسط سایر سازمانهای دولتی را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. این در حالی است که سازمان های غیر دولتی از این امر مهم غافل هستند و هیچ برنامه و سیستمی برای ذخیره و انتقال یافته-های علمی و اندوخته های تجربی خود ندارند، لذا برای تامین نیاز مشتریان باید این موضوع در سازمانهای غیر دولتی کاملا نهادینه و مورد استفاده قرار گیرد و سازمانهای غیردولتی از حالت سنتی خارج و به سمت یک سازمان دانش بنیان حرکت نماید.
ضرورت و اهمیت بررسی موضوع
مدیریت دانش یکی از رویکردهای مهم و ارزشمند برای توسعه سازمانهای پیشرو به شمار می رود که با استقرار چنین سیستمی می توان شاهد افزایش کیفیت سرمایه های انسانی از طریق تدوین فرآیندهای سیستماتیک برای تولید و کسب دانش، ارزشگذاری و انباشت دانش و نهایتاً ترویج و گسترش آن در لایه-های مختلف سازمانی بود. از زمانی که ماده و انرژی به عنوان منبع قدرت جای خود را به اطلاعات و دانش داد اهمیت سیستم مدیریت دانش در افق برنامه های توسعه ای بیشتر نمایان شد. بررسی های کتابخانه ای نشان می دهد که تحقیقات زیادی در حوزه مدیریت دانش صورت پذیرفته است.دانشمندانی چون بلاکر ،آرگریس ،داونپورت و پروساک علاوه بر تعریف مدیریت دانش، تحقیقات وسیعی در این حوزه انجام داده اند. امروزه دانش سازمانی با ارزش ترین مزیت رقابتی و تنها دارایی استراتژیک سازمانها به شمار می رود. مفاهیمی چون، سازمانهای دانایی محور، مدیریت دانایی، اقتصاد مبتنی بر دانش یا الگوهای توسعه ای دانایی محور تنها جلوه ها و نمودهای اندکی از واقعیتهایی است که محیط سازمانی ما را دربرگرفته است. در هزاره سوم قدرت دانایی از تسلیحات بیشتر است، و مدیریت بیشتر به سمت مدیریت دانش حرکت می نماید و سازمانهای با فرهنگ با کار فکری بیشتر جایگزین سازمانهای کم فرهنگ می شوند . اگر چه بحث مدیریت دانش در سازمانهای غیردولتی مطرح می باشد اما اهمیت آن به ویژه به دلیل نقش خدماتی این سازمانها توجه ویژه ای را برای آن می طلبد و به یک عامل حیاتی تعیین کننده برای رقابت پذیری آنها تبدیل شده است.