بخشی از مقاله
چکیده
دانشگاهها از مهمترین عوامل نظامهای آموزشی در تحولات اساسی جهان شناخته میشوند و در این بین برنامه درسی دانشگاهی از مهمترین مباحث در نظام آموزشعالی است که به شدت تحت تاثیر فرهنگ و ارزشهای علمی و غیرعلمی قرار دارد، این موضوع با نام بومی سازی علوم در عصر جدید مورد توجه قرار گرفته است اما در این میان در برخی از مباحث به دلیل عدم توجه به برنامه درسی دانشگاهی، کجفهمیهایی در این خصوص به وجود آمده است.
هدف از این بررسی بیان و تحلیلی از کجفهمیهای بومیسازی برنامه درسی دانشگاهی است. این پژوهش، تحقیقی کیفی با روش تحلیلی-اسنادی است؛ و با تأکید بر فرایندها و درک و تفسیر آنها انجام شده است. یافتهها در این پژوهش حاکی از آن است که کلید گذر و موفقیت در بومی سازی آزاداندیشی و خلاقیت در سطوح مختلف برنامه درسی و آموزشی در علوم مختلف است و نهایتا جز با استعانت از برنامههای راهبردی برنامه درسی در عرصه دانشگاهی آرمانها و ارشهای کشور را محقق ساخت چرا که از این طریق میتوان تهدیدهای موجود را به فرصتی برای رشد و ترقی تبدیل کرد.
مقدمه
افراد در هر اجتماعی بیش از هر چیز، تحت تاثیر فضای آموزشی قرار دارند. دانشگاه که محیط آموزشیِ رسمی محسوب میشود، یکی از موثرترین عوامل در نحوه نگرش افراد به هستی، باورهای علمی و معرفتی، نحوه برخورد با پیرامون، چگونگی تسلط برنیروهای طبیعی و شرکت در گروههای اجتماعی و سیاسی است. در واقع اندیشه و رفتار فارغالتحصیلان تجلیگاه برنامههای درسی دانشگاهی است که در آن تحصیل کردهاند اگر برنامه دقیق باشد، باید دانش، تواناییهای شناختی، مهارتی، علایق، ارزشها و نگرشهای افراد را در مسیر مشخص شده برنامه، دگرگون سازد اما میان آموزش و دروس ارائه شده به دانشجویان، و مهارتها و دانش مورد نیازِ افراد و جامعه، همخوانی لازم وجود ندارد
این در حالی است که برنامهدرسی و آموزشی دانشگاهی در هر رشته باید در بر دارنده موارد زیر باشد:
الف - درآمدی سیستماتیک برای رشته مطالعاتی فراهم کند؛
ب - چارچوبی مقایسهای و زمینهای برای فهم رشته مطالعاتی فراهم آورد؛
پ - به دانشجویان آزادی و انعطافپذیری بدهد؛
ت - دانش و مفاهیم عام دانشجویان گسترش یابد؛
ث - یادگیری خود راهبرانه را در دانشجویان پرورش دهد
در این بین باید توجه داشت که علوم انسانی که در دانشگاه به معنای درک و فهم حقیقت، یک پدیده انسانی جریان دارد، بررسی کننده و بررسی شونده از یک سنخ هستند. برخی از تحلیل گران علم را پدیدهای فرهنگی میدانند چنان که ارزشها - چه علمی و چه غیر علمی - به انتخاب و گزینش موضوعات مورد مطالعه محقق شکل میدهند و اثر میگذارند. همچنین تولیدات و آفرینشهای علمی انسان را سرشار از پیامهای ارزشی میدانند
دانش بومی، دانشی است که طی زمان توسط افراد بنا شده و به مرور اشاعه یافته و موثر بر فرهنگی و مبتنی بر تاریخ و بستر اجتماعی کاملا خاصی است. برخی »بومیسازی« را به معنای اشاعه، انطباق و رشد پارادایم دانش، فناوری، هنجارهای رفتاری و ارزشهای محلی در موقعیت و بستر خاص میدانند
در واقع بومیسازی را میتوان واکنشی در مقابل جهانی شدن دانست. در شرایط کنونی "جهانی شدن" باری از چالش به همراه دارد چرا که مفاهیم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حدود این مفاهیم را به شدت متحول میسازد و از آنجا که به تصور عدهای یکپارچگی که از جهانی شدن حاصل میگردد حیات خرده فرهنگها را مورد تهدید قرار میدهد، برای مقابله با تهدیدی به نام جهانیشدن یا جهانیسازی، درصدد احیا و حفظ فرهنگ و ارزشهای جامعه خود به امر بومی سازی در حوزههای مختلف از جمله حوزه برنامه درسی در عرصه دانشگاهی پرداختهاند.
اما فرهنگ جهانی در حالی که از شباهتها و یکسانیهای فرهنگی میان ملل حکایت دارد طیفی گسترده از فرهنگها و ارزشهای مختلف را شامل میشود که این حکایت از بینالمللی شدن دارد که در واکنش به تهدیدهای جهانی شدن به وجو آمده است. اگر به جوانب هر دو موضوع توجه کافی شود، روشن خواهد شد که میتوان هم بهرههای لازم را از بینالمللی شدن آموزشعالی برد و هم میتوان ضمن مدیریت و سرمایهگذاری هویت ملی و دانش، به ویژه دانش بومی، گامی استوار در راستای تحکیم و نیز اشاعه و معرفی دستاوردهای علمی، فرهنگی و ارزشهای بومی برداشت . متاسفانه به دلیل اینکه تصمیمها و سیاستها در نظام آموزشعالی گاها از دستگاههایی صادر میشود که تخصص کافی در زمینه برنامه درسی را ندارند جهت گیریهایی غیرمتخصصانه در خصوص بومیسازی در دستور کار قرار میگیرد.
هدف از این بررسی بیان و تحلیلی از کجفهمیهای بومیسازی برنامه درسی دانشگاهی است. این پژوهش، تحقیقی کیفی است؛ و به روش تحلیلی-اسنادی و با تأکید بر فرایندها و درک و تفسیر آنها انجام شده است. محقق کجفهمیهای مورد بررسی را چهار بخش عمده میداند که شامل: .1 اقتباسهای بیقاعده و بیحد و حصر، .2 خلط مباحث علمی و دینی، .3 اندیشهدان، اندیشمند، اندیشهساز، .4 بومیسازی محتوا در دانشگاه یا بر دانشگاه - تمرکز و عدمتمرکز - ، که در ادامه به بحث و بررسی در این چهار بخش پرداخته شده است.
پیشینه نظری و پژوهشی پژوهشهای فراوانی در ارتباط با بومیسازی یا اسلامیسازی صورت گرفته است اما تا آنجا که مطالعات دردسترس پژوهشگر نشان میدهد
هیچ یک به بررسی کجفهمیهای موجود در بومیسازی برنامهدرسی دانشگاهی نپرداختهاند. در این قسمت، برخی از پژوهشهایی که به نحوی مرتبط با بومیسازی برنامهدرسی است، مرور خواهد شد:
نوذری - 1391 - ، مقالهای با عنوان »امکان اسلامیسازی و بومیسازی برنامهدرسی رشته علوم تربیتی« به تحریر در آورده که هدف از آن بررسی امکان اسلامی و بومیسازی برنامه درسی مصوب، از طریق بررسی وضع موجود آن و بر پایه دانش تربیتی موجود است.
سه پرسش اصلی آن
.1 برنامه درسی مصوب رشته علوم تربیتی در مقطع کارشناسی و کتابهای تألیفی که در دانشگاهها تدریس میشوند، چه نقاط قوت و ضعفی دارند؟
.2 با نظر به دانش بومی و اسلامی تولید شده در بیست سال گذشته - پس از تصویب برنامه - ، اسلامیسازی و بومیسازی علوم تربیتی تا چه حد امکانپذیر است؟
.3 چه عواملی موجب کندی برنامه شده است؟
روش تحقیق در پاسخ به سؤال اول، توصیفی از نوع اسنادی است و در پاسخ به سؤال دوم و سوم، توصیفی-تحلیلی و توصیفی-انتقادی است. نتیجه بررسیها نشان میدهد که زمینه بازنگری در برنامه و کتابهای درسی تاحدودی فراهم شده است.
مختاری، کوپایی، جاویدی و صیفوریطغرالجردی - 1390 - طی مقالهای با عنوان »امکان بومیسازی یا اسلامیسازی در ساحت جهانیشدن دنیای امروز« و با هدف بررسی امکان گفتمان بومیسازی یا اسلامیسازی در ساحت جهانی شدن در دنیای امروز پرداخته و روش آن تحلیلی اسنادی است. نتیجه نهایی پژوهش این است که فرآیند بومیسازی علم به دنبال شناخت جامعه فعلی است و گفتمان اسلامیسازی، گفتمان طراحی مطلوبیتهای فرهنگی تشخیص داده شده بر مبنای دین اسلام است. بر این اساس، اسلامیسازی با دانشی که از دانش بومیشده به دست میآورد، تلاش میکند تا ارزشها و هنجارهای دینی را به طور مثمر ثمری در جامعه پیاده کند.
باقری - 1387 - در مقالهاش با عنوان »علوم انسانی اجتماعی از بحران تا بومی سازی: انتقادات و راهکارها« به طرح مسألهی بحران در علوم انسانی و اجتماعی معاصر پرداخته است.