بخشی از مقاله
چکیده
انقلاب مشروطه به عنوان یک »لحظه تاریخی« بنیان فرهنگ و اجتماع ایران را دگرگون ساخت و برساختی جدید از قدرت و دانش آفرید که موضوع آن پرداختن به خواستههاي مردم از حاکمیت بود. در واقع مشروطه با تغییر مضمون قدرت و دانش، نوع جدیدي از قدرت-پادقدرت را بوجود اورد که گفتمان سنتی حاکمیت شاه/ظلاالله را به کنار نهاده، و گفتمان جدید ، دولت/ملت را جایگزین آن نمود. در این فرایند تغییر ، ادبیات و بزرگان ادبی ایران نقش بسیار مهمی برعهده داشتند که محمدتقی بهار از پیشروان تغییر مضمون قدرت/ پادقدرت از گفتمان سنتی به مدرن در حوزه ادبیات به شمار میرود. از این روي هدف مقاله حاضر بررسی گفتمانهاي قدرت و پادقدرت یا مقاومت در شعر محمدتقی بهار میباشد. از مجموع مباحث که با استفاده از منابع کتابخانهاي ، روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از نظریه قدرت/دانش فوکو طرح گردیده، این یافتهها بدست آمده که بهار در سه مقطع تاریخی مشروطه، برآمدن رضاشاه و سقوط او قرائتهاي خاصی از قدرت و مقاومت را در شعر خود برساخته که علاوه برآنکه نمایانگر تغییر جایگاه مردم و شاه در رابطه قدرت و پادقدرت است، نشانگر تحولپذیري شاعر از زمینه اجتماعی و فرهنگی میباشد.
واژگان کلیدي : قدرت ، دانش، پادقدرت ، ادبیات ، بهار ، فوکو ، مشروطه.
مقدمه
بررسی نظریه هاي قدرت در علوم انسانی نشان میدهد که عمدتا دو دسته نظریه در این حوزه تاکنون مطرح شده است : نظریههاي حاکمیتمحور که در آنها به قدرت به مثابه زور فیزیکی، دولتی یا طبقاتی تاکید میشود؛ و نظریههاي که قدرت را امري گفتمانی و زبانی درنظر میگیرند که از طریق فرایندهاي سوژهسازي و سوژهزدایی در متون اعمال میشود. نوع اول از قدرت را »مکانیکی« و نوع دوم آنرا »گفتمانی، متنی یا نرم« گویند. - حاجیزاده و مهرآیین، - 31 :1393 این برداشت از قدرت و مطالعات پیرامون ان موجب گردیده که موضوعات جدیدي براي بحث و بررسی در عرصه سیاست و فرهنگ مطرح گردد که ادبیات انتقادي یکی از جلوههاي ان است. ادبیات انتقادي که هدفش مطالعه نحوه شکست قدرت و بازسازي آن در روابط اجتماعی است، نحوه ساختارزدایی از الگوهاي قدرت حاکم بر جامعه را به همراه رویکردهاي جدید مورد بررسی قرار میدهد. به همین دلیل میتوان گفت در فرایند این شکست و برساخت، شاعران و نویسندگان ادبی ایران معاصر خلاقیت خود را باتوجه نمودن به سیاست و اجتماع به نمایش میگذارند. بررسی حضور شعرا و نویسندگان در جریان انقلاب مشروطه و استبداد رضاشاهی در این فضا شایان بررسی است.
بنابر آنچه پیرامون نسبت قدرت و ادبیات آمد الگوي مسلط بر این مقاله پاسخ به این سوال است که محمدتقی بهار چگونه در متن یا همان اشعار خود اعمال قدرت و مقاومت میکند؟ در واقع سوال به این مسأله می-پردازد که برداشت بهار از قدرت و مقاومت یا همان پادقدرت در اشعارش چگونه است؟ مسألهاي که ما را ناگزیر میسازد براي یافتن پاسخ آن انقلاب مشروطه، فرهنگ حاکم و اجتماع ایران مابین فعال شدن محمدتقی بهار به عنوان یک شاعر و فعال سیاسی از سال - 1287 - تا سال - 1330 - به عنوان یک منتقد اجتماعی و سیاسی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. پرداختن بهار به شعر و سیاست بیشتر از آن که در ابتدا انگیزه شخصی داشته باشد، امري ساختاري و خانوادگی است. او همانند پدرش که ملکالشعراي آستان امام رضا بود ، متمایل به شعر و شاعري و زندگی در این فضا بود. اما به جهت تغییر ماهیتی که انقلاب مشروطه - 1299-1285 - در بنیان فکري و اجتماعی ایران بوجود آورد، محمدتقی بهار نیز به امر سیاست و انتقاد از شرایط اجتماعی و حکومت در شعر خود پرداخت و همانند دیگر بزرگان ادبی گونهاي خاص از قدرت و پادقدرت را در شعر خود پدید آورد. ادامه مقاله ذیل مباحث پیشینه و ضرورت پژوهش، چارچوب نظري پژوهش و تحلیل و بررسی این موضوع را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
پیشینه و ضرورت پژوهش
پیرامون نسبت قدرت ، سیاست و ادبیات تاکنون آثار گرانقدري در داخل و خارج از ایران به رشته تحریر درآمده که هرکدام بعدي از این موضوع را در بهترین وجه خود کاویده و نشانگر اهمیت و ضرورت پرداختن به این موضوع هستند. سابقه پرداختن به موضوع قدرت و ادبیات را شاید بتوان به یونان باستان و کتاب »فن شعر« ارسطو دانست. ارسطو در این کتاب بین تاریخ، ادبیات و قدرت به تفصیل سخن رانده و بر این مهم اشاره داشته است که همواره تضادي میان تاریخ و ادبیات در موضوع قدرت وجود دارد. به اعتقاد ارسطو تاریخ به امر حادثشده و تمامشده میپردازد در حالی که ادبیات و هنر همواره به امر محتملالوقوع و بالقوه در آینده اشاره دارد. - نک. پاینده،:1391 - 1 در فرهنگ اسلامی و ایرانی مباحث نظري فارابی پیرامون نسبت منطق با شعر و یا ابن سینا با تلخیص کتاب فن شعر ارسطو به این مهم اشاره دارند که شعر نمیتواند از دغدغه قدرت چه در زبان و چه در مضمون فارغ باشد. - بهرهور و دیگران، - 55 :1393
مطالعه تاریخ ادبیات ایران نیز گویاي آن است که بیشتر آثار ادبی مخصوصا دیوان اشعار در رابطه با شاه و دربار سروده شدهاند. بزرگترین حماسه ایران یعنی شاهنامه به دربار سلطان محمود تقدیم شده است. در سبک عراقی که موضوع عرفان و تصوف است، شعرا براي ابراز وفاداري به حکومت و یا امرار معاش حداقل وفاداري خود را با مدیحهگوي شاه و بزرگان دربار ابراز میکردند. این رویه در سبک هندي تحت شرایط خاص و در بازگشت ادبی دوره قاجاریه استمرار یافت. - نساج و مزدارانی، - 86 :1393 در واقع میتوان گفت بین تاریخ، ادبیات و سیاست در ایران همواره نسبت مستقیم و غیرقابل اغماضی وجود داشته است چرا که دربار براي مشروعیت سازي و کسب اعتبار به شعر نیاز داشتند و شعرا براي گذران زندگی به دربار وابسته بودند. اما این رویه با انقلاب مشروطه ایران تغییر کرد.
در حوزه نقد ادبی آثاري که بعد از انقلاب مشروطه تاکنون پژوهشهاي زیادي صورت گرفته است. پژوهش یحیی آرینپور با عنوان »از صبا تا نیما - 1372 - « مهمترین اثري است که با مطالعه دیدگاهاي شعراي دوره قارجاریه و پهلوي، نحوه تغییر مضمون شعر فارسی از دربار به جامعه را توضیح داده است. همچنین محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب »ادوار شعر فارس از مشروطه تا سقوط سلطنت - 1384 - « به موضوع سیاست، شعر فارسی و مشروطه پرداخته و تغییرات مضمونی و شکلی آنرا به تفصیل مورد بحث قرار داده است. اهمیت این کتاب در ان است که