بخشی از مقاله

چکیده:

عنوان ادب پاداری معمولاً به آثاری ادبی اطلاق میشود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی و مبارزه با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی پدید میآید. ملت ایران از کهن ترین اعصار، از عصر اوستایی و سپس ایرانی میانه تا عصر مشروطه و دوران معاصر، به سبب پیشینه درخشان پایداری در برابر ستم داخلی، تهاجم خارجی و هجمه های فرهنگی و عقیدتی، دارای آثاری زرین در ادب پایداری است.

ادب پایداری در عصر مشروطه، جلوهای ویژه پیدا میکند و شاعرانی چون میرزاده عشقی، عارف قزوینی، سیداشرفالدین گیلانیفرّ،خی یزدی و بهار، بیشترینفعّالیت را در این زمینه انجام میدهند. بهار یکی از فعّالان سیاسی و روشنفکران آزادیخواه ایران بود کهقلماًو قدماً به مبارزه و افشاگریعلیه استعمارگران و حکّام زر و زور و تزویر پرداخته و بهای سنگین این مبارزات را نیز با مغضوبیت و نفی بلد خویش پرداخت نمودهاست. در این مقاله بر آنیم که با جستوجو در آثار این شاعر، نویسنده و سیاستمدار معاصر ایرانی، دریچهای رو به سوی شناخت ادب پایداری در عصر مشروطه بگشاییم.

-1 مقدمه:

ادب پایداری، شامل هر سروده یا نوشته ای است که برای اعتراض علیه ظلم و بیداد و مقابله با حاکمان جور و تجاوز بیگانگان یا مبارزه با کژیهای فرهنگی، اخلاقی و عقیدتی سروده یا نوشته میشود و هدف از آن بیدار کردن مردم و ترغیب آنان علیه ستمپیشگان و بدآیینان است. این آثار که با تکیه بر آرمانخواهی، عدالتخواهی، نوعدوستی و حقیقتجویی سروده میشوند، از لحاظ مضمون، مقاوم و تسلیمناپذیرند و از نظر لفظ و آهنگ، برانگیزاننده و شورانگیز. مفهوم پایداری، مفهومی عام در فرهنگ همه ملتهاست و در هیچ قالب ملّی و یا چارچوب اجتماعی نمیگنجد، بلکه مرزهای قومی را می شکافد و مخاطب آن، ژرفای وجدان عام بشری است.

در حقیقت، پایداری، مفهومی خاص است با مصادیقی جهانی که ملل صاحب ادبیات، به هر شکل و زبانی در حوزه آن،فعّالیت داشتهاند، چنانکه فرانسه با »لویی آراگون«، شیلی با »پابلو نرودا«، اسپانیا با »لورکا«، مجارستان با »پتوفی«، ترکیه با »حکمت«، فلسطین با »جبرا ابراهیم جبرا« نیز کشورهایی چون شوری، کشورهای آمریکای لاتین، ویتنام، افغانستان، تاجیکستان و بسیاری از دیگر کشورها حضوری رنگین در حوزه ادب پایداری داشتهاند، اما در این میان، کشور و ملت ایران اگر نه کهن ترین، یکی از کهنترین میراث های ادب پایداری را پدید آوردهاست که پیشینه آن به عصر اوستایی و مبارزات آریاییان نخستین با دیوان و دیوپرستان بازمیگردد و سپس در عصر ایرانی میانه و با قوت گرفتن خطر تهاجمات نظامی-عقیدتی تورانیان و بهویژه رومیان و با بازتعریف ملیّت ایرانی بر اساس دین ایرانی، ادب پایداری و ادب آیینی در ایران به هم گره می خورند این میراثی است که تا همین امروز تداوم مییابد، به گونهای که ادب آیینی در ایران، مبدل به گونهای از ادب پایداری شودمی و هرچند که ادب پایداری، مفهوماً و مصداقاً وسیعتر از ادب آیینی است، اما تفکیک این دو حوزه از هم، در بیشینه مصادیق آثار، ناممکن یا بسیار دشوار میگردد.

 به همین سبب است که در ملّی ترین آثار ادب پایداری از قبیل شاهنامه حکیم فردوسی نیز خویشکاریهای قهرمانان حماسه های ایرانی، منبعث از انگیزههای مذهبی و خداباوری است و مهاجمان به ایران و حتی شاهان ستمگر ایرانی، با عناوینی چون دشمن - بداندیش، کژاندیش - ، بداندیش، دیو، جادو و اهریمن خوانده می شوند که همه تعاریفی در چارچوب فرهنگ دینی ایرانیان باستان دارند.  با اینهمه، عصر مشروطه در این زنجیره، احوالی کمابیش متمایز دارد و به عللی چون آشنایی ایرانیان با فرهنگ جهانی و بهویژه فرهنگ غرب و ورود مفاهیمی چون وطن و ملیت به فرهنگ ایرانی، کشفیات نوین باستانشناختی و پرده افتادن عینی و ملموس از چهره شکوهمند ایران باستان، صفبندی میان روحانیت همراه با مردم و متظاهران همراه با استبداد و به دیگر علل، شاهد فزونی یافتن آثاری در ادب پایداری هستیم که فارغ از انگیزههای مذهبی یا حتی به انگیزه مبارزه با برخی از جوانب و تجلیّات مذهبی پدید آمدهاند.

-1-1 بیان مسأله

ادبیات مشروطه صرفنظر از آنچه درباره ارزش ادبی و زیبایی شناختی آن ایراد می شود، به نسبت طول مدتش یکیاز پراثرترین ادوار ادبیات پارسی و نیز ادبیات پایداری در ایران است. این دوران افزون بر ارزش کمّی آثار، عرصه ظهور مفاهیمی تازه است که برخی از قبیل مفهوم ملیّت و وطن، قریب هزار سال پس از وفات پیامآوران این مفاهیم بهویژه حکیم فردوسی و با برافتادن دولتهای رانیای صفّاری، زیاری و سامانی، متروک مانده بود و حالا در شرایط تاریخی تازه، باززایی می شد و برخی مفاهیم نیز از قبیل مبارزه با استبداد و استعمار نیز مفاهیمی بهکلی تازه بود که با مفاهیمی چون مبارزه با ارباب زور یا مهاجمان خارجی که در ادب پارسی، دارای پیشینه بود، تفاوت واضح داشت.

خرافهستیزی و دعوت به روشناندیشی و گرویدن به مظاهر فرهنگ و تمدن تازه و جهانی نیز از دیگر حوزه های مضمونی ادب پایداری عصر مشروطه بود، اما یک حوزه مضمونی کاملاً تازه که برآمده از مقتضیات تاریخی ایران در عصر قاجار و به ویژه اوضاع مقارن جنگ جهانی اول بود، آلمانگرایی و گره خوردن این مضمون به مضامین ملّی و وطنی بود که شاید علت اصلی آن، نه حبّ آلمان، بلکه بغض تعدّیهای روسیه و انگلیس بود.

ادب پایداری عصر مشروطه با چنین کارنامه مضمونی، در آثار مهمترین چهره های ادب مشروطه از قبیل میرزاده عشقی، نسیم شمال، ادیبالممالک فراهانی، ابوالقاسم لاهوتی، عارف قزوینی، فرخی یزدی و ملکالشّعرای بهار تجلّی مییابد و شناخت آثار هریک از این بزرگان، میتواند دریچه ای روشن روبه شناخت بهتر ادب مشروطه بگشاید. بر این اساس در این مقاله بر آنیم که با محوریت آثار ملکالشعرای بهار به بررسی این مسایل بپردازیم:

-    تجلیات ادبیات پایداری در ادبیات مشروطه به طور عام، چیست و چگونه است؟

-    ملکالشّعرای بهار چه سهمی در ادبیات مشروطه دارد؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید