بخشی از مقاله
چکیده:
ملکالشعراي بهار، با توجه به گرایشش در قصیده به سبک خراسانی، آشنایی و علاقهاش با فرهنگ ایران باستان، و به ویژه عشقش به شاهنامه و فردوسی، در اشعارش نگاه خاصی به شاهنامه فردوسی داشته است.اُنسش با شاهنامه در زندان و یادداشتهاي او بر نسخهاي از این اثر که گواهی بر دانش متنی او نسبت به کتاب است و تلمیحات غنیاش به قصص حماسی ایران در اشعارش، حتی روایات حماسی بیرون از شاهنامه، گواهی از این گرایش قوي اوست. در قصاید بهار، اشعاري مثل »نقش فردوسی« وجود دارد که به تمجید جایگاه فرهنگی شاعر پرداخته است و حتی قصایدي روایی چون »داستان رستم و اسفندیار« را میبینیم که شاعر در نقش یک حماسهسرا به بازآفرینی صحنه هایی از شاهنامه نزدیک شده است. در این بین، قصیدة بلند »رستمنامه« یک نمونه نادر است. شعري طنزآمیز با ظاهري که گاه به زبان هجو متمایل میشود.
در این شعر، بهار، رستم را به روزگار معاصر میآورد و با ترسیم شخصیتی ویرانشده از یک »معتاد«، در پشت ظاهري مضحک، ولی دردناك، به نقد اجتماعی جامعه روزگار خود میپردازد که در آن، شخصیت مرد ایرانی از انگارههاي فرهنگی که شاهنامه معیار اخلاق سیاسی آن بوده، به شدت فاصله گرفته، به نوعی مسخ و بحران هویت و افسردگی بیمارگونه دچار شده است. در این مقاله ضمن تحلیل اجتماعی- سیاسی این قصیده، به تبیین ژانر و نوعشناسی شعر پرداخته شده است. شعري که با توجه به نامش - که از یکی از آثار منثور معروف داستانی عصر قاجار که زمینه عامیانه داشت، اخذ شده بود- میتواند یک نقیضه طنزآمیز 2y - پطهژ - باشد؛ در عین حال تحلیل بافت روایی و محتوایی اثر نشان میدهد، شعر یک حماسه مضحک است که در سطح شعري به نوع هجو نزدیک است.
کلیدواژه ها: بهار، رستمنامه، حماسه مضحک، پارودي، انتقاد سیاسی- اجتماعی.
-1 بهار و شاهنامه
مدرنیسم ایرانی اگر چه با مشروطه آغاز شد، ریشههاي آن را باید در عصر قجر، به ویژه در بستر اصلاحات ناتمام و ناکام اما مؤثر و تاریخساز قائم مقام فراهانی و امیر کبیر بازجست که رویش نسلی رقم خود که پس از مشروطه سرنوشت جامعه ایرانی را به سویه جدیدي پیش بردند، حتی اگر آنچه شد، همانی نبود که میخواستند، ولی نقششان در تغییرات نقشی تعیینکننده بود. محمدتقی بهارف - متولد 16 فآبان 1305/2–1265 قمري در مشهد و متوفی اردیبهشت - 1330 ملقب بهفملکالشعرافو متخلص به»بهار«،فشاعر،فادیب،فنویسنده،فروزنامهنگار، پژوهشگرفو سیاستمدا فمعاصرفایرانی در عصر قجر و پهلوي، یکی از مهمترین شخصیتهاي این نسلفبودل پدرشفمیرزا محمدکاظم صبوري، ملکالشعرايفآستان قدس رضويفدر زمانفناصرالدین شاهفبود. ملکالشعرا، فقط مادح سلطان عصر نبود.
از قرون اولیه هجري در دربارهاي خلفا و حکمرانان کوچک و بزرگ شاعران به عنوان دستگاه تبلیغی حکومت حضور داشتند؛ نقشی که در پیشینه عربی ادبیات اسلامی به نقش شعراي قبایل جاهلی بازمیگشت. ملکالشعرا، علاوه بر سرودن و بیش از آن، ّنقادي شعر شاعران و مدیریت این جامعه مبلّغین هنري را برعهده داشت و از ملکالشعرایی بارگاه سلطان که ریاست اول این هرم را عهدهدار بود، تا ملکالشعرایی بارگاههاي والیان ایالات و ملکالشعرایی ویژة تولیت آستانهاي متبرّکه تعمیم مییافت. شغل دیوانی ملکالشعرایی - میر شاعران - یکی از مناصب بسیار کهن و تأثیرگذار دربارهاي ایرانی- اسلامی در هزار سال گذشته بوده است. مقامی که بیش از ارتباط با نقش اجتماعی شاعران در قبایل عرب، از لحاظ دیوانی، خاستگاهی در سنتهاي ادبی ایران باستان و ریشههاي پیشااسلامی شعر در عصر ساسانی دارد. رقابت باربد با سرکش - سرگب که نظامی در خسرو و شیرین او را نکیسا خوانده است - براي کسب جایگاه »میر شاعران« و همدستی او با باغبان خسرو و رقابت و پیروزياش در کسب این مقام و اهمیت او در سنت هنر خسروانی و نسبتش با سیاست ملوك، به روایت منابع عصر اسلامی، خود مبین همین پیشینه درازدامن است. در همین داستان، و در داستان بهرام گور شاهنامه فردوسی، نکوهش شاهانی چون خسروپرویز و بهرام را به علت برکشیدن خنیاگران غیردرباري و جذب آنها در مناصب بالا گواه ارتباط این مقام با مفهوم اجتماعی »طبقه« - صکهه - بوده است. در جامعه طبقاتی، نقش اجتماعی مورروثی بود و حتی شاه حق نقض تابوي طبقاتی را نداشت.
همچنان که انوشیروان دادگري درخواست کفشگري که آرزو داشت به بهاي پرداخت وزن پسرش به زر به او فرصت تحصیل دهد و نوشیروان به شدت درخواست او را رد کرد؛ روایتی که بسیار مستمک تاریخستیزان کمسواد چپگراي ایرانی در چند دهه اخیر براي تخطئه دادگري انوشیروان بوده است. فارغ از این که این روایت را اتفاقاً به عنوان سندي براي دادگري وي نقل کرده بودند که حاضر نشده بود، رشوت کفشگر را بپذیرد و مرتکب این »گناه« شود. جامعه ایرانی عصر قجر هنوز در محدودة همین حصارهاي طبقاتی بود. خاندان پدري بهار خود را از نسلفمیرزا احمد کاشانی - متوفی1229 ق - ،فقصیدهسراي سرشناس عهدففتحعلیشاهفمیدانستند و به همین جهت پدر بهارفتخلصفصبوري را برگزیده بود.
اقتضاي شغل ملکالشعرایی آستان قدس، شرکت در اعیاد مذهبی، سنتهاي سوگواري و مراسم شهادت و وفات، و آیینهاي رسمی و دیوانی مشهد، و بعضاً شهرهاي اطراف و سرودن قصاید و مراثی و مدایح مناسبتی بود که مطابق سنت، حتی در مدایح و مراثی مذهبی، شاعر، بعد از اتمام بخش »قصد« - بدنه قصیده - در شریطه قصیده - تأبید - ملزم بود، والی خراسان یا تولیت آستان قدس را نیز مدح کند. صبوري علاوه بر متولیان تولیت آستان قدس و والیلان خراسان، مؤتمنالسلطنه، وزیر خراسان و شجاع الدوله حاکم نامآشنا و ایراندوست خبوشان - قوچان - را نیز مدح گفته بود. شرکت در این اعیاد و مراسم به ارتباط صمیمی با علما و روحانیون و متنفذین ختم میشد؛ مناسباتی که تأثیر آنها در روحیه بهار قابل بررسی است. با توجه به طبقاتی بودن جامعه و مناصب دیوانی، شغل ملکالشعرایی که به خاطر اهمیتش به طور مستقیم از جانب شخص پادشاه منصوب میشد، نیز اگرچه لازمه آن هنر شاعري بود، از این سنت انتقال خونی مستثنی نبود.
صبوري بسیار شیفته ثبات سیاسی عصر ناصريفبود وبعد از ترور شاه شهید، از آیندة ایران و به ویژه شعر و شاعري تا جایی مأیوس شده بود که محمدتقی را- که خود از کودکی شاهنامه و شاعري و فنون ادبی را به وي آموزش داده بود- از شعر و ادب بازداشته، به تجارت ترغیب کرد، اما اجل پس از مرگ ناصرالدین شاهف بیش از چهار سال مهلتش نداد. پس از درگذشت صبوري، به فرمانف مظفرالدین شاه، ملکالشعرایی آستان قدس به بهار که جوانی هجده ساله بود، ولی در همین سن ضمن تسلط بر فارسی و عربی در قرآن و شاهنامه نیز دانشی تمام داشت و در شاعري طبع ّوقادش همه را متعجب میکرد، رسید. بهار پس از پدرش تحصیلات ادبی خود را نزدفمیرزا عبدالجواد ادیب نیشابوريفتکمیل کرده بود؛ شاعري که او نیز چون صبوري شیفته فردوسی بود. بهار در چنین بستر اجتماعی- سیاسیاي شکل گرفت و اگر چه به لایه نخبگان دیوانی عصر قجر تعلق داشت، رویکردش به تغییرات اجتماعی کاملاً متضاد پدرش بود. او به عنوان یک رجل سیاسی آزادیخواه در صف اول حامیان مشروطه قرار گرفت و پس از انتقال قدرت سیاسی از قجر به پهلوي، اگر چه سالها رنج زندان و تبعید و فقر و آزار دستگاه سیاسی را تاب آورد، هرگز آرزوي بازگشت به استبداد ناصري را زندگی کرد؛ مرغی رنجور در گشه قفس زنگارآجین جامعه پرتناقض ایران اوایل سدة بیستم که تا آخرین لحظهها ناله آزادي سر کرد؛ داغی که هنوز تازه است...
دربارة انس بهار با شاهنامه و رویکردش این شاعر- پژوهشگر به فردوسی و شاهنامه، در دو وجه شاعرانه بهار و پژوهشگري وي تحقیقات زیادي انجام شده است که از حیث جمعآوري اطلاعات چیزي بر آن نمیتوان افزود. پیشگامی بهار در شاهنامهپژوهی در ایران یکی از نکاتی در مورد وي است که بسیاري از محققان در مورد آن اتفاق آرا دارند. باستانی پاریزي در این باره میگوید:: »مرحوم ملکالشعرا یکی از کسانی است که نخستین مقاله مفصل تحقیقی را در باب فردوسی نوشت که منبع بسیاري از تحقیقات بعدي فردوسی شناسان معاصر شده است« - باستانی، . - 331 :1372 اهمیت دیدگاههاي بهار دربارة شاهنامه مسالهاي است که مورد توجه استادان شهیري چون زرینکوب، غلامحسین یوسفی، و کامیار عابدي قرار گرفته است - یوسفی، :1371 ج/1ص پانزده؛ عابدي، 80 :1376 و 98 زرینکوب، :1369 ج. - 657/2
از جمله جامعترین تحقیقات دربارة رویکرد بهار به شاهنامه میتوان به »کارنامه شاهنامهپژوهی بهار« آیدنلو اشاره کرد؛ مقالهاي که ضمن ذکر تحقیقات و آراي بهار دربارة شاهنامه به نقد منصفانه و تطبیق آراي وي با اطلاعات امروز میپردازد و کلیتی از اطلاعات مرتبط با اشعار شاهنامه اي او را نیز طرح میکند. .آیدنلو بهاررا در کنار سیدحسن تقی زاده، عباس اقبال آشتیانی، علامه قزوینی، رضازاده شفق و محمدعلی فروغی از پیشگامان ایرانی شاهنامهپژوهی علمی و نوین به شمار میآورد - آیدنلو، . - 385 :1386 در فهرست آثار بهار در حوزة شاهنامهشناسی، هفت مقاله مستقل و یک خطابه که در هزارة فردوسی در سال 1313 ایراد شده است دیده میشود که مجموع آنها جز خطابه هزاره، در کتاب فردوسینامه به کوشش گلبن - تهران: مرکز نشر سپهر، - 1345 گرد آمده است. همچنین باید از یادداشتهایی که به قصد تصحیح متن بر نسخه شاهنامه چاپ بمبئی گذاشته است یاد کرد. در این حواشی نکات جالبی در رابطه با زندگی و شعر فردوسی ابراز شده که بسیاري از انها در زمانه خود تازگی داشته است.. ف علی میرانصاري تعلیقات بهار بر این نسخه شاهنامه را گردآوري و طبقه بندي موضوعی کرده است - میرانصاري، :1383 . - 241 جلال خالقی مطلق بر اساس یاد داشتهاي بهار بر شاهنامه بمبئی، با شیوه اي علمی به نقد کار بهار در برخورد با