بخشی از مقاله
چکیده
هدف این پژوهش تحلیل عوامل ابعاد رهبری دانشی و تعیین ارتباط آن با ظرفیت یادگیری سازمانی بود. روش پژوهش بر مبنای نظریههای روانسنجی و به ویژه تحلیل عاملی، اکتشافی و همبستگی بود. تعداد 144 نفر از معلمان از دبیرستانهای هوشمند شهر همدان در سال 1391 به صورت نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه محققساخته درباره رهبری دانشی 26 - سئوال - با پایایی 0/82 و پرسشنامه سنجش ظرفیت یادگیری سازمانی - چیوا و همکاران، - 2007 با پایایی 0/90 بود. با انجام تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی با به کارگیری رویه مؤلفههای اصلی و چرخش واریماکس، پنج بعد برای رهبری دانشی تشخیص داده شد: گرایش به یادگیری، جو حمایتی یادگیری، چشمانداز دانشی، تأکید استراتژیکی و جستارگری. ارتباط این ابعاد با ظرفیت یادگیری سازمانی با روش تحلیل رگرسیون چندگانه صورت گرفت. نتایج نشان داد از بین مؤلفههای رهبری دانشی، سه مؤلفهی گرایش به یادگیری، چشمانداز دانشی و جستارگری با ظرفیت یادگیری سازمانی رابطه معنادار دارند . - p<0/05 -
مقدمه
علم سازمان، علم نسبتاً جدیدی در مقایسه با سایر رشتههای علمی است. با وجود رشد سریع و گسترده ادبیات سازمانی، هنوز نمیتوانیم بگوییم مفهوم یا حوزه سازمان به روشنی مشخص شده است. بر اساس نظرات نویسندگان مختلف، سازمان معناها و حوزههای متفاوتی دارد - ایوانکو1، . - 2012 عدم وجود این تعریف واحد و روشن را شاید بتوان در پیچیده بودن عاملان سازمانی جستجو کرد، چرا که هر فرد موجودی چندبعدی با تفکر، نگرش، رفتار و عملکرد خود در بطن سازمان به ایفای وظیفه پرداخته - وانکل2، - 2008 و در بقا و ارتقای سازمان میکوشد. بقای امروز سازمانها بستگی به این موضوع دارد که آنها چگونه پذیرای تغییرات شوند و اقدامات و خدمات خود را بهبود بخشیده و توان رقابتپذیری خود را افزایش دهند. تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده ساز و کاری مناسب جهت نیل به این موارد است - علی خمیس3، . - 2012 یادگیری و توانایی نهادینهکردن آن در افراد و فرآیند بالندگی سازمانی، مفهومی کلیدی در توسعهی قابلیتهای سازمانی است. یادگیرندگی یکی از مفاهیم کلیدی رقابتپذیری سازمانها در ادبیات مدیریت، از دههی 1990 به بعد بوده است - لا و گاناسکاران4، . - 2009
مبانی نظری پژوهش
همانطور که افراد میتواند فکور یا بیفکر باشند، سازمانها نیز میتوانند چنین باشند، برای مثال، تبعیت محض از قوانین، تنها یکی از نمونههای بیفکری است که گاهی اوقات در چرخه کاری سازمانها نفوذ میکند. یکی از اهداف تمامی مدیران، این است که سازمانشان را متفکر سازند - هوی و میسکل5، . - 2013 ویک و ساتکلایف - 2001 - 6 برای اولین بار مفهوم تفکرمندی سازمانی7 را در سازمانهای معتبر معرفی کردند. آنها پنج فرایند را مشخص کردند که تفکر را در سازمانها ایجاد و ارتقا میدهد: تصور اولیه شکستپذیری8، بیمیلی برای سادهسازی تفسیرها9، حساسیت به اقدامات اساسی10، تعهد به اصلاح اشتباهات11، فاصله با تخصص.12 مفهوم مهم دیگر در عرصه سازمان، وجود ساختار توانمندساز13 است. ساختار توانمندساز، سلسله مراتبی یاریگر و سیستمی از قوانین و مقررات است که حل مسئله را ترغیب میکند. در ساختار توانمندساز مدارس، مدیران و معلمان بصورت همیارانه در عرض محدودیتهای معین کار میکنند در حالی که نقش های متمایز خود را انجام میدهند. به همین ترتیب، قوانین و مقررات، رهنمونهای انعطافپذیری برای حل مسئله هستند نه اینکه محدودیت هایی بوجود آورند تا مشکلاتی ایجاد شود. در چنین ساختارهایی، هم سلسله مراتب و هم قوانین و سازوکارها، حامی معلماند نه اینکه ابزارهایی برای اعمال قدرت مدیر باشند - هوی و میسکل، . - 2013 ساختارهای توانمندساز و متفکر مکمل هم هستند . آنها یکی نیستند اما مشترکات زیادی دارند. سازمانهای متفکر تصور اولیه شکستپذیری، اصلاحطلبی و حساسیت نسبت به غیر منتظرهها دارند.