بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی بین معلمان مدارس ابتدایی - پایه اول تا چهارم- شهرستان زرین دشت است. با توجه به روش نمونه گیری تصادفی ساده، از طریق محاسبه فرمول کوکران نمونه ای به حجم 125 نفر انتخاب گردید. به منظور تحلیل کمی اطلاعات و نیز جمع آوری و استفاده از دیدگاه ها و نگرش اعضای جامعه آماری از طریق پرسشنامه اقدام شد . برای سنجش یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی به ترتیب از پرسشنامه یادگیری سازمانی پیتر سنگه - 1990 - و پرسشنامه کارآفرینی سازمانی سید محمد مقیمی استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری نشان می دهد رابطه معنی داری بین پنج بعد یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی بین معلمان کلاس اول تا چهارم ابتدایی شهرستان زرین دشت وجود دارد.

کلمات کلیدی: یادگیری سازمانی، کارآفرینی سازمانی، معلمان کلاس اول تا چهارم

-1 مقدمه

امروزه بسیاری از شرکت ها به لزوم کارآفرینی سازمانی پی برده اند. در واقع اینگونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیاز است که بر سازمان ها تحمیل شده است: افزایش سریع رقابت جدید، ایجاد حس بی اعتمادی به شیوه های مدیریت سنتی و خروج بهترین نیروها از سازمان و اقدام آنان به کارآفرینی مستقل .[1] جهت توسعه مهارت ها، توجه به ویژگی های افراد کارآفرین از ضروریات زمان حاضر بوده و ایجاد بستر مناسب برای پیاده سازی کارآفرینی، لزوم توجه به امر یادگیری فعال در مدارس و تبدیل آنان به یک سازمان یادگیرنده بیش از پیش مشخص می کند . بحث سازمان یادگیرنده در حالی در ایران اتفاق می افتد که در بسیاری از کشورهای دنی ا، اهداف و آرمان های نظام آموزشی، شیوه ها مدیریت، رویه های تصمیم گیری، روند فعالیتی و ساختار سازمانی هر لحظه در حال بازسازی و تغییر است .[2]

در مدارس ایران نیز روند تغییر شیوه آموزش و یادگیری از سال 1390 شروع شده و تا کلاس چهارم ابتدایی گسترش پیدا نموده است. شیوه جدید بر یادگیر گشتالت- که زاییده مکتب فرانکفورت است- و کل نگری پدیده های شناختیی تاکید دارد. ای ن شیوه یادگیری جایگزین دیدگاه یادگیری کلاسیک شده است. در این رویکرد بر عکس شیوه گشتالت فرض می شود بهترین شیوه آموزش، تجزیه کردن پدیده های شناختی است. به عبارت دیگر، نکته اساسی در دنیای پررقابت و موفقیت در این مقوله، تا حد زیادی به یادگیری فردی و سازمانی بستگی دارد. در حقیقت سازمان هایی به تعالی دست می یابند که دریابند چگونه می توان در همه سطوح و بخش های سازمان علاقه، تعهد و قابلیت یادگیری افراد توسعه داد تا بدینوسیله روند فعالیت های کارآفرینانه توسعه یابد. این امر مستلزم ایجاد محیطی جهت رشد سازمان به سمت سازمان معرفت پذیر یا یادگیرنده است.

این فرهنگ می تواند به عنوان نوعی رفتار همگانی از سنین پانین و با مدارس آغاز شود. با استفاده از روش های یادگیری جدید و کل نگرانه در جهت توسعه قابلیت های افراد، روند و رشد کار گروهی و تیمی، ایجاد تفکر سیماتیتک و بینش مشترک می توان به شکوفایی ویژگی هایی چون خلاقیت، خودباوری، آینده نگری، خطرپذیری، تمایل به کامیابی و استقلال دانش آموزان کمک نمود و آنان را به سمت فعالیت های کارآفرینانه سوق داد. اکثر تحقیقات مرتبط با یادگیری و کارآفرینی مانند حسینی نسب و همکاران [3]، رحیمی[2]، عزیز نژاد و همکاران[4]، اسمیت [5]و ... در دانشگاه ها صورت گرفته است. اما نگارنده معتقد است فعالیت های کارآفرینی می تواند از سنین پایین، بخصوص در آموزش و پرورش عملیاتی شود. با توجه به مباحث بالا این سوال مطرح می گردد: چه رابطه ای بین ابعاد سازمان یادگیرنده و کارآفرینی سازمانی بین معلمان مدارس آموزش و پرورش شهرستان زرین دشت استان فارس وجود دارد؟

-2 ادبیات پژوهش

-1-2  کارآفرینی سازمانی

در سازمان های نوین استقرار تفکر کارآفرینی و استفاده از آن امری اجتناب ناپذیر است. بینش و توانای مدیران است که می تواند عامل رونق یا مرگ یک سازمان باشد. تقویت و پرورش روحیه کارآفرینی در سازمان ها مستلزم بستری مناسب در رفتار یا محتوا، زمینه یا محیط و ساختار است. تیمونز کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می داند. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسویEntreprendre به معنای متعهد شدن نشات گرفته است. فرهنگ لغت وبستر کارآفرین را به عنوان کسی تعریف می کند که خطرات کسب و کار یا تجارت را قبول کرده و سازماندهی می کند .[1] فرض اساسی تفکر کارآفرینی سازمانی این است که آن یک پدیده رفتاری است و تمامی سازمان ها را می توان در طول یک طیف قرارداد. این طیف از بسیار محافظه کار شروع شده و با بسیار کارآفرین به پایان می رسد.[6]

شومپیتر بر این باور است که کارآفرینی سازمانی، واژه ای است که از درون دنیای کسب و کار برخاسته و توانایی استفاده از منابع با روش های جدید است که منجر به خلق محصولات و خدمات جدید در محیط سازمانی می شود .[7] موریس و همکاران - 2002 - کارآفرینی را شناسایی فرصت ها، نوآوری برای استفاده از فرصت ها و اقدام مخاطره آمیز برای ایجاد ارزش تعریف می کنند .[8] هریچ وبراش - 1985 - نیز کارآفرینی را فرایند خلق چیزی جدید و با ارزش، با اختصاص زمان وتلاش لازم و در نظر گرفتن ریسک های مالی، روانی واجتماعی و رسیدن به رضایت فردی، مالی و استقلال تعریف کرده اند. این تعریف بدون در نظر گرفتن زمینه کاری، بر چهار جنبه اساسی کارآفرینی تاکید می ورزد: نخست آنکه کارآفرینی مستلزم فرایند خلق است، خلق هر چیز جدید و البته ارزشمند. این خلق باید برای کار آفرین و مخاطبی که این خلق برای او انجام شده است، ارزش داشته باشد.

دوم آنکه کارآفرینی مستلزم وقف زمان وتلاش کافی است فقط کسانی که درگیر فرآیند کارآفرینی می شوند درک صحیحی از مقدار قابل توجهی زمان وتلاش دارند که صرف خلق چیزی جدید شده وآن را به فعلیت درآورده است.جنبه سوم در نظر گرفتن ریسک های اجتناب ناپذیر است. این ریسک ها بنا بر زمینه تلاش کارآفرینان، شکل های مختلفی دارد، اما معمولا پیرامون زمینه های مالی، روانی واجتماعی متمرکزند. بخش آخر تعریف به پاداش های کارآفرین اشاره دارد. مهمترین این پاداش ها استقلال است که باعث رضایت شخصی می شود. برای کار آفرینان سودجو پاداش های مالی نیز مهم هستند .[9]

اسدی و همکاران معتقدند که کارآفرینی در قالب سه زمینه یا قالب شکل می گیرد. درقالب افراد آزاد و غیر وابسته به سازمان - کارآفرینان شخصی-کارآفرینی مستقل - ، درقالب کارکنان سازمان - کارآفرینان سازمانی-کارآفرینی درون سازمانی - و در نهایت درقالب سازمان - سازمان کارآفرین-کارآفرینی سازمانی - . ویلیام سالمن اجزاء و عناصر پویایی هر فرایند کارآفرینانه را به چهار دسته تقسیم می کند: -1 افراد: شامل فرد یا گروهی از افراد است که خدمت ارائه نموده و یا منابع را برای فعالیت های مخاطره آمیز فراهم می کنند. این عناصر شامل مدیران، کارکنان، حقوق دانان، حسابداران، تسهیل گران مالی و عرضه کنندگان می شوند. -2 فرصت: هر فعالیتی که نیازمند سرمایه گذاری منابع کمیاب است و انتظار می رود که در آینده بازدهی داشته باشد. -3 زمینه: عواملی که بر نتایج فرصت تاثیر می گذارد اما به طور کلی خارج از کنترل مدیریت است. نمونه هایی از عوامل زمینه ای شامل نرخ سود، قوانین و مقررات، فعالیت اقتصاد کلان و بعضی متغیرهای صنعتی است. -4 معامله یا داد و ستد: مجموعه کاملی از روابط قرارادادی و شفاف یا ضمنی بین واحدها و کلیه ارائه کنندگان منابع است .[10]

مقیمی [10-7] با استفاده از مدل سه شاخگی میرزایی اهرنجانی طی دو پژوهش در زمینه عوامل موثر بر کارآفرینی سازمانی در سازمان های فرهنگی - اجتماعی بخش دولتی وسازمان های مردم نهاد در ایران، موارد ذیل را بررسی کرده ونشان داده است که این سازمان ها متاثر از عوامل ساختاری ، رفتاری وزمینه ای هستند. .[6] به نقل از مقیمی عوامل ساختاری شامل سیستم اطلاعاتی ، فرایندها و روش ها ، سیستم کنترل و نظارت ، سیستم منابع انسانی ، ساختار سازمانی ، سیستم مالی و حسابداری ، حقوق و دستمزد و استراتژی سازمان است.عوامل رفتاری شامل فرهنگ سازمانی ، انگیزش نیروی انسانی ، سبک رهبری ، ویژگی های شخصیتی کارکنان ، ویژگی های شخصیتی مدیران، آموزش و ارتباطات است. عوامل زمینه ای یا محیطی شامل ارتباط با ارباب رجوع ، محیط اجتماعی - فرهنگی، محیط سیاسی - قانونی، محیط اداری است .[10]

-2-2 کارآفرینی،یادگیری سازمانی و توسعه فرضیه ها

بر اساس تعریف رابینز یادگیری عبارت است هر نوع تغییر در رفتاربه، صورت نسبتاً دائمی که در اثر تجربه حاصل می شود. فرایند یادگیری می تواند در سه سطح فردی، گروهی ی ا تیمی و سازمانی انجام شود. یادگیری در سطح فردی راهی است که افراد معنای خود را از موقعیت هایی که با آن روبه رو می شوند می سازند. همچنین آن می تواند به عنوان روشی که افراد دانش، نگرش ها و مهارت هایی که در انجام مسیرهای جدید نیاز دارند بدست می آورند و به کار می گیرند تعریف شود .[11] سازمان ها می توانند یادگیری فردی را از طریق خلق فرصت های مستمر یادگیری، پرسشگری و گفتمان پرورش دهند. به عبارت دیگر آنها از طریق افراد یاد می گیرند. اگرچه یادگیری فردی به تنهایی یادگیری سازمانی را تضمین نمی کند اما بدون یادگیری فردی یادگیری سازمانی اتفاق نمی افتد .[12]

یادگیری تیمی متضمن ساخت و ایجاد دانش جدید و ایجاد ظرفیت های اقدام توام با همکاری است. تفسیر اقدامات در این سطح بر خلق فرهنگی تاکید می کند که در آن افراد احساس می کنند بخشی از یک تیم هستند.[13] وقتی تیم مهارت های ساختاری، ساختار مجدد، تجربی، غلبه بر موانع و خلق دیدگاه مشترک را یاد می گیرد یادگیری تیمی رشد می کند. از طریق تیم ها افراد یاد می گیرند چگونه با تشریک مساعی فعالیت نمایند و ظرفیت سازمان را جهت توافق بر اهداف عمومی افزایش دهند .[14] قبل از پیترسنج یادگیری سازمانی چندان معروف و مورد توجه نبود .[15]یادگیری سازمانی را، ظرفیت یا فرآیندهای درون سازمانی برای نگهداری یا بهبودعملکرد سازمان بر اساس تجارب می داند .[16] به عبارتی، یادگیری سازمانی فرآیند جمعی اکتساب و خلق شایستگی ها است که در روش مدیریت، تغییر ایجاد کرده وشرایط را متحول خواهد کرد.

در تعریفی دیگر یادگیری سازمانی به عنوان فرایندی آگاهانه و انتقادی تمایلات انعکاسی برای تولید ادراکات جدید، اهداف و یا استراتژی های رفتاری تعریف می شود. یادگیری سازمانی می بایست یک رابطه بین سازمان و محیط ایجاد نماید و در این رابطه، رفتار کنشی را به جای رفتار واکنشی تشویق نماید .[17] دهقان نجم آبادی و پیران در بررسی خود بین کارکنان و مدیران یک شرکت بیمه در شهر ساوه دریافتند که بین یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.[9] اسمیت در مقاله خود به ایجاد ی ک دانشگاه یادگیرنده پرداخته است. در مدل ارائه شده وی، شکل گیری سازمان یادگیرنده به مشخصه های کارآفرینی مربوط شده است .[5] در تحقیقی دیگر صفرزاده و همکاران با بررسی عوامل موثر در استقرار دانشگاه های کارآفرین، پیشنهاد می کنند با تشویق دانشجویان به یادگیری و توسعه مهارت ها و خصوصیات کارآفرینی می توان به این امر مهم دست یافت .[18] ریتا و تیت میر با هدف بررسی نوآوری در کارآفرینی نتیجه گیری کردند یادگیری بین رشته ای در تحقیقات کارآفرینی از اهمیت فراوانی برخوردار است. آنان توصیه می کنند با تشویق به تفکر کارآفرینی در کلاس و تشویق به یادگیری به ویژه برای کسانی که درگیر آموزش کارآفرینی هستند می توان به این امر مهم دست یافت .[19]

رحیمی دریافت همبستگی مثبت و معنی داری بین خصوصیات کارآفرینی و سازمان یادگیرنده بین اعضای هیات علمی دانشگاه کاشان وجود دارد .[2] عزیز نژاد و همکاران با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون به بررسی رابطه بین سازمان یادگیرنده و سازمان یاد دهنده با کارآفرینی سازمانی در میان اعضای هیات علمی واحدهای دانشگاه آزاد آذربایجان غربی پرداختند. به زعم آنان اثر مثبت و معنی داری بین سازمان یادگیرنده و سازمان یاد دهنده با کارآفرینی سازمانی وجود دارد.[4] ریل و همکاران در پژوهشی با عنوان »جهت گی ری کارآفرینی و جهت گیری یادگیری بر عملکرد کسب و کار: تجزیه و تحلیل نقش میانجی یادگیری سازمانی و تاثیر تعدیل کننده اندازه سازمانی« با استفاده از مدل معادلات ساختاری به بررسی موضوع خود، در میان شرکت های کوچک، متوسط و بزرگ اسپانیا پرداختند. نتایج آنان نشان می دهد روابط ایجاد شده بین گرایشات کارآفرینی و یادگیری سازمانی در میان گروه شرکت های بزرگ شدیدتر از گروه شرکت های کوچک و متوسط است. همچنین آنان بیان کردند تاثیر گرایشات یادگیری بر یادگیری سازمانی در شرکت های کوچک و متوسط از شرکت بزرگ بیشتر است .[20] در پژوهشی دیگر عزیز نژاد و همکاران با عنوان»سازمان یادگیرنده کارآفرین، مفهومی کاربردی برای دانشگاه« مشخص نمودند رابطه معنی داری بین ابعاد سازمان یادگیرنده و توانایی کارآفرینی وجود دارد .[21] عزیزی [22]، هاوکینز [23]، لورنس و همکاران [24] و نجف بیگی و همکاران [25] مشخص کردند بین یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی رابطه وجود دارد.

فرضیه اول: بین یادگیری سازمانی و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد. پیتر سنج - 1990 - پنج عنصر یادگیری سازمانی که از عناصر اصلی تشکیل دهنده سازمان یادگیردنده اند شناسایی نمود. به زعم وی، تسلط و قابلیت های فردی عبارت است از نظامی که طی آن فرد به طور مستمر دیدگاه های شخصی خود را روشن تر و عمیق تر می نماید، انرژی وتوان خود را متمرکز می کند تا صبر و بردباری خود را گسترش دهد و بالاخره آنکه واقعات را منصفانه وبی غرض در می یابد .[26] عزیز نژاد و همکاران [2011] عزیزی [22] و حسینی نسب و همکاران [3] نشان دادند بین قابلیت های فردی و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. فرضیه دوم: بین قابلیت های فردی و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.

بنا بر تعری ف سنگه مدل های ذهنی عبارتند از مفروضات اساسی و حک شده در ذهن. به عبارت دیگر اعتقادات عمومی یا حتی تصاویر و برداشت های کلی و عمومی ما که بر درک و فهم ما از جهان و نیز بر افعال و اقدامات ما اثر می گذارد. تصویر ذهنی و نگرش ما در واقع چارچوبی است که میزان اندیشه و عمل مارا محدود می سازد. به همین دلیل است که باید مدیریتی منظم و بر اساس اصول مدل های ذهنی خود برقرار نماییم و به آن متعهد باشیم. این یعنی شکل دادن به ذهن، آزمودن آن، توسعه تصویر درونی و نگرش نسبت به جهان.[26] عزیز نژاد و همکاران [21-4]، عزیزی [22] و حسینی نسب و همکاران [3] نشان دادند بین مدل های ذهنی و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. فرضیه سوم: بین مدل های ذهنی و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.

آرمان مشترک زمانی یک آرمان واقعا مشترک محسوب می شود که من و شما تصویری یکسان در ذهن خود داشته باشیم . در واقع باید ارتباطی کاملا مشخص و روشن بین ما برقرار باشد تا به نقطه مشترکی دست یابیم و از منبع مشترکی الهام گیریم. به عبارت دیگر چشم انداز مشترک نتیجه یادگیری جمعی است که در سطح راهبردی سازمان ایجاد می شود و خود شرط یادگیری در سطح عملیاتی محسوب می شود .[26] عزیز نژاد و همکاران -4] [21، عزیزی [22] و حسینی نسب و همکاران [3] نشان دادند بین آرمان مشترک و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید