بخشی از مقاله
چکیده
مسکن، مهمترین تامین کننده تمدن و مهمترین نگهدار فرهنگ اجتماعی جامعه است. با توجه به تنوع الگوهای سکونتی و وجود بافتهای فرسوده بسیار، تحلیل مساله رضایتمندی از مسکن به منظور ارتقاء کیفیت زندگی، مهم جلوه میکند. توجه به شاخصهای کیفی مسکن در ساخت و ساز، انجام تمامی فعالیتهای انسان را به سهولت و کارایی مطلوب امکانپذیر ساخته و کمکی برای یافتن زندگی پایدار شهری و ساخت و ساز مناسب برای شهر و مناطق شهری محسوب میشود. در این پژوهش سعی شده با استفاده از شاخصهای کیفی مسکن، شاخصهای تاثیرگذار بر کیفیت مسکن در بافت فرسوده شهری شناسایی شوند.
مقدمه
مسکن به عنوان یک مکان فیزیکی و سرپناه اولیه و اساسی خانوارها به حساب میآید. در این سرپناه، برخی از نیازهای اولیه خانوار یا فرد، همچون خواب، استراحت، حفاظت در برابر شرایط جوی و خلاصه شرایط زیست در مقابل طبیعت تامین میشود. [1] مسکن از جمله مهمترین مسائلی است که انسان ها همواره با آن دست به گریبان بوده و در تلاش برای رفع این مساله و یافتن پاسخی مناسب برای آن بوده اند.
طبق اصل چهل و سوم قانون اساسی یکی از نیازهای اساسی هر فرد و خانواده مسکن بوده و طبق اصل سی و یکم داشتن مسکن مناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. مسکن مهمترین تامینکننده تمدن و مهمترین نگهدار فرهنگ اجتماعی جامعه است. بدین صورت که بهبود وضعیت مسکن و خدمات شهری، افزایش ثبات اجتماعی، بهبود شرایط محیطی، بهبود کلی کیفیت زندگی و انگیزه مشارکت در اجتماع را به دنبال دارند. [11]
با گذشت قریب به پنجاه سال از آغاز پیدایش مساله مسکن در کشور و شروع به تحقیقات مسکن در ایران، پژوهش مسکن شهری، دچار ضعف و نارسایی هایی جدی است و جنبه کاربردی نیافته است. امروزه یکی از اهداف عمده تحقیقات برنامهریزی شهری، دستیابی به بیشترین مطلوبیت و رضایتمندی ساکنین از کیفیت مسکن، در بافت های مختلف شهری میباشد. چرا که محلهها و بافتهای یک شهر از امکانات و عوامل رشد مساوی در طول زمان برخوردار نبوده و نیستند و همین امر سبب به وجود آمدن تفاوتهای آشکاری در سیمای سکونتی آنها شده است.
این تفاوتها در بافت جدید به صورت مدرنیسم و در بافت قدیم در قالب فرسودگی نمود یافته است. بافت های فرسوده که در ابتدای پیدایش، کیفیت زندگی در آنها مطلوب بوده، به تدریج انطباقپذیری خود را با حوزه پیرامون از دست میدهند. در این محلهها با گذر زمان از کیفیت مسکن کاسته میشود. واحدهای مسکونی به واحدهای کوچکتری تقسیم میشود و ازدحام و اجاره پایین، به شرایط نامطلوب منجر شده است. به طوریکه کیفیت زندگی در این نواحی را کاهش داده است.
مسکن در بافتهای فرسوده گرچه در گذشته دارای عملکردی متناسب با نیاز افراد بوده، اما امروزه و به مقتضای زمان دچار کمبودهایی گشته و آنگونه که میبایست پاسخگوی نیازهای ساکنین نمی باشد. [10] عوامل متعددی در مسکن وجود دارند که کیفیت را تعریف میکنند که توجه به آنها در ساخت و ساز، انجام تمامی فعالیتهای انسان را به سهولت و کارایی مطلوب امکانپذیر ساخته و کمکی برای یافتن زندگی پایدار شهری و ساخت و ساز مناسب برای شهر و مناطق شهری محسوب میشود. [11] بنابراین با در نظر گرفتن این عوامل، در این مقاله سعی شده شاخصهای تاثیرگذار برکیفیت مسکن، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
.2مسکن
مسکن در زمره اساسیترین و حساسترین بخشها در برنامهریزی توسعه اقتصادی و اجتماعی محسوب میشود. در واقع مسکن، خردترین و کوچکترین شکل تجسم کالبدی رابطه متقابل انسان و محیط بوده و تبلور فضایی کارکرد حیاتی سکونت انسانی در ایفاء نقشهای اساسی وی میباشد. تهیه و تامین مسکن برای کلیه افراد جامعه، به عنوان یکی از اساسیترین نیازها، امری اجتنابناپذیر است، چرا که مسکن و به ویژه مسکن مناسب از این نظر که فراهمکننده آسایش و رفاه انسانهاست، نقش بسیار مهمی را در زندگی افراد جامعه دارد و حتی میتواند به عنوان یکی از معیارهای رفاه سنجش اجتماعی در یک جامعه به حساب آید.
[10] مسکن باید از نظر اخلاقی، اجتماعی، بهداشتی، آسایش و آرامش، اطمینانخاطر ساکنان، زیبایی و دسترسی به خدمات عمومی محلهای دارای برنامهریزی درستی باشد. دارا بودن هوای پاک، نبودن صداهای مزاحم، زندگی پوشیده از چشم دیگران، برقراری ارتباط سالم با همسایگان، چشماندارهای سبز و فضای باز کافی، دارا بودن سطح زیربنای متناسب با تعداد اعضای خانواده، از جمله نیازمندیهای دیگر مسکن محسوب می شود. [3]
مسکن به عنوان مکان فیزیکی، سرپناهی است که نیازهای اجتماعی، روانی و امنیتی اعضای خانواده در آن تامین میشود. مفهوم مسکن علاوه بر مکان فیزیکی، کل محیط مسکونی را نیز در بر میگیرد که شامل کلیه خدمات و تسهیلات ضروری مورد نیاز برای بهزیستی خانواده، طرحهای اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است. در واقع تعریف و مفهوم مسکن، یک واحد مسکونی نیست، بلکه کل محیط مسکونی را شامل میشود.
به عبارت دیگر، مسکن چیزی بیش از یک سرپناه صرفا فیزیکی است و کلیه خدمات و تسهیلات عمومی لازم برای بهزیستی انسان را شامل میشود. مسکن فراتر از سرپناه است و به هر فرم و شکلی که باشد به مثابه پوسته سوم بدن انسان است که زنده است و نفس میکشد. [8] خانه محل سکنیگزیدن انسان است. در واقع نمیتوان واژه مسکن را از خانه جدا کرد. امروزه به جایی که به تقلیل یافتهترین مراتب وجودی انسان و نیازهای او بتواند پاسخ گوید، خانه یا مسکن اطلاق میشود. [7]
.3بافت فرسوده
بافتهای فرسوده مجموعهای از بناها، راهها، تاسیسات و تجهیزات شهری یا ترکیبی از آنهاست که در داخل محدوده شهر، روستا و یا حاشیه آن و در تداوم و پیوند با شهر یا روستا شکل گرفتهاند و به دلیل قدمت و یا نبود برنامه توسعه و نظارت فنی بر شکلگیری آنها و فقدان شرایط زیستی و ایمنی و نیز نابسامانی های کالبدی، اجتماعی و اقتصادی فرسوده شدهاند و از نظر برخورداری از ایمنی، استحکام و خدمات شهری دچار کمبودند. [6]
بافت فرسوده شهری به عرصههایی از محدوده قانونی شهرها اطلاق میشود که به دلیل فرسودگی کالبدی، عدم برخورداری مناسب از دسترسی سواره، تاسیسات و خدمات و زیرساختهای شهری، آسیبپذیر بوده و از ارزش مکانی، محیطی و اقتصادی نازلی برخوردارند. بافتهای فرسوده به سبب فرسودگی در کلیت، با یکدیگر وجوه مشترکی دارند. اما به سبب عوامل موثر در فرسودگی، دارای ماهیتهای متفاوتی می گردند. این تفاوتها بافتهای فرسوده را در سه گروه ذیل قرار میدهد:
.1.3 بافت های دارای میراث شهری:
بافتهای فرسودهای که علیرغم وجود فرسودگی در گستره آنها، مجموعه فضاها، بناها، تاسیسات و تجهیزات شهری با ارزش یا ترکیبی از آنها در آن وجود دارد.
.2.3بافت های شهری - فاقد میراث شهری - :
بافتهایی هستند که یا در کالبدهای به جا مانده در دل بافتهای قدیمی قرار دارند و یا حاصل استقرار افراد فرو دست جامعه در زمینهای خالی درون و بیرون شهریاند که با گسترش شهرها با آنها درآمیختهاند.
.3.3بافت های حاشیه ای:
بافتهای فرسودهای که به سبب عدم تناسب میان درآمد متقاضیان در شهرهای بزرگ و هزینههای سکونت در آنها، بیشتر به طور غیر رسمی در حاشیه شهرها شکل گرفتهاند. [10] در چهارچوب یک شهر، میتوان مفهوم فرسودگی را در ابعاد گوناگون همچون -1 فرسودگی کالبدی- سازه ها؛ -2 فرسودگی کارکردی؛ -3 فرسودگی بصری؛ -4 فرسودگی مکانی؛ -5 فرسودگی اقتصادی ارزیابی کرد. [10] در مجموع فرایندی که طی آن کالبد و فعالیت در مجموع فضای شهری دچار نوعی دگرگونی، بیسازمانی، بیتعادلی و افول حیات شهری میشود، فرسودگی بافت شهری نامیده میشود. مهمترین معیارهای تبیین فرایند فرسودگی بافت شهری عبارتند از:
1. ریزدانگی قطعات مسکن با مساحت زیر 100 مترمربع؛
2. ناپایداری کالبدی، نمایانگرسیستم سازهای نامناسب و غیر مقاوم بودن ابنیه است؛
3. نفوذ ناپذیری، نمایانگر عدم دسترسیها و شبکه معابر نامناسب با عرض معبر کمتر از 6 متر است؛ [9] - نصیری، 1392 ،ص - 271
.4شاخص های مسکن
تحلیل مسائل کمی و کیفی مسکن از طریق ابزاری صورت میگیرد که به صورت متغیرهایی به نام شاخصهای مسکن مطرح و بیانگر ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی مسکن هستند.