بخشی از مقاله
چکیده
طی دهه گذشته مدیریت دانش نه تنها برای دنیای آکادمیک، بلکه برای دستگاههای دولتی قانونگذار، بنگاههای اقتصادی سرمایهگذاران و سهامداران نیز به عنوان یک موضوع مهم مطرح گردیده است. اگر چه بیشتر پژوهشهای انجام شده در حوزه سرمایه فکری و مدیریت دانش در بخش خصوصی انجام شده است، اخیرا سازمانهای دولتی از قبیل شرکتهای توزیع نیروی برق نیز، به پژوهش در این حوزه علاقه شدیدی پیدا کردهاند.
دلیل عمده آن این است که هدف اصلی شرکتها تولید و مهمترین سرمایهگذاریهای این سازمانها در حیطه تحقیقات و منابع انسانی است. علی رغم این واقعیت که ورودیها و خروجیهای اصلی شرکتهای توزیع نیروی برق ناملموس است، اما ابزارهای محدودی برای سنجش و مدیریت آنها وجود دارد.
به دلیل اینکه عموما ادراک افراد از مدیریت دانش به طور ذهنی و با استفاده از واژههای زبانی مبهم صورت میگیرد این مقاله در صدد است تا رویکرد فازی را برای مدیریت دانش در شرکت توزیع نیروی برق به کار گیرد و شکاف بین انتظارات و ادراکات کارکنان شرکت توزیع نیروی برق شهرستان بناب را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
یافتههای این پژوهش حاکی از آن است، که در کل، شرکت توزیع نیروی برق شهرستان بناب از وضعیت مطلوبتری در ابعاد مدیریت دانش برخوردارند. بیشترین شکاف مشاهده شده در شرکت توزیع نیروی برق شهرستان بناب به ابعاد خلق دانش و سازمان یادگیرنده مربوط میشود.
مقدمه
اگرچه در مورد تعریف مدیریت دانش و حیطه های آن توافق کلی وجود ندارد، اما متون مختلف در این نکته اتفاق نظر دارند که برای موقعیت ها و سازمان های متفاوت، راهبردهای متفاوتی برای اعمال مدیریت دانش وجود دارد .
کارسیا - 2003 - به این نتیجه دست یافته است که نگرش مثبت نسبت به مشارکت و تصور سودمند بودن برای سازمان، نتایج بهتری نسبت به سیستم های پاداش بیرونی دارد
بررسی پنج شرکت موفق در استفاده از راهبردهای مدیریت دانش نشان داد که یک عامل کلیدی برای موفقیت، طراحی اقدامات مدیریت دانش به گونهای است که با فرهنگ کنونی سازمان سازگاری دارد و درصدد تغییر سازمان برای هماهنگی آن با مدیریت دانش نیست
به همین دلیل سازمانهایی که به تدریج مدیریت دانش را اعمال میکنند و با فرهنگ سازمانی همگامی دارند موفقتر از سازمانهایی بودهاند که تلاش داشتهاند تغییرات شدید و گسترده ایجاد کنند.
از ویژگی سازمانهای جدید انباشت بیش از حد دانش است، به طوری که افزایش حجم اطلاعات در سازمانها و لزوم استفاده از آن در تصمیمهای سازمانی طی دو دهه اخیر موجب ظهور پدیدهای به نام مدیریت دانش شده است
این امر ضرورت برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و پایش دانش سازمانی و هم چنین مدیریت فرآیند دسترسی به دانش درست را با تأکید بر کارایی و ا ثر بخشی آن نشان میدهد
در عصر کنونی دانش، سازمانها در یافتهاند که عمر آنها، بدون داشتن یک راهبرد مدیریت و ارزش گذاری دانش سازمانی تداوم نخواهد داشت لذا راهبردها و چرخههایی برای اجرای مدیریت دانش ارائه شده است. با تحولات رخ داده در عرصه جهانی، اکنون توجه مدیران و نظریه پردازان مدیریت، بیش از پیش به داراییهای فکری سازمانها معطوف شده است. از نظر سیمن مدیریت دانش طراحی هوشمندانه فرآیندها، ابزار، ساختار و غیره با قصد افزایش، نوسازی، اشتراک یا بهبود استفاده از دانش است که در هر یک از سه عنصر سرمایه فکری یعنی ساختاری انسانی و اجتماعی نمایان میشود
مدیریت دانش فرآیندی است که به سازمانها کمک میکند تا اطلاعات و مهارتهای مهم را که نوعی حافظه سازمانی محسوب میشوند و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر سازمان را برای حل مسائل یادگیری، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیریهای پویا به صورت کارا و موثر قادر میسازد. مدیریت دانش بر شناسایی دانش و ارائه آن تاکید میورزد، به گونهای که بتواند به صورت رسمی به اشتراک گذاشته شود و در نتیجه دوباره مورد استفاده قرار گیرد
امروزه نقش دانش انسانی در رشد و توسعه اقتصادی بیش از بیش بر اقتصاددانان و متخصصان امر روشن شده است. تشکیل سرمایه انسانی از راهها و صور گوناگون قابل انجام است. یکی از این صور آموزش عالی است که تا حدودی میتوان گفت در زمره مراحل پایانی تشکیل سرمایه انسانی است، به طوری که نیروی انسانی از مرحله آموزش عالی وارد بازار کار شده و در جامعه نسبت به آن توقع ایجاد میشود.
در این مرحله اگر نیروی انسانی تربیت شده نتواند در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه جذب شود، دیگر فرصتی برای بازسازی نیروی انسانی مذکور وجود نخواهد داشت. با توجه به این امر و از آنجا که دوره آموزش عالی از حیث اهمیت کمتر از مراحل قبلی تشکیل سرمایه انسانی - ابتدایی، متوسطه - نیست، این دوره مورد توجه و دقت قرار میگیرد
نظام آموزش عالی عهدهدار وظایف و مسؤولیتهای مهمی در زمینه رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی فرهنگی و تربیتی جوامع است
در کشور ما نیز آموزش عالی وظیفه مهم تربیت نیروی انسانی متخصص مورد نیاز بخشهای مختلف را برای تامین خودکفایی در علوم و فنون، صنعت، کشاورزی و ... به عهده دارد. مدیران بخشهای بزرگ دولتی همچون فولاد، پتروشیمی و شرکتهای خودروسازی، در حال حاضر از مدیریت دانش استفاده میکنند و یا در حال اجرای پروژههای مربوط به مدیریت دانش هستند. هرچند این امر از بخش دولتی آغاز شده، اما به سرعت به بخش خصوصی نیز تسری پیدا کرده است.
شرکتهای بزرگی همچون ذوب آهن اردبیل از پیشگامان اجرای مدیریت دانش در بخش خصوصی محسوب میشوند. با این وجود، مدیریت دانش در کشور ما یکی از بحثانگیزترین مباحثی است که در جامعه علمی و اداری بدان پرداخته میشود. واقعیت این است که پیچیدگی و گوناگونی تعابیر و تعاریف مدیریت دانش موجب شده است تا کمتر درک مشترکی از تمامی جنبههای آن بوجود آید.
مطالعات اجمالی نشان میدهد در بخش دولتی کشور ما، پدیده مدیریت دانش، بیشتر بر جنبه استخراج دانش پنهان و مستندسازی تجارب مدیران تمرکز مییابد. در حالی که اجرای مدیریت دانش در شرکتهای بزرگ و چند ملیتی بر کاربرد دانش به منظور تولید محصولات یا ارائه خدمات جدید تاکید دارد. گر چه دستیابی به هریک از اهداف فوق مسیر جداگانهای داشته و شرایط خاص خود را دارد، اما در عین حال مستلزم تبعیت از اصولی است که اجرای مدیریت دانش را در نهایت به کسب مزیت رقابتی و توسعه سازمانی منجر نماید.
در دهه گذشته، در کشورهای توسعهیافته از جمله ایران توجه فزاینده به سرمایههای نامحسوس یا سرمایه فکری به طور قابل توجهی از سازمانهای خصوصی به سمت سازمانهای دولتی مانند دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی گسترش یافته است. از آنجا که دانشگاهها به عنوان بازیگران اصلی سیستم نوآوری ملی به حساب میآیند، سازمانهای تحقیقاتی و مراکز آموزش عالی در ایران به فرآیندهایی روی آوردهاند که آنها را انعطاف پذیر، شفاف و رقابت پذیر سازد. در این راستا و با توجه به این واقعیت که ایران کشوری در حال توسعه محسوب میشود، چارهای جز اهمیت دادن بیش از پیش به نقش دانش در توسعه پایدار وجود ندارد.
اما نکته حائز اهمیت در فرآیند سنجش مدل مدیریت دانش، این است که سنجههای این مدل به صورت ذهنی، کیفی و متغیرهای کلامی بیان میشوند. بنابراین سنجش ابعاد و مؤلفههای مدیریت دانش توسط شیوههای قطعی و غیرفازی میتواند به دو دلیل زیر مورد انتقاد قرار گیرد:
.1 این شیوهها ابهام مرتبط با قضاوتهای افراد و تغییرات ارزش آنها را هنگام انتقال به اعداد نادیده میگیرند.
.2 قضاوت ذهنی، انتخاب و اولویت ارزیابی کنندگان تأثیر زیادی روی نتایج این روشها دارد
اما منطق فازی ابزار مفیدی را برای برخورد با مسایل مبهم و سربسته فراهم میآورد. با بهرهگیری از مفاهیم فازی، ارزیابی کنندگان میتوانند عبارات کلامی را به صورت عباراتی با زبان طبیعی محاورهیی برای ارزیابی شاخصهای کیفیت خدمات به کار برند و با مرتبط ساختن این عبارات با توابع عضویت مناسب، تحلیلهای مناسبتر و دقیقتری را بر روی امتیازات شاخصها اعمال نمایند.
در این راستا مقاله حاضر درصدد است تا با به کارگیری رویکرد فازی، وجود شکاف بین ادراکات و انتظارات کارکنان شرکت توزیع نیروی برق شهرستان بناب را به آزمون گذارد.
روش تحقیق روش پژوهش حاضر با توجه به ماهیت موضوع و اهداف مورد نظر مطالعه توصیفی - مقطعی است که داده های مورد نیاز برای سنجش میزان انتظارات و ادراکات کارکنان شرکت توزیع نیروی برق شهرستان بناب بر اساس پرسشنامه صورت گرفت. مبنای طیف به کاربرده شده در این پرسشنامه، برای سنجش شکاف مدیریت دانش با رویکرد فازی، طیف و اعداد فازی است. مقادیر ایناعداد با توجه به عبارات کلامی مورد استفاده به شرح جدول1 می باشد.