بخشی از مقاله
چکيده
يکي از راه حلهاي که براي برطرف کردن مشکالت شهر تهران و رفع نابرابری فضايي در ايران همواره مطرح میشود «تمرکززدايي از پايتخت» است، اما در عمل نشانه هاي اندکي درزمينه ی موفقيت اين رويکرد وجود دارد. يکي از عوامل شکست تمرکززدايي از شهر تهران عملکرد نهادهاي قدرت است که موجب تمرکز طيف گستردهاي از زيرساختها، امکانات و به خصوص قدرت سياسي، اقتصادي و اجتماعي در اين شهر شده است. ارتباطات و رسانه از مؤلفههای مهمي هستند که در صورت همراهي با نهادهاي قدرت در تمرکز در مناطق جغرافيايي خاص مي توانند مانع تمرکززدايي شوند.
از ديدگاه جغرافياي رسانه حجم تراکم زيرساختهاي ارتباطي و رسانهها در شهر تهران نيز بهقدری باالست که ساير شهرها و مناطق جغرافيايي ايران را از نظر نقشآفرینی در فرآيندهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي به محروميت دچار کرده است. برتري جغرافيايي شهر تهران در توزيع امکانات ارتباطي و رسانهها وابستگي زيادي به منابع قدرت، تمرکز قدرت سياسي، اقتصادي و. . . در پايتخت دارد. همين امر به شکلگيري رابطه متقابل ميان نهادهاي قدرت و رسانهها در پايتخت ايران انجاميده است که در چارچوب آن هر يک از به تداوم نقش ديگري در ساختارهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران ياري ميرساند.
با توجه به محروميت ارتباطي و رسانهاي که در ساير مناطق جغرافيايي ايران وجود هرگونه تمرکززدايي از نهادهاي قدرت به معناي کاهش قدرت و اعمالنفوذ در جامعه خواهد بود و به حاشيه راندن کساني منجر میشود که در سايه رابطه نهادهاي قدرت و رسانهها به موقعيت ممتازي دستیافتهاند. بر این اساس ميتوان نتيجه گرفت نابرابریهاي فضايي در جغرافياي که ميان تهران و شهرهاي ديگر وجود بهعنوان يک عامل بازدارنده مانع موفقيت در اجراي تمرکززدايي از پايتخت میشود.
.1 مقدمه:
یکی از موضوعاتی که در دو دهه اخیر هر از چند گاهی توسط سیاستمداران در عرصه عمومی ایران مطرح میگردد و به تبع آن توجه بسیاری از مردم و محققان دانشگاهی را به خود جلب میکند موضوع «انتقال پایتخت» و یا «تمرکززدایی» میباشد. این امر در حالیست که دامنه تکرار موضوع انتقال پایتخت و یا تمرکززدایی بگونهای در محافل سیاسی، دانشگاهی و حتی در عرصه عمومی جامعه در مقایسه با فقدان اراده برای تمرکززدایی گسترش یافته است.
نکته تأمل انگیز این تناقض آن است که موضوع تمرکززدایی توسط افراد و نهادهایی مطرح میشود که هر یک به سهم خود در تمرکزگرایی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و علمی در شهر تهران نقش داشتهاند و بخشی از مسئولیت شکلگیری نابرابری فضایی و توزیع نامتوازن قدرت به عهده آنان است. مفاهیم «نابرابری فضایی» و «توزیع نامتوازن قدرت و نفوذ» از مباحث مهم در جغرافیای سیاسی میباشد که در فرآیند نقد آنها نیاز است «موازین اخالقی» مورد توجه قرار گیرد.
با لحاظ کردن موازین اخالقی در نقد جغرافیایی «قدرت»، در خصوص موضوع تمرکززدایی از پایتخت ایران یک پرسش اساسی مطرح میشود: در حوزه سیاسی و علمی چرا تمرکززدایی از سوی کسانی مطرح میگردد که تمرکززدایی در محدودهی تحت اختیار خویش را برنمیتابند، به عبارت دیگر همانگونه که حافظ گفته است توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟ جهت تحلیل تناقض رفتار سیاسی کسانی که حل معظلات محیطی و زیستمحیطی تهران، توزیع نابرابر امکانات و منابع، بیعدالتی فضایی و. . . را منوط به تمرکززدایی از پایتخت ایران کردهاند میتوان از روششناسی و گفتمان موجود در رشتههای علمی گوناگون یاری جست.
در علم جغرافیای انسانی یکی از گفتمانهایی که میتواند فضای فکری مناسبی را جهت درک و تحلیل تمرکزگرایی و تمرکززدایی فراهم نماید گفتمان «جغرافیای رسانه و ارتباطات» است. اهمیت این گفتمان در ارایه تحلیلهای جغرافیایی از تمرکزگرایی و تمرکززدایی به علت آن است که اعمال مؤثر قدرت و نفوذ در فضای جغرافیایی به کاربرد مؤثر ارتبطات و رسانه توسط نهادهای قدرت وابسته میباشد. براین اساس، گفتمانی که جغرافیای رسانه ارایه میدهد فرصت آن را به وجود میآورد تا موضوعاتی نظیر نابرابریهای فضایی و توزیع نامتوازن قدرت با توجه به نقشی که ارتباطات و رسانهها در قوام یافتن «قدرت» به صورت عام و «قدرت سیاسی» به صورت خاص دارند مورد تحلیل قرار گیرند.
در این چارچوب یاری جستن از تحلیلهای جغرافیای رسانه به ما کمک خواهد کرد تا ضمن دستیابی به درک مناسبی از «جغرافیایِ رسانهای قدرت» در ایران، با تحلیل شکاف رسانهای که از نظر جغرافیایی در ایران وجود دارد به نقد رفتار نهادهای قدرت که با مطرح نمودن تمرکززدایی خواستار دگرگونی و رفع نابرابری فضایی هستند پرداخته شود. به تعبیر نیکولو ماکیاولی - 58 :1388 - کدام زیر وََزبر شدنی است که زیر وََزبزشدنهایِ دیگر نطلبد؟
.2 مسأله پژوهش:
در مورد تمرکززدایی از پایتخت ایران تاکنون مطالعات بسیاری صورت گرفته است و طی آن نهادها و محققان مختلف تااش داشتهاند که با مطالعات علمی خویش به اثرات منفی تمرکزگرایی در ایران بپردازند و راه حل هایی را برای حل این مشکل ارایه کنند. با این وجود تاکنون نتیجه ملموسی در خصوص تمرکززدایی از شهر تهران مشاهده نشده است و در برخی موارد حتی بر شد تمرکز افزوده شده است. مسألهای که در مورد تمرکززدایی مطرح میگردد این است که چرا برنامهها و طرحهایی که برای تمرکززدایی از پایتخت و حل مشکل نابرابری فضایی در ایران ارایه شده است تاکنون به موفقیت دست نیافته است؟
شکلگیری نابرابری فضایی در سطح هر کشور متأثر از تراکم امکانات و فعالیت در مناطقی خاص است که زمینه را برای پیدایش قطبهای جغرافیایی برتر فراهم میآورد. یکی از بخشهایی که به خوبی میتوان در آن نتایج شکلگیری نابرابری فضایی را مشاهده نمود جغرافیای رسانه است. نابرابری در توزیع جغرافیایی ارتباطات و فعالیت رسانهها میتواند تحت تأثیر تمرکز نهادهای قدرت در منطقه کانونی کشورها باشد.
زیرا نهادهای قدرت و کارگزاران وابسته به نهادهای قدرت برای آن که بتوانند به صورت گسترده در سطح کشور به اعمال قدرت و نفوذ بپردازند به رسانه و ارتباطات مناسب در مرکز قدرت سیاسی نیاز دارند. چرا که با شرایط حاکم بر جغرافیای رسانه ایران هرگونه تمرکززدایی از نهادهای قدرت در پایتخت ایران توانایی آن را دارد که از میزان قدرت و اعمال نفوذ آنان بکاهد.
براین اساس به نظر میرسد که نوع رابطه غیررسمی میان نهادهای قدرت و رسانهها که در تهران متمرکز هستند یکی از عوامل شکست برنامههای تمرکززدایی از پایتخت میباشند. در این چارچوب نویسندگان این پژوهش تااش خواهند کرد که به یاری گفتمان جغرافیای رسانه به تحلیل نقش رابطه نهادهای قدرت و رسانهها در تمرکزگرایی بپردازند و در این مسیر در پی پاسخگویی به این پرسش باشند: براساس ویژگیهایی که بر جغرافیای رسانه ایران حاکم است آیا تمرکززدایی در راستای منافع حاصل از رابطه نهادهای قدرت و رسانهها در ایران است؟
.3 روش تحقیق:
در فرآیند این پژوهش برای جمعآوری و تحلیل دادهها از از روش تحلیل کیفی- توصیفی استفاده میگردد. الزم به ذکر است در بخشی از تحقیق با توجه به اهمیت دادههای مکانی در تشریح موضوع، تااش خواهد شد دادههای جمعآوری شده در قالب نقشه تدوین و ارایه گردد.
.4 مبانی نظری تحقیق:
رسانهها ابزارهایی تکنولوژیکی برای انتشار پیام هستند. معموالً هم به رسانههای چاپی - روزنامه، کتاب و مجله - یا الکترونیکی - رادیو، فیلم، تلویزیون، اینترنت و. . - تقسیم میشوند. رسانهها به دو گروه جمعی و غیر جمعی تقسیم میشوند. رسانهای رسانه جمعی است که قصد اصلی فرستندهاش عادت دادن مخاطبان به روشی ثابت برای عرضه محتوا باشد. یعنی رسانههای جمعی چندان تمایل ندارند که مردم را به قرار گرفتن در معرض پیامهایشان ترغیب کنند بلکه بیشتر مایلند آنان را در موقعیتی قرار دهند که به طور معمول در معرض پیامها باشند.
رسانههای جمعی با آسان کردن درک پیامهایشان برای مخاطبان - و از این رو، پایین نگه داشتن هزینه ذهنی - و در عین حال، با بازده باالیی که عرضه میکنند - و به این ترتیب ارزش مخاطب را افزایش میدهند - آنان را شرطی میکنند. وقتی هزینه اندک و ارزش زیاد باشد، مخاطبان قرارگرفتن در معرض رسانه را استفاده کارآمد از زمان تلقی میکنند و این تلقی باعث میشود که افراد بخواهند همچنان در معرض رسانه قرار گیرند.
وقتی مخاطبان برای آن که در معرض رسانه قرار گیرند به صورت مستمر به آن رجوع کنند، رسانه مخاطبانی وفادار را شرطی کرده است که میتوانند آنان را به تبلیغ کنندگان اجاره دهد - پاتر، 8 :1385 و. - 9 در اوایل دوران مدرن، ماکیاولی به شاهزده مدرن توصیه کرد که از تصویر و نمایش در جهت حکومت و نظارت اجتماعی استفاده کند و امپراتوران و شاهان دولتهای مدرن به عنوان بخشی از آیین حکومت و قدرت خود، نمایش را گسترش میدادند - کلنر،. - 182 :1385 از آن زمان تاکنون رابطه حاکمان و رسانهها همواره پر فراز و نشیب بوده است و برای اداره مؤثر سرزمین تلقی حکومت از رسانه ابزاری میباشد که در کنار فرصت، تهدید را نیز برای نهادهای قدرت به ارمغان میآورد.