بخشی از مقاله

چکیده:

ازدیرباز، موقعیت استراتژیک قفقاز این منطقه را واجد ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زبانی منحصر به فردی کرده است که تغییرات سیاسی، تحول و تطول این ساختارها را درپی داشت. دوره قاجار و موقع عقد قرارداد ترکمانچای یکی از مراحلی است که طی آن ساختارهای مزبور تغییر کرد. بر اساس این قرارداد بخش های وسیعی از ایران ازجمله قفقاز به روسیه تزاری الحاق شد. سیاست شوروی برای تحت سلطه درآوردن فرهنگ ها و کشورهای اطراف و جایگزینی فرهنگ و سنن خاص خود با سنن قدیم این مناطق سبب شد تا سنن پیشین به تدریج کمرنگ و گاه فراموش گردد.

اما پس از فروپاشی شوروی، جمهوری های تازه استقلال یافته به دلیل نبود فرهنگ غنی به منظور جایگزینی با میراث دوران شوروی - در عرصه های گوناگون - و حفظ استقلال فرهنگی از جمله ساختارهای زبانی، با مشکل روبرو شدند. دو یا چند زبانی یکی از مهمترین پدیده های بود که این جمهوری ها با آن روبرو شدند. به رغم سعی دولت مردان آنها در حذف بعضی از ساختارهای زبانی، ریشه دواندن این زبان ها از جمله زبان روسی در میان مردم این پدیده را تشدید نمود. بر این اساس در این نوشتار سعی شده تا با بررسی این تحولات این مشکلات طرح و بسط گردد.

مقدمه:

قفقاز یکی از مناطقی است که قومیت های مختلفی در آن زندگی می کنند و در تاریخ همیشه محل تلاقی تمدن ها، تماس فرهنگ ها و ملیتهای مختلفچون روسیه ارتدکس، اسلام و مسیحی- اروپایی بوده است. در طی هزاران سال، قفقاز به سبب وضعیت استراتژیک و قرارگیری در موقع تلاقی تمدن های اروپایی و آسیایی، مورد توجه کشورها و قدرت های زمانه و تحت تاثیر شدید فرهنگ ها و مذاهب مختلف از جمله امپراطوری های ایران پیش از اسلام، بیزانس، عثمانی، ترکان سلجوقی، مغولها و روسیه تزاری بوده و دستیابی به این منطقه که واجد منابع انسانی و معدنی سرشاری نیز بوده، بهانه ای برای درگیری قدرت های زمانه بوده است.

یکی از دوره هایی که این منطقه محل نزاع قدرتهای اطراف قرار گرفت دوره قاجار بود که طی جنگ های ایران و روس و بر اساس قرارداد گلستان و ترکمانچای بخش های وسیعی از شمال ایران که قسمت هایی از قفقاز را نیز شامل می شد از آن جدا شدند. این دوره که در واقع سبب گسست تاریخ قفقاز از ایران و پیوست آن با روسیه تزاری شد تحولات وسیعی را در ساختارهای این منطقه از جمله زبان آن به همراه داشت. از این پس تاریخ تحولات زبانی این منطقه در سه دوره قابل بررسی است.

بعد از جدایی از ایران، در دوره حکومت کمونیست ها و دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ورود این کشورها به روند جهانی شدن. بر این اساس در این نوشتار سعی بر آن است تا به اختصار به تغییرات زبانی شکل گرفته در این منطقه در دوره سوم یعنی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری پرداخته شود.

وضعیت زبانی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی:

تشکیل اتحاد جماهیرشوروی که منادی انقلاب جهانی و سوسیالیستی بود تغییرات وسیعی را در ساختارهای منطقه قفقاز به همراه داشت. این منطقه همانطور که پیشتر بدان اشاره شد محل سکونت اقوامی با فرهنگها، زبانها و ادیان مختلف بود که هر کدام به سنن خود سخت پایند بودند. این گونهگونی که از معضلات برقراری وحدت در میان آنها محسوب می شد، تنشهایی را بین دولت شوروی و مردم این مناطق در بر داشت. البته باید به این مطلب اشاره شود اشتراکات فرهنگی و زبانی و نزدیکی جغرافیایی گروهی از این اقوام - به ویژه قفقاز شمالی - با دولت روسیه آنها را کمتر به این ستیز وارد می کرد و این تنش بیشتر در قفقاز جنوبی به ویژه مناطق هم مرز با ایران شکل گرفت.

پس ازانقلاب روسیه و اعلام حکومت شوروی در اران که نام جمهوری آذربایجان و سپس نامجمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان بر آن نهاده بودند، مبارزه با گسترش زبان پارسیآغاز گشت. خط و کتابت پارسی رایج در آن سرزمین، نخست به لاتینی و اندکی بعد به حروفالفبای روسی بدل شد. مدارس ایرانی که در آنها دانش آموزان به زبان پارسی درس میخواندند بسته شد. حتی به اقوام ایرانی زبان آن سرزمین اجازه تحصیل به زبان پارسیداده نشد. اینان که در محدوده خود به گویشهای ایرانی گفتگو می کردند،ناگزیر شدند در مدارس ترک زبان یا روس زبان تحصیل کنند.  تالشان نیز یکی دیگر از مناطقی که تنش در آن شدن گرفت این منطقه کتب درسی، برنامههای رادیویی وفعالیتهای ادبی و هنری به زبان خود را داشتند.

آنها تا سال نشریه "تالش سرخ" را منتشر میکردند، ولی از آنزمان ناگهان همه چیز دگرگون شد، هر چند موج سرکوبگرانه با شدت و ضعف هایی در همه جمهوری ها ومناطق شوروی آغاز شده بود ولی مردم تالشان را حتی به جرم سخن گفتن بهزبان تالشی بازداشت میکردند. آنها در زادبوم خود حقنداشتند به زبان مادری سخن گویند و بنویسند. تمام مدارس ملی مسدود و آموزگاران معترض بازداشت وتبعید شدند.

آثار ادبی تالشی موجود در کتابخانهها جمع و سوزانده شدند. نگارش به زبان تالشی و تبلیغ وترویج آن زبان را عمل جنایتکارانه علیه رژیم شوروی خواندند. حتی یک نویسنده تالشی را به خاطر ترجمه کتاب رابینسونکروزوئه به زبان تالشی، دشمن ملت نامیده و به زندان افکندند. درپی چنین اقداماتی، تالشی بودن و به تالشی سخن گفتن به امری خفیه و زیر زمینی تبدیل شد و لذا در سر شماریهایی که بهعمل میآمد، اغلب تالشان یا هویت واقعی خود را انکار میکردند و یا خود را تالش آذری زبان می خواندند. 

- 2 وضعیت زبانی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی:

پدیده دو زبانی و چندزبانی یکی از مهمترین معضلاتی بود که جمهوری های استقلال یافته در منطقه قفقاز با آن روبرو شدند. همانطور که پیشتر بدان اشاره شد، در دوره اتحاد جماهیر شوروی لزوم حفظ اتحاد قلمرو، وحدت زبانی را می طلبید. براین اساس زبان روسی به عنوان زبان مشترک در تمام قلمرو تحت سیطره شوروی گسترش یافت و مردم مناطق مختلف ضمن فراگیری زبان بومی خود زبان روسی را نیز به عنوان زبان رسمی کشور فرا می گرفتند.

فزون بر این، مهاجرت درصدد قابل توجهی از روس زبان ها به نواحی غیر روس زبان، لزوم توجه به این زبان را که به عنوان یک اقلیت قابل توجه بودند اجتناب ناپذیر می کرد. در مقایسه با سایر کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، وضعیت در آذربایجان و گرجستان که جمعیت روس زبان درصد زیادی را تشکیل نمی دهند متفاوت بود، در نتیجه در دوره شوروی، قوانینی درباره زبان رسمی - آذری و گرجی - تصویب شدند، اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جمهوری های تازه استقلال یافته سعی شد تا زبانی غیر از زبان روسی به عنوان زبان رسمی اشاعه یابد و در بعضی از این جمهوری ها عدم توجه به زبان و فرهنگ اقلیت سبب تنش شد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید