بخشی از مقاله
چکیده
تربیت از خصلت های انسانی است. براساس تعالیم اسلامی، فطرت انسان دارای اقتضائاتی برای تربیت کردن است که یکی از آنها زیبایی جویی و زیبایی طلبی است. خداوند برای تربیت انسان به زیبایی جویی وی اشاره می کند و زبان کتاب هدایت خود را متناسب آن انتخاب می کند .
از آنجا که هدف و رسالت اصلی قرآن نیز هدایت بشریت به مسیر حقیقی و خداشناسی است و نظام آموزشی و برنامه درسی نیز هدفی جز تعلیم و تربیت فراگیران ندارند، بنابراین برنامه درسی نیز می تواند از زبان اعجاز آمیز قرآن که همان زبان زیبایی شناختی است در حوزه تعلیم و تربیت بویژه تربیت دینی استفاده نموده و موفقیت کسب نماید.
این مقاله درصدد پرداختن به جایگاه تربیت زیبایی شناسی در برنامه درسی و ظرفیت آن برای تربیت همه جانبه به روش توصیفی- تحلیلی است. مطابق یافته ها، تربیت زیبایی شناختی یک رهیافت جامع برای نظام آموزشی مطرح است و تعالیم اسلامی نیز از این رهیافت بهتر می توانند فضای لازم را برای حضور در برنامه درسی پیدا کنند. حاکم ساختن چنین رهیافتی دارای پیامدهایی از قبیل تغییر سیاست ها در هدف گذاری، روش های تدریس؛ محتوا و ارزشیابی است.
مقدمه: ضرورت تربیت
در تفکر اسلامی، آفرینش انسان هدفمند و در هماهنگی کامل با غایت هستی است که خداوند برای او تدبیر و تشریع کرده است. در این تفکر، انسان برای تکامل خود نیازمند هدایت الهی است. او به تنهایی با کمک عقل خود نمی تواند مسیر صحیح زندگی را پیدا کند، لذا نیازمند راهنمایان الهی است. رشد و شکوفایی او صرفاً در عرصه زندگی مادی این جهانی خلاصه نمی شود. بنابراین کسب رفاه دنیوی و التذاذ بیشتر در زندگی نمی تواند برای او هدف باشد. او به دنبال تعیین موقعیت خود در جهان هستی و به دنبال آن تکوین هویت ناتمام خود در مسیر غایت هستی است. خداوند از طریق تشریع قوانین ،مسیر صحیح را به او نشان می دهد اما در عین حال انسان، آزاد و مختار خلق شده و اکراهی در پذیرش حق یا باطل ندارد.
فرایند تربیت از واقعیت های پیچیده، گسترده و بسیار تاثیرگذاری است که از دیر باز در همه جوامع بشری و از منظرهای گوناگون موضوع تدبر، اندیشه ورزی و مورد مطالعه بوده است. مفهوم تربیت و ارائه تعریفی از آن بیانگر ارزش های نمادین هر نظام آموزشی است و این به معنای محدود کردن تربیت در چارچوبی است که ارزش ها قالب آن را تعیین می کنند که این ارزش ها و به تبع آن این قالب ها از نظامی به نظام دیگر متفاوت است. از اینروست که تربیت دارای تعریف واحد و یکسانی نیست که همگان در مورد آن اتفاق نظر داشته باشند.
فرایند تربیت در واقع تلاش اجتماعی برای تسهیل و جهت دهی به تکاپوی هستی است که از طریق آن حیات انسانی تداوم و تکامل پیدا می نماید. لذا توجه به چگونگی هستی انسانی، ضرورت تربیت را آشکار می سازد. پس تربیت، محور اساسی ارتقای حیات آدمی است و در نتیجه مصالح تربیتی بایستی در تمام تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های اجتماعی مورد تاکید قرار گیرد و کمک به فرایند تربیت، مهم ترین معیار در سیاست گذاریها و تعیین اولویت های اجتماعی محسوب گردد
از میان تربیت ها، نوع اسلامی آن بر ملاحظه طبیعت همچون آیه خداوند تاکید دارد. در اسلام نظاره جهان طبیعت به منظور کشف معناهای باطنی آن توصیه می شود. طبیعت به منزله یک متن آموزشی تلقی می شود که در کنار کتاب تشریع، ما را به حقایق پنهانی رهنمون می سازد. انتقال بخشی از اطلاعات علمی در زمینه کمیت و کیفیت پدیده های طبیعی و روابط میان آنها ممکن است مهم و ضروری باشد ولی کافی نیست. آنچه ضروری است فهمیدن معنای پدیده ها و هدف رویدادهای طبیعت به منظور درک کلی از جهان هستی و جایگاه خویش در آن است
از این رو، برخی مکاتب فلسفی بویژه ناتورالیست ها، برخی بنیان های روانشناختی و دینی معتقدند تعلیم و تربیت زمانی موفق عمل می کند که مبتنی بر طبیعت انسان باشد. هرچند تفسیرهای مختلفی از طبیعت انسان وجود دارد ولی برخی ویژگی ها مشخصه ذاتی و منحصر به فرد انسان است که از او جدایی پذیر نیستند. یکی از این ویژگی ها فطرت است. در فطرت انسان که خلیفه او در زمین است حس زیبایی دوستی و زیبایی جویی نهاده شده است و انسان بطور فطری به دنبال زیبایی و نیازمند زیبایی است. در اسلام زیبایی همگام با عقل و فطرت است، زیبایی و زیبایی جویی امر مطلوبی شمرده شده، به آن دعوت شده و حتی محروم ساختن مردم از آن توبیخ گردیده است. از آنجا که انسان دارای فطرت است و قرآن نیز کتاب تکوین و هدایت است، پس آیات الهی - قرآن - جهت رشد، هدایت و تقویت فطرت انسانی نازل گردیده است. از این رو، تربیت و هدایت فطرت، هدف اصلی آفرینش است.
بیان مساله: چالش ها و بن بست های فرا روی برنامه درسی
. 1 لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی
با وجود آن که بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت بر این باورند که هدف اساسی تعلیم و تربیت باید تربیت انسان متفکر و فرهیخته باشد. نتایج تحقیقات نشان می دهد اکثر فارغ التحصیلان فاقد مهارت های تفکر سطح بالا هستند بخصوص در نظام آموزشی ما که اصالت را به انتقال اطلاعات می دهند، مشکلات عدیده ای دیده می شود. امروزه اغلب کارفرمایان از کیفیت نظام آموزشی گله مندند و اظهار می دارند جوانان پس از فارغ التحصیل شدن از مؤسسه و دانشگاه، واجد مهارت های لازم برای انجام کارها نیستند
با وجود توصیه های اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت بر پرورش تفکر یادگیرندگان، به نظر می رسد نظام آموزش رسمی که بخش عظیمی از رسالت تربیتی جامعه را عهده دار است، در ترغیب یادگیرندگان به تعقل و توسعه توانایی های فکری آنان و همچنین در پرورش یادگیرندگان به گونه ای که در عرصه های مختلف حیات خویش، انسان هایی کنجکاو، دارای روحیه جستجو و ارزشیابی دلایل و با حداقل لغزش های فکری باشند و در نهایت راه سعادت و سلامت را با ضریب اطمینان بالاتری طی نمایند؛ ناکارآمد بوده است
از سوی دیگر ما در دوران خاصی قرار گرفته و یا در حال قرار گرفتن هستیم که در آن، ویژگی های جدیدی نسبت به گذشته در حال ظهور است. پویایی هر نظام تربیتی، در این است که اصول، روش ها و کارکردهای خود را از حالت ایستا خارج کند و بتواند خواسته هایش را با دگرگونی شرایط محیطی تطبیق داده و زنده نگه دارد. اگر یک نظام تربیتی بدون توجه به دگرگونی شرایط محیطی بخواهد از اصول و شیوه های معینی، به صورت ثابت برای همه زمان ها و مکان ها استفاده کند، لاجرم محکوم به فناست.
بنابراین نظام تعلیم و تربیت ما که خصیصه اسلامی بودن دارد چراکه فرهنگ کشور ما فرهنگ دینی و اسلامی است و تربیت ما به یک معنا دینی خواهد بود؛ آیا این تربیت دینی با قرار گرفتن در فضای جدید و تحول شرایط نسبت به گذشته، بقاء خواهد داشت یا خیر؟
از این گذشته، چالش هایی از قبیل بی انگیزگی فراگیران نسبت به درس و مدرسه، بی علاقگی آنان به یادگیری محتوای درسی، ابراز خوشحالی از تعطیلی نابهنگام و طبق تقویم آموزشی مدارس، نارضایتی از در معرض امتحان و آزمون قرار گرفتن، فراموشی زود هنگام مطالب آموخته شده توسط فراگیران، توفیق اندک نظام آموزشی در تربیت شهروندی و تربیت دینی و ... نشان می دهد نظام آموزشی ما روز به روز کارآیی خود را بیشتر از دست می دهد. انتظارت فراگیران، معلمان، جامعه، والدین و حتی انتظارات نظام آموزشی برآورده نمی شود و از آنجا که زمان آموزش نیز محدود می باشد و فراگیران مادام العمر نمی توانند در نظام آموزشی بمانند.
از اینرو، صاحبنظران تعلیم و تربیت معتقدند زمان محدود برنامه درسی نباید صرف آموزش موضوعات حاشیه ای و فرعی شود ولی تعیین و تشخیص موضوعات با اهمیت از موضوعات حاشیه ای مستلزم پاسخگویی به این سوال قدیمی هربرت اسپنسر است که »چه دانشی ارزشمندترین است؟.
« اسپنسر خود در پاسخ به این سوال با قطعیت و بدون اندکی تردید اعلام می کند که علم، دانش بسیار با اهمیتی است که بالاترین و بیشترین ارزش را دارد. تاریخ برنامه درسی نشان می دهد سلطه چنین اندیشه هایی، تاکید بیش از حد بر برنامه درسی علمی و توجه صرف به رشد مهارت های شناختی را به دنبال داشته است؛ بگونه ای که قلمرو زیبایی شناختی مورد غفلت یا حداقل مورد بی توجهی و بی مهری واقع شده است.
در انتخاب دانش ارزشمند و مناسب برای برنامه درسی، پست مدرنیست ها معتقدند ما نمی توانیم برنامه های درسی حقیقی را انتخاب کنیم؛ بلکه تنها می توانیم مفسر واقعیت در برنامه های درسی باشیم. در تعلیم و تربیت امروز، پیامد اعتراضات پست مدرنیستی از یک سو و گسترش سرسام آور دانش از سوی دیگر باعث ناتوانی یا کم توانی در انتخاب دانش ارزشمند شده و انتخاب محتوای درسی برای مدرسه به یک معضل بدل گشته است. بدین منظور جهت جلوگیری اطاله مطالب فقط به وضعیت نظام های آموزشی در دهه های اخیر اشاره می شود.
مساله انتخاب دانش ارزشمند که در گذشته بر واقعی بودن و عینی بودن متکی بود در برنامه درسی پست مدرن نقطه قابل اتکایی ندارد و حول هیچ مرکزی نمی گردد. بطور رادیکال تر، در حوزه برنامه درسی پست مدرن باید از جانشینی اصطلاح »داوری« به جای اصطلاح »انتخاب« دانش ارزشمند سخن گفت.