بخشی از مقاله

چکیده

نگاه صحیح و براساس اندیشه های اسلامی به جامعه و فرد در مبانی الگوی پیشرفت نقش پر رنگی در پیشبرد آن در جنبه های مختلف زندگی دارد. از آن جا که برخی مباحث جامعه شناسی مورد اجماع اندیشمندان اسلامی نیست، باید از طرح مستقیم آنها در مبانی الگو احتراز کرده و به قدرمشترک ها اکتفا کرد.در این مقاله نظریات مختلف دانشمندان اسلامی درباره نظریه » مدنی بالطبع« که مورد تاکید مبانی الگوی پیشرفت قرار گرفته ، بررسی شده و مشخص می شود موافقان این نظریه در جایگاه غیر مشهور در میان متفکران مسلمان هستند. نظریه مشهور» مستخدم بالطبع« بودن انسان است که دارای استدلال های قوی تری از دید نگارنده است ولی با این حال قدر مشترک این دو نظریه یعنی اصل وجود » حیات اجتماعی« در میان انسان ها می تواند گره گشای این مسئله باشد. از طرف دیگر وجود جامعه و نسبت آن با وجود فرد نیز باید در مبانی الگوی پیشرفت مورد تصحیح قرار گیرد ؛ چرا که بنابر دیدگاه تمامی اندیشمندان اسلامی طراز اول همچون علامه ، شهید مطهری ، آیت االله جوادی و آیت االله مصباح جامعه دارای وجود مستقلی است و از آن جا که جریان رقیب الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت یعنی لیبرالیسم بر اصالت و وجود فرد تکیه دارد و Individualism را به صورت یک فرهنگ درآورده است و هیچ جایگاهی برای وجود جامعه در نظر نگرفته است، باید نگاه الگوی پیشرفت به فرد و جامعه را تصحیح کرد و بر وجود جامعه به جای وجود فرد تاکید کرد.

واژگان کلیدی: مبانی جامعه شناسی الگوی پیشرفت، مدنی بالطبع، مستخدم بالطبع، اصالت فرد، اصالت جامعه، اصالت فرد و جامعه

مقدمه:

اهمیت نگرش به فرد و جامعه و جایگاه هر یک و چرایی حضور انسان در جامعه ، آن قدر ویژه است که قدمتی به طول تاریخ فکر بشر دارد. از آن جایی که تعیین تکلیف نسبت به این مساله نقش مهم و روشنی در سایر حوزه های علوم انسانی همچون روان شناسی ، مدیریت، حکومت ، دولت سازی، تربیت، آموزش و ... داشته است متفکران حوزه های بنیادین به صورت گسترده ای به این مباحث پرداخته اند. مسائلی همچون » مدنی بالطبع« بودن انسان ها و یا وجود فرد و جامعه و اصالت هر یک از جمله چالش هایی است که برخی از آنها موجب جدا شدن دو مکتب و رو در رو قرار گرفتن آنها در قرون اخیر شده است. مبانی الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی نیز باید موضع خود را نسبت به این مسائل کاملا شفاف کند و به صورتی واضح به آن ها بپردازد تا اندیشکده ها بتوانند نظریه ها و راهبردهای پیشرفت اسلامی- ایرانی را در حوزه های مختلف متناسب با نگاه الگو به جامعه و فرد تنظیم کرده و ارائه کنند.

حتی می توان گفت مبانی جامعه شناسی مربوط به نگرش صحیح به جایگاه فرد و جامعه اهمیتی بیش از سایر مبانی داراست؛ چرا که فرد و جامعه به مثابه موضوع پیشرفت است و فهم موضوع مقدم بر فهم حکم است. توضیح آن که اگر الگوی پیشرفت با توجه به فردیت انسان باشد قطعا اقتصاد، سیاست، آموزش و فرهنگ متفاوت با زمانی که به وجود جامعه نیز دقت می شود شکل خواهد گرفت. وجود جامعه بسیاری از مفاهیم و مباحث را تحت الشعاع قرار خواهد داد و به عنوان مثال ما باید همچنان که برای فرد آزادی و محدودیت هایی را قائل می شویم ، برای جامعه نیز آزادی و محدودیت قائل شویم.

از طرف دیگر مبانی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت باید مثل یک سند وحدت بخش عمل کرده و موجبات همسانی و هم افزایی الگوی های پیشرفت در حوزه های مختلف را فراهم آورد باید ضمن دقت فراوان در این الگو ، از طرح مباحث اختلافی به شدت پرهیز کرد و طرحی برای جمع میان نظریات پیدا کنیم.
در این مقاله به نقد دو مساله مورد اشاره » مبانی الگو«یعنی» مدنی بالطبع« بودن انسان و »جایگاه جامعه و نسبت آن با فرد« در مبانی جامعه شناسی خواهیم پرداخت و سپس انگاره ای که می تواند نگاه اسلامی تر و کارآمدتری را برای الگوی پیشرفت فراهم سازد را نیز ارائه می کنیم.

مدنی بالطبع یا مستخدم بالطبع

در مبانی انسان شناسی الگوی پیشرفت در مورد چرایی زندگی انسان در جامعه به مدنی بالطبع بودن انسان ها اشاره داشته و آمده است:» انسان به طبع خود اجتماعی است ؛ حیات اجتماعی انسان ها ، بستر تعامل و مشارکت در جهت تامین پاره ای از نیازهای جسمی ، روانی و روحی و نیل به پاره ای از کمالات اکتسابی است.« چند نکته در این باره قابل ذکر است:

-1 ویژگی های جامعه و نوع تعامل و نسبت انسان با جامعه باید در مبانی جامعه شناسی ذکر شود تا فرم مبانی الگوی پیشرفت ، یک فرم منطقی باشد؛ از همین رو لازم است اجتماعی بودن یا نبودن انسان به جای مبانی انسان شناسی در مبانی جامعه شناسی ذکر شود.متفکران اسلامی نیز این موضوع را معمولا در مبحث شناخت جامعه مورد بررسی قرار داده اند. - مطهری ؛ 1392؛ - 34-28-2 مبانی الگوی پیشرفت باید به صورتی باشد که باعث اجماع نخبگانی شود تا بتواند حرکتی قوی در مسیر

نیل به پیشرفت ایرانی- اسلامی ایجاد کند. » مدنی بالطبع« بودن انسان اگر چه نظریه شهید مطهری و محمد عبده است ولی مخالفان قدرتمندی همچون علامه طباطبایی و آیت االله جوادی آملی نیز در برابر خود دارد. به نظر می رسد راه حل آن باشد که به قدر میقن ها یا وجوه مشترک نظریات در مبانی الگو اشاره شود و یک نظریه اختلافی که هر طرف بر نظر خود اصرار دارد را نمی توان وارد مبانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت کرد.

آن چه بیشتر مد نظر ماست دیدگاه قرآن کریم درباره » مدنی بالطبع« بودن انسان است تا مشروعیت نظریه تضمین شده باشد و به همین جهت ابتدا به بررسی نظریات موافقان و مخالفان مدنی بالطبع بودن انسان بپردازیم و سپس راه حل خود را نیز ارائه می دهیم.

مخالفان مدنی بالطبع بودن انسان:

از مخالفان برجسته نظریه » مدنی بالطبع« بودن انسان می توان به علامه طباطبایی و آیت االله جوادی آملی اشاره کرد که نظریات این دو را تقریر خواهیم کرد:

-1    علامه طباطبایی :

علامه طباطبایی در توضیح چگونگی ایجاد صفت استخدام در انسان تقریر خاصی داشته و با توجه به گرایش انسان ها به رفع نیازها و میل به کمال ذیل آیه 200 آل عمران می فرماید:» بعد از تشکیل اجتماع کوچک یعنی خانواده، یک مشخصه دیگر بشرییعنی» استخدام « خودنمایی کرد، ، یعنی اینکه هر انسانی بخواهد به وسیله انسانی و یا انسانهایی دیگر حوائج خود را بر آورد و سلطه خود را گسترش دهد، آن گاه برایش ممکن است که اراده خود را بر آن انسانها تحمیل کند تا هر چه او میخواهد آنها بکنند و رفته رفته این خصیصه به صورت ریاست جلوه کرد، ریاست در منزل، ریاست در عشیره، ریاست در قبیله و ریاست در امت.

این هم طبیعی است که ریاست در بین چند انسان نصیب آن کسی میشده که از سایرین قویتر و شجاعتر بوده و همچنین مال و اولاد بیشتری داشته و همچنین نسبت به فنون حکومت و سیاست آگاهتر بوده و آغاز ظهور بتپرستی هم همین جا است یعنی پرستش و خضوع انسانها در برابر یک انسان از همین جا شروع شد تا در آخر برای خود دینی مستقل گردید - «.طباطبایی ؛ 1374 ؛ ج4، - 145 به همین جهت علامه طباطبایی تفسیری خاص از گزاره ی» انسان مدنی بالطبع است« دارد و آن را به شرطی صحیح می داند که قید » بالاضطرار« را به آن اضافه کنیم وگرنه طبع انسان » استخدام طلب« است.ایشان ذیل آیه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید