بخشی از مقاله

چکیده

آموزش و بویژه آموزشعالی بهعنوان عامل اصلی تغییر و تحول شناخته شده است و نقش بسزایی در پیشبرد اهداف جامعه به سوي تحقق توسعهپایدار ایفا مینماید؛ نقش آموزشعالی در توسعه اقتصادي کشورها، چشمگیر و بیبدیل ارزیابی میشود.

آنها با بروندادهاي گوناگون آموزشی، پژوهشی و خدماتی خود عملاً در راه توسعه گام نهادهاند و موجبات پیشرفت جوامع خویش را به ارمغان میآورند؛ اما با ورود به هزاره سوم، مشکلات و چالشهاي گوناگونی مانند حفظ و ارتقاء کیفیت با توجه به محیط سیال حاضر و ورود فناوري اطلاعات و ارتباطات و تغییر در ساختار معمول آموزش و گسترش آموزشعالی نوین - آموزشعالی از راه دور و آموزشعالی مجازي - را فراروي نظام آموزشعالی قرار داده است.

بنابراین ایجاد سازوکاري مبتنی بر ارزشیابی کیفیت آموزشعالی نوین میتواند معیاري درست درخصوص تضمین کیفیت آموزش عالی در اختیار متولیان امر قرار دهد. با توجه به نکاتی که ذکر شد، هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل نظام تضمینکیفیت آموزشعالی نوین بهعنوان پیششرط ضروري دانشگاه مبتنی بر توسعهپایدار میباشد.

-1مقدمه

هدف توسعه در همه کشورها بهبود زندگی انسان و ارتقاء کیفیت آن با توجه به آرمانها و ارزشهاي مورد قبول آنهاست. توسعه حرکتی مستمر و پویا به منظور افزایش توانایی انسانها در رفع نیازهاي مادي و معنوي از طریق گسترش متوازن ساختارها و نهادهاي اجتماعی است. محرك اصلی در توسعه جامعه دانشهاي نوین، ایدههاي تازه و آرمانهاي جدید است. آموزش عالی منبع تولید اندیشه، دانش و ایده هاي نو است. نقش آموزش عالی در توسعه اقتصادي کشورها، چه در اقتصادهاي مبتنی بر تکنولوژيهاي پیشرفته و چه در کشورهاي تازه صنعتی شده و در حال توسعه ، چشمگیر و بیبدیل ارزیابی میشود

به واقع دانشگاه کانون اصلی تربیت نیروي انسانی متخصص و آموزش دیده است که با برخورداري از ایدهها و اندیشههاي نو میتواند هر لحظه در شریانهاي حیاتی جامعه که حرکت رو به رشد دارد نیروي نوینی را تزریق نماید و صنعت نیز با به کاربستن ایدههاي نوظهور دانشگاهیان، میتواند اندیشه توسعه اقتصادي و پیشرفت جامعه را محقق سازد. لذا هرگونه کاستی، خواه مقطعی و خواه مستمر در استمرار همکاري بین این دو نهاد، مستقیماً و بلاواسطه توسعه همه جانبه را به چالش میکشد

همانگونه که تا اوایل دهه هشتاد میلادي، الگوواره غالب بر جامعه جهانی، الگوواره رشد بود و تمام رویکردهاي اقتصادي و اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داده بود، نظامهاي آموزش عالی و رویکردهاي آن نیز از این قاعده مستثنا نبودهاند. پژوهشها و آموزشها به ویژه در دانشگاه بیشتر به سمت افزایش دانش و تخصص در یک حوزه خاص و غالباً به منظور افزایش رشد اقتصادي شکل گرفتهاند. در آموزش نیز ساختارها، فرایندها، روشهاي تدریس، محتواهاي آموزشی، شیوههاي ارزیابی و ... نیز متناسب با آن به وجود آمدهاند.

حال با ظهور الگوواره پایداري و تغییر فرضیات بنیادین ما، نظامهاي آموزش عالی نیز باید ساختارهاي خود را با این شرایط منطبق نموده و تغییراتی فراتر از اصلاحات جزئی برنامه درسی و یا پژوهش در خصوص مسائل پایداري اعمال نمایند.در واقع این تغییرات شامل تغییر در شیوه اداره آموزش عالی، تجدید ساختار وظایف اداري و آکادمیک از جمله تغییر پارادایم پژوهش بازار صنعت محور و نیز فرایند یادگیري است به نحوي که ساختاري ایجاد گردد که شالوده آن پایداري باشد.

دانشگاه پایدار، سازمانی است که در سطح منطقهاي و جهانی، در اجراي وظایف اصلی آموزش، پژوهش و خدماترسانی، به دنبال ترویج و مشارکت در کاهش اثرات منفی محیطی، اقتصادي، اجتماعی و بهداشتی ناشی از استفاده از منابع است و رهبري جامعه را براي انتقال به سبکهاي پایدار زندگی بر عهده دارد.

بین سالهاي 1970تا1990 چندین سند بینالمللی تنظیم شده است تا پایداري در آموزش عالی را تعریف نماید.

تمام این اسناد در موارد زیر با هم اشتراك دارند

- مأموریتهاي دانشگاهی باید توسعه پایدار را منعکس کنند،

- پایداري باید در تمام رشتههاي دانشگاهی و الزامات آموزشی تخصصی، همچنین در پژوهشهاي هیئتعلمی و دانشجویان ادغام گردد،

- تأثیر دانشگاه اطراف باید بر سیستمهاي محیطی و اجتماعی، شناسایی و اندازهگیري شود،

- دانشگاه باید در سیستم جذب، تصدي و ارتقاء خود، تعهد به پایداري را نشان دهد، دانشگاه نسبت به آثار محیطی خود آگاه است،

- به پایداري در تولید و مصرف خود تعهد دارد و شیوههاي پایداري را در تمام فعالیتهاي خود وارد میکند،خدمات زندگی نهادي و دانشجویی باید بر پایداري تأکید نماید،

- دانشگاه باید براي ارتقاء پایداري در خدمترسانی به جامعه محلی و جهانی مشارکت کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید