بخشی از مقاله

چکیده:

بدون شک، وضعیت اسفبار انسان قرن بیستم به دلیل عقب ماندگی او از قافله تکنولوژی و پیشرف مادی نیست. تاریخ آشکارا به ما می گوید که با شروع اکتشافات علمی و گسترش جوامع به اصطلاح متمدن غربی، افول و انحطاط بشر، شتاب بیشتری گرفت. این شتاب بخاطر پیشرفت علم یا افزایش تسلط انسان بر طبیعت نیست که ذاتاً امری مطلوب است، علت اصلی نابسامانی های انسان معاصر، بی بهرهبودن او از اخلاق است.

مقصود از اخلاق فقط تعریفهای متداول کتب اخلاقی یا بعضی دستورات محدود و مکرر اما بیبهره نیست. اخلاق، مجموعهای از صفات و خصایل رفتاری و روانی است که از سادهترین رفتار فرد تا پیچیده ترین رابطه اجتماعی امتداد دارد و ایجاد چنین انسانی با آن اخلاق مطلوب فقط در سایه تربیت کامل و همه جانبه دینی امکانپذیر خواهد بود

 مقدمه و بیان مسئله:

علوم انسانی از پیچیده ترین دانش ها در میان دانش های بشری؛ چرا که موضوع این علوم ، همچون دانش تجربی - فیزیک، شیمی، زیست شناسی ،پزشکی و.... - جسم و طبیعت نیست، بلکه موضوع آن انسانی است که دارای دوبعد جسمی و و روحی می باشد . در میان علوم انسانی - - علم تربیت - - از پیچیدگی، ابهام و سوالات عمیق و اساسی زیادی برخوردار است؛ چرا که این علم در صدد شناخت بعد روحی-روانی ،معنوی و آسمانی انسان و نسبت آن با ابعاد مادی و زمینی می باشد . این شناخت و تلاش برای ایجاد تعادل و تعدیل بین این دو بعد انسان است.

از همین رو، اندیشمندان و صاحب نظران اسلامی به جای تمسک محض به تجربه و مشاهده در علم تربیت ، به منابع دینی دینی و حیاتی چنگ زده اند تا شاید بتوانند بهتر، و عمیق تر و با خطای اندک، انسان و مسائل مربوط به تربیت و پرورادندن او را بشناسند.متفکران اسلامی به - - تربیت دینی - - از زوایا و رویکرد های مختلفی نگاه کرده اند که باعث بوجود امدن انواع مختلف تربیت دینی و اخلاقی شده است

مباحث زیادی در این زمینه صورت گرفته است که آیا - - تربیت دینی - - به طور اعم تربیت - - اسلامی - - به طور اخص مفهومی معنا دار است یا خیر به عبارت دیگر اگر بخواهیم تربیت رت به مثابه یک علم بنگریم آیا میتوانیم آن را با دین - - همانند اسلام - پیوند دهیم یا خیر؟ از مخالفان مفهوم تربیت دینی، هرست می باشد - بلاغت به نقل از وینچ و جنجیل - 1999 وی برای نشان دادن ادعای خود که مفهومی بی معنی و غیر ممکن است از سه دلیل استفاده می کند

الف - دانش دینی صورت متمایزی ندارند بلکه آن چه در متون دینی مطرح شده متعلق به حوزه های دیگر دانش است.

ب - دانش علیم ماهیت مستقل دارد و نمی توتن آن را وامدار دین کرد و از علمی دینی سخن گفت  : - - فهم علمی، ماهیتا مستقل است - -

ج - آموزه های دینی به شرایط خاص تاریخی خود اشاره دارد. این آموزه ها متعلق به زمینه های اجتماعی خاص در گذشته است و نمی تواندآن را به روزگار صنعتی و پیرفته کنونی تعمیم داد.

دکتر باقری به مدعیات هرست پاسخ داده است.

الف - در ایراد اول آن چه هرست و دیگران به آن توجه نکرده اند این است که متون دینی، محوری اساس دارند، این محور اساس خداوند است. به عبارت دیگر میتوان گفت که در تمام گزاره های دینی خدا به نحوی پیش فرض گرفته شده و این مهم ، متغیر مهم استقلال گزاره هاست.
 
ب - در ایراد دوم، هرست به روش علم نظر دارد و علم را از حیث نظریه مورد غفلت قرار داده است و از قضا قلمرو نظریه در علم ، قلمرویی است که نمی توان در آن داعیه ی استقلال داشت. به عبارت دیگر مشاهدات محقق مستقیم و محض نیست و به شدت تحت تاثیر زمینه ی فکری خود دانست.

ج - اگر تاریخ مند بودن افکار و اندیشه ها را همواره چون مانعی بر تعمیم پذیری انها بدانیم ،در ورطه نسبت گرایی مهلکی گام نهاده ایم که اعتباری برای هیچ اندیشه ای باقی نخواهد گذاشت. ممکن است ارزش ها و آموزه های موجود در متون دینی، محدودیت داشته باشند اما این محدویت ، به ضرورت تاریخی نیست.

تعریف اسلام:

اسلام از - - سَلم - - مشتق شده است و در لغت به معنای - - انقیاد - - و - - پیروی - - است - - اسَ؛لَمت وجهی الیک - - یعنی تسلیم دستور های تو هستم و این واژه در اصطلاح به دینی گفته می شود که حضرت محمد بن عبداالله - ص - از جانب خداوند برای هدایت انسانها آورده است.

پیروان حضرت محمد - ص - را نیز - - مُسلم - - و - - مُسلمان - - می خوانند اسلام یعنی تسلیم شدن در بابر حق تعالی می باشد.

معنای تربیت:

در تعریف تربیت سخن ها و تعاریف زیادی ارائه شده است، که به دو تعریف بسنده می کنیم

پرورش یا تربیت به معنای رشد همه جانبه ی متعلم است. انسان دارای جنبه های جسمی، عاطفی ، ذهنی و اجتماعی است و تربیت باید به همه این جنبه ها توجه داشته باشد

تربیت عملی است که نسل بزرگتر بر نسل کوچکتر اعمال می کند تا آنها را برای جامعه آماده کند

تربیت، به معنای پرورش دادن و پرورش یافتن انسان، از آغاز آفرینش بوده است، زیرا از آن هنگام که بشرهای نخستین، روش غذا خوردن و چرانیدن دام و کشت زمین را - با ابزارهای ابتدایی - به فرزندان خویش یاد دادهاند،تعلیم و تربیت انجام یافته است امّا آموزش و پرورش شکل یافته و هدفدار، از لوازم اجتماع است. همینکه انسان تکزی، اجتماعی شد و با مردمان دیگر زندگی آغاز کرد، ناچار شد از پارهای آزادیهای خود چشم بپوشد و پارهای را محدود کند تا همه بتوانند در حدی معین آزاد باشند.

برای شناختن این حد و رعایت آن، موضوع تعلیم و تربیت اجتماعی پیش میآید. در این مسألهی تربیت، بویژه، منظور همهی اجتماعها بوده و هست، حتی قبیلهها و اجتماعهایی نیز که به تعلیم کاری نداشتهاند، برای رفتار اجتماعها بوده و هست، حتی قبیلهها و اجتماعهایی نیز که به تعلیم کاری نداشتهاند، برای رفتار اجتماعی خود ناچار به ترسیم مرز شناخته شدهای بودند تا از آن فراتر نروند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید