بخشی از مقاله
چکیده
در آغاز باید ذکر کرد که ادیان الهی، به ویژه اسلام به مثابهبهارِ معنوی هستند و همچنان که، بهار طبیعی در عالم امکان همه ی استعدادات نهانی را آشکار میکند و تمام اسرار و رموز مودعه در دل خاک را نمایان میسازند، ادیان الهی هم، در حقیقت چنین رسالتی دارند، بنابراین درگام نخست، باید روشن شود که سیستمِ تعمیقِ دینداری، اخلاق، معنویتو فرهنگِ دینی جهانی انسانی و بالاتر از همه،فرهنگِ اسلامی از نظر فردی، اجتماعی، برای عالم انسانی چه میخواهد؟ این مقاله بر اساسِ متودولوژی - ریکب - 3 از بین سایت های معتبر دینی، تهیه گردیده است؛ نیز، این مقاله، کمال عالم وجود را جهت برقراری الگوی پیشرفت تمدن و فرهنگ حقیقی دینی و اسلامی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. و تأکید می کند که »خداوند« برای عالم انسانی چه میخواهد؟
یافتهها آن است کهکلِ وجود، به کمال خود، فائز شود، یعندرحین ظهور بهارِ معنوی، کل اشیاء در عالمحاملِ، فیوضات و استعدادات لاتحصی شده و خواهند شد، سر ظهور مظاهر الهی - پیامبران - چنانچه خود به الحانگوناگون بیان کردهاند، این است که اگر ذره استعدادی در دل سنگینی در خلف ابحر بسته، نهفته باشد آن را نمودار و شکفته مینمایند. نتیجه گیری این مقاله، تبیین می کند که خداوند برای ظهور »جواهر معانی« از معادن انسانی در هر عصری رسولی فرستاده است، تا او را ضمن آشنا ساختن به حقیقت وجودی خود، راه های پیمودن در این مسیر را هم، هموار سازد، جهت طی طریق و تعمیق پیام الهی در انسان در فرهنگ اسلامی، نیازمند نهادینه سازی و به عبارتی؛ به عادت درآوردن موضوعات در جامعه خواهد بود.
مقدمه:
الگوی حقیقی پیشرفت با توجه به پارادایمهای نوین علمی،هنری و اخلاقی در آغاز هزاره سوم ایجاد شده است،این الگوی حقیقی پیشرفت،نقش و مسئولیت جدیدی را خلق کرده است.در این مقاله پژوهشی،با تاکید روی اتخاذ ویژگیهای الهی،جهانی،انسانی سعی میکند ابعاد این ویژگیها را در مقابل مخاطبان قرار دهد و با طرح این ویژگی های نوین در مورد رابطه جدید انسان با خدا،طبیعت و با انسانهای دیگر توجه همه مسئولین و تصمیم گیرندگان را معطوف به انسان و جامعه مطلوب نماید،این مقاله تاکید دارد که تنها با یک تعلیم و تربیت فراگیر ملی و جهانی میتوان به تحقق عملی الگوی حقیقی پیشرفت نایل شد.
بیان مسئله:
وقتی مطلب، از کمال عالم وجود میشود از نظر تجزیه و تحلیل مطالب بجااست که ذکر نماییم،سیستمِ تمدن و فرهنگ دینی، جهانی، انسانی در مورد کمال انسان، کمال جامعه و کمال مدنیت چه میخواهد؟ از لحاظ کمال انسان، انسانی میخواهد که فضیلت ها را جامع و کامل داشته باشد؛ از لحاظ کمال جامعه، جامعهای را طالب است که براساس وحدت بنا شده، صلح، رفاه و سعادت عمومی بر آن حکومت میکند. از نظر کمال مدنیت، ادبیات دینی جهانی انسانی، طالب تالیف کامل مادیت و معنویت میباشد.
در این نوشتار، موضوعات زیر بررسی خواهد شد.
الف - استانداردهای رابطهی فرد با خداوند
ب - استانداردهای رابطهی فرد با محیط زیست - بحران اکولوژیک -
ج - استانداردهای فرد در رابطهی با همنوعان - رابطه فرد با خلق -
د - استانداردهای رابطهی انسان با خودش
ه -انسانِ مطلوب در جامعه، چه استانداردهایی باید داشته باشد؟
و - جامعهی مطلوب چه استانداردهایی دارد؟
ز - رابطهی فرد مطلوب با جامعهی مطلوب چگونه است؟
الف - استانداردهای رابطهی فرد با خداوند چگونه است؟
در عالم معنویت دو نظریهی اساسی موجود است: - 1 نظریهی وحدت وجود - 2نظریهی تجلی و قیام صدوری
نظریه ی وحدت وجود: قائل به این است که در حقیقت، حق مثل دریا به صورت امواج، یعنی امواج حادث تجلی میکند. بنابراین کمال وجود در بازگشت امواج به دریا و اجزا وجود، به کل مقصود است. اما ادبیات دینی انسانی، دیدگاهی متفاوت دارد. اگرچه گهگاه به مشابهت کلام با اهل عرفان و تصوف ممکن است به ذهن القا تائید برساند، که همه چیز پس از سیر کمالیه دوباره به مرحله اول رجعت میکند و فانی باالله و فی االله و باقی باالله میشود. اما حقیقتاً ادبیات دینی جهانی انسانی چه میگوید.؟
نظریه ی تجلی و قیام صدوری:جهان از اوست، نه آنکه تصورکنیم خود اوست، به عبارت دیگر ادبیات دینی جهانی انسانی به قیام و تجلی صدوری معتقد است، نه به قیام و تجلی ظهوری، پس در حقیقت باید گفت: اراده ی خداوند در این است که کلِ وجود، از پرتو آفتاب معنویش به کمالی که برای او مقدر شدهستا در ظِلﱢرحمتِ الهی، نایل و فائز بشود. این است آنچه که ادبیات دینی جهانی انسانی برای جهان میخواهد و این آن چیزی است که همه ی ادبیات الهی خواسته است
- 1 رابطهی مستقیم فرد با خالق - معرفت و محبت خداوند -
بعد از خلق ممکنات و ایجاد موجودات، به تجلی اسم یا مختارانسان، را از بین اُمم و خلایق برای»معرفت و محبت خود«، که علت غائی و سبب خلق کائنات بود اختیار نمود، در حدیثکنتُقدسیکنزاً» مخفیّاً فأحببتُ أن أُعرف فخلقتُ الخلقَ لکی أُعرف « مذکور است. پس حکمت آفرینش انسان »معرفت و محبت« الهی است، اما آیا این عرفان تحقق میپذیرد و یا به چه کیفیت تحقق خواهد پذیرفت؟پاسخ این است که عرفان خداوند فقط و فقط به معرفت مظهر او - پیامبر - میباشد.
عرفان الله، به عرفان مظهر نفس او تحقق مییابد. عرفان حق اساس و منشا محبت به حق است جز از طریق شناسایی»مظهر او «تحقق نمیپذیرد.
- 2 معرفت بشیر احدیت و محبت عشق و عمل - رابطهی معرفت -
دلایل بسیار اثبات میکند که معرفت ذاتِحق، ممتنع است برای آنکه انسان، محاط است و حق محیط، برای موجودیکه محاط است، امکان درک وجود محیط ممکن نیست.حتی شناخت صفات حق ممتنع است و حکمای اسلام روشن کردهاند که ذات و صفات حق از هم غیر قابل تفکیک است. آنچه از نعوت و اوصاف ذکر میکنیم فقط و فقط به مظاهر الهیه راجع است و بس.
پس اولین رابطه ی انسان با خدا، رابطه یمعرفت است و این معرفت منحصراً از طریق مظاهر الهیه مقدور است. هنگامی که معرفت حاصل شد محبت و عشق پدید میآید، اگر در این سفر به اعانت باری از یار بینشان، نشان یافت و بوی یوسف گم گشته از »بشیر احدیت«شنید، فوراً به وادی عشق قدم گذارد و از نار عشق گدازد، این وادی طلب، اگر ما را به معرفت حق رهنمون گرداند، سالک بوی یوسف گمگشته، یعنی حق را که غیب است، حق را که ناشناختی است، حق را که ذات و صفاتش الی الابد برخلق مکتوم است، از بشر الهی یعنی »مظهر قدسی« بشنود، آن وقت است که مرحله محبت آغاز میشود، معرفت و محبت، لازم و ملزوم یکدیگرند، معرفت بدون محبت ناقص است، مثل اعتقادات متافیزیک افراد در اعصار قبل، وقتی که عشق نیست، خلاقیت نیست
به عبارت دیگر انسان عاقل و متفکر، خردمند حکیم و اهل منطق از راه استدلال به خدا میرسد، اما چون از عشق بهره ندارند، آنچه لازمه ی معرفت الهی است که عمل موجب تعالیم الهی باشد، نزدش حاصل نمیشود، عشق و محبت هم بدون عرفان، قرین نقصان است و هم معرفت و هم محبت، اگر به عمل توام نشود این مثلث ایمان که در صدرش عرفان و در دو گوشه ضلع تحتانی، عشق و عمل قرار دارد کامل نمیشود. ضرورت تکمیل عرفان و محبت را با عمل باید در نظر گرفت.
اساسِ دین الهی، اکتساب کمالات و استفاضه از فیوضات است و مقصد از ایمان و استعان، نیل به فیض کمالات ربانی است، اگر این مقصد حضور نیابد حقیقت حرمان و عذاب است، پس مثلث ایمان عبارت از عرفان، عشق وعمل است که میان هریک از این سه مفهوم با دیگری روابط خاص و ماجراها در کار است
میان عرفان و عشق، میان عشق و عمل و عشق.پس، از دیدگاه ادبیات دینی جهانی انسانی، بزرگترین محرک عمل است.
- 3 انگیزهی عمل یا موتیف4 چگونه است؟
- 1-3اگر به تاریخ تحول فکر و عمل در تمدنهای گذشته تا به امروز نظر کنیم مشاهده می نماییم در اجتماعات ابتدایی انگیزه عمل، تنها پیروی از سنتها و بیم از شکستن سنتها بود و به عبارت دیگر از دیدگاه انسانی که به جوامع ابتدایی تعلق دارد، بین نظم اجتماع انسانی و نظم طبیعت یک همبستگی کامل موجود است. اگر نظم اجتماع را بشکنیم، یعنی از قوانین تخلف کنیم بیم آن هست که نظام طبیعت را به هم بریزیم و به همین جهت است که مردم وقتی سیل میآید یا زلزله میشود، معتقدند که فرد یا گروه، مرتکب گناه و در حقیقت مرتکب شکستن مقررات اجتماعی شده است.
- 2-3 در مرحله دوم، در جوامع پیشرفتهتر ملاحظه میشود که خوف یا طمع عامل عمل و محرک عمل است.
- 3-3از منظر ادبیات دینی جهانی انسانی، عشق به فضیلت و عشق به عمل جایگزین خوف و طمع میشود.