بخشی از مقاله
چکیده
مقاله پیش رو جهت پژوهش روابط بین هوش هیجانی و تعهد انجام گرفته است. بدین منظور از یک نمونه واقعی برای دستیابی به نتیجه استفاده شده است. جامعه آماری بصورت تصادفی ساده از بین محققین شاغل در یک مرکز پژوهشی وابسته به دانشگاه انتخاب شده و برای جمع آوری داده ها، پس از تعیین روایی و پایائی، از پرسشنامه های استاندارد هوش هیجانی شرینگ و تعهد سازمانی موادی، استیرز و پورتر استفاده گردیده است. سپس با استفاده از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به شیوه گام به گام، رابطه -ی هوش هیجانی با تعهدسازمانی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
نتایج نشان دادند، بین مؤلفه های هوش هیجانی - خودآگاهی، همدلی، مهارتهای اجتماعی و خودانگیزی - با تعهدسازمانی بجز مولفه خودکنترلی، رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد و مؤلفه خودانگیزی بعنوان قویترین پیش بینی کننده تعهدسازمانی مشخص شد. در نهایت تعیین گردید که یکی از مهمترین فاکتورهای موفقیت در مراکز پژوهشی و تحقیقاتی، توجه کافی و موثر به مقوله ی هوش هیجانی و فاکتورهای مهم آن جهت دستیابی به تعهدسازمانی مناسب و بالا می باشد.
مقدمه
نیروی انسانی در همه ی سازمان ها چه تحقیقاتی، چه صنعتی، یکی از عوامل مهم در پیشبرد اهداف سازمانی تلقی می گردد. سازمان های اجتماعی امروزی به سبب توسعه و گسترش فعالیتهای اقتصادی و خدماتی، ناگزیر از تدارک، حفظ و اداره ی نیروی انسانی پر توان در مقیاسی بزرگ و متنوع هستند. امروزه منابع انسانی نقش مهمی در رشد و توسعه اهداف سازمان ها ایفا می کند. بانگرشی به گذشته در می یابیم که منابع انسانی به عنوان ضرورت در کار سازمان ها مطرح است و در حال حاضر نیز با همه پیشرفت های تکنولوژیک و ورود فناوری های متنوع در سازمان ها، هنوز منابع انسانی مهمترین بازوی رشد و ترقی سازمان ها محسوب می شوند. به عبارت دیگر سازمان ها منهای انسان به هیچ وجه توان غلبه بر مشکلات و از طرف دیگر تحقق اهداف سازمان را نخواهند داشت.
از سوی دیگر، اگر از بازار خرید و فروش و تجارت کمی فاصله بگیریم و به درون مراکز تحقیقاتی برویم، در می یابیم، مهمترین و اصلی ترین پشتوانه ی این پایگاه -ها، نیروی انسانی و بعبارتی محققین و دانشمندان شاغل در آنها می باشند.[1] از طرف دیگر این مسئله مطرح می شود که چه افرادی از تعهدسازمانی بالاتری برخوردارند، و اینکه چگونه می توان در جهت نیل به این اهداف تلاش نمود. عاملی که در این پژوهش به آن توجه می شود، هوش هیجانی است که یکی از عوامل بسیار موثر در موفقیت فردی شناخته شده است.[1]
بیان مسئله
مهم ترین هدف هر سازمانی دستیابی به بالاترین سطح عملکرد در کارکنان و در نتیجه بهره وری بهینه است که این مهم میسر نمی شود، جز با کمک نیروی انسانی متعهد و با انگیزه. از جمله عواملی که رفتار سازمانی هر فرد را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد، هوش هیجانی است. هوش هیجانی نوعی پردازش اطلاعات عاطفی است که شامل ارزیابی صحیح عواطف در خود و دیگران، ابراز مناسب عواطف و تنظیم سازگارانه ی عواطف می باشد [2] و .[3] برخی صاحب نظران بر این عقیده اند که امروزه هوش هیجانی به سرعت مورد توجه قرار گرفته و اهمیت آن از توانایی های شناختی و دانش های تکنیکی بیشتر شده است و دلیل آن، این است که مدیران دریافته اند از این طریق، پیوستگی درونی و تعادل شخصی و سازمانی افزایش پیدا خواهد کرد.
همانطور که می دانیم سازمان ها مجموعه ای از گروه ها هستند که تعاملات موفقیت آمیز این گروه ها به انعطاف پذیری سازمانی و انطباق پذیری و اعمال تغییرات در سازمان کمک می کند. بنا بر این سازمان ها برای اینکه اثربخشی خود را بالا ببرند از مهارت های نرم که مبتنی بر عواطف می باشند، استفاده می کنند. کارمندان دارای هوش هیجانی پایین از مهارت کمتری در ارزیابی و تعدیل هیجان های خود برخوردارند، بنابراین کسانی که قادر نیستند از مهارتهای هوش هیجانی خود استفاده کنند به احتمال زیاد، برای مدیریت روحیه و خلق وخو، از روش های دیگری که اثر بخشی کمتری دارند، بهره می گیرند. همچنین احتمال افسردگی، اضطراب و معتاد شدنشان، دو برابر سایرین می باشد و حتی ممکن است افکار خودکشی به سرشان بزند .[4]
موضوعات هوش هیجانی و بهره وری ناشی از آن و مشتقاتش، بیشتر در حوزه ی علوم انسانی بررسی شده و دانشکده هایی با رویکرد مهندسی، کمتر به این مقوله پرداخته اند. شاخه های فنی، اکثرا موضوعات آی -کیو و مواردی از این دست را برای سنجش خود برمی گزینند. لذا در این مقاله سعی شده، با رویکردی مهندسی، موضوع هوش هیجانی و تعهدسازمانی و متعلقات آن بررسی شود.
اهمیت و ضرورت پژوهش
یکی از بزرگترین چالشهای قرن بیست و یکم، برقراری روابط است. با توسعه روز افزون بزرگراه ها، برای سرعت بالا، گسترش فناوری و افزایش رقابت های جهانی، مردم، در حین تقویت زمینه های فردی، با زمینه حفظ روابط حرفه ای خود نیز رو به رویند. تقویت روابط حرفه ای و زمینه فردی مسیری است که می پیمایند. اگر افراد دارای توازن باشند هر دو را به نحو مطلوب انجام خواهند داد و اگر نتوانند یکی از آن دو و حتی هر دو را حفظ کنند، شکست خواهند خورد. یکی از راههای جلوگیری از این شکست ها آموختن روابط انسان بر پایه ی قابلیت های هوش هیجانی کنترل هیجانات می باشد و این یک ضرورت تام است.[5]
هوش هیجانی آنقدر برای موفقیت ضروری است که 60 درصد عملکرد در انواع شغل ها را شامل می شود. هوش هیجانی به تنهایی بزرگترین عامل برای پیش بینی عملکرد فرد در محیط کار و قوی ترین نیرو برای رهبری و موفقیت است، 90 درصد کسانی که عملکرد شغلی عالی دارند، هوش هیجانی بسیار بالایی نیز دارند.[4] هوش هیجانی یکی از اساسی ترین مسائل زندگی مدرن امروزی و حلال مشکلات و مسائل فنی است، ونیز به عنوان یک راه حل می تواند حداقل برخی از مشکلات زندگی بشر امروزی که مرتبط با تعارض بین تفکر و احساس است را حل کند.
در نهایت این پژوهش در بر گیرنده این مساله است که بسیاری از افرادی که در سازمان ها از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، زندگی شاد و موفقیت آمیزی را تجربه می کنند.[6] یکی از عواملی که ضرورت انجام پژوهش را مشخص می کند این است که اکثر مطالعات انجام شده، بر جنبه های شناختی عملکرد کارکنان تأکید داشته و کمتر به تأثیر گذاری ابعاد عاطفی آن پرداخته است. از سوی دیگر، جدا از بحث سازمان ها و ادارات معمولی، در مراکز تحقیقاتی و پژوهشی، توجه و پرداختن به موضوع هوش هیجانی، موجب سرعت بخشیدن در جهت رسیدن به قله های دانش و دستیابی به نتایج مطلوب می گردد.
تعاریف
الف - تعریف مفهومی متغیرها هوش هیجانی: این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن - - 1995 به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث های بسیاری را برانگیخت. دانیل گلمن طی مصاحبه ای با جان انیل - 1996 - هوش هیجانی را چنین توصیف می کند:
"هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانش هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. هم حسی، آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی، خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است."
گلمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید: هوش بهر - IQ - در بهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است. 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد. مایر و سالووی معتقدند هوش هیجانی نوعی پردازش اطلاعات عاطفی است که شامل ارزیابی صحیح عواطف در خود و دیگران، ابراز مناسب عواطف و تنظیم سازگارانه عواطف است [2] و .[3] از نظر بار - آن - 1997 - هوش هیجانی عبارت است از توانایی آگاه بودن، درک و ابراز خود، آگاه بودن و درک دیگران و ارتباط برقرار کردن با آنها، پرداختن به هیجان های قوی و کنترل تکانه های خود و تطبیق یافتن با تغییر و حل مشکلات با ماهیت فردی و اجتماعی. تعریف مولفه های هوش هیجانی:
- 1 خود آگاهی : - Self-Awareness - به معنای آگاهی از خویشتن، توان خودنگری، تشخیص عواطف و احساسات خود به همان گونه ای که وجود دارد.
- 2 خود کنترلی - : - Managine Oneself به معنای ادامه و کنترل هیجان ها به روش مطلوب و یافتن راه هایی برای اداره و کنترل آنهاست.
- 3 خودانگیزی - : - Motivating Oneself به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجان ها به سمت و سوی هدف، خویشتن داری هیجانی و به تاخیر انداختن خواسته ها و بازداری تلاش هاست.
- 4 همدلی یا هم حسی - : - Empathy به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و دیدگاه های آنها و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در مورد احساسات خود نسبت به اشیا و امور می باشد.
- 5 مهارت های اجتماعی یا تنظیم روابط : - HandlingRelationship - یعنی اداره هیجان های دیگران و برخورداری از کفایت های اجتماعی .[7]
تعهد سازمانی :
- 1 تعهدسازمانی عبارتست از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمانی - نه شغل - که در آن مشغول به کارند.[8]
- 2 بی ورلی و همکاران تعهد سازمانی را درجه ی نسبی تعیین هویت فرد با سازمان و مشارکت او در آن تعریف کرده اند. به بیان دیگر تعهد سازمانی عبارت از حالتی است که فرد آرزو می کند در عضویت سازمان باقی بماند و بطور کلی شامل نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان شاغل در آن می باشد.
ب - تعریف عملیاتی متغیر ها - 1 هوش هیجانی: عبارت است از نمره ای که افراد از آزمون هوش هیجانی شیرینگ - 1993 - که دارای 34 سوال با مقیاس 5 درجه ای لیکرت می باشد به دست می آورند. این پرسشنامه توسط منصوری در سال 1380 بر روی دانشجویان دانشگاههای تهران بررسی و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ به دست آمده است و 5 مولفه را در بر می گیرد.
- 2 تعهد سازمانی:
عبارت است از نمره ای که افراد از پرسشنامه تعهد سازمانی کسب می کنند که توسط "موادی، استیرز، پورتر" - 1993 - ، ابداع شده است. این پرسشنامه دارای 15 گویه است که میزان تعهد سازمانی کارکنان را می سنجد.
انتخاب مدل، روش پژوهش و تعیین پرسشنامه ها
هریک از الگوهای نظری در مفهوم هوش هیجانی از دو دیدگاه مطرح می شوند: دیدگاههای توانایی، دیدگاههای مرکب. دیدگاه های توانایی هوش هیجانی را بطور کامل، برآمده از توانایی ذهنی می دانند و از این رو به عنوان هوش خالص می نامند. در مقابل دیدگاههای مرکب، هوش هیجانی را ترکیبی از توانایی های ذهنی و ویژگی های شخصیتی از قبیل خوش بینی و خرسندی می دانند. در حال حاضر تنها مدل توانایی هوش هیجانی از سوی جان مایر و پیتر سالووی ارائه شده است. مدلهای مرکب هوش هیجانی نیز با مفاهیم و روحی متفاوت ارائه شده است. بار - آن، گلمن، دولویکس و هیگس و.… ارائه کننده مدلهای گوناگون مرکب از هوش هیجانی هستند که در مجموع مهمترین مدلهای مختلف هوش هیجانی عبارتند از :
الف - مدل مایر وسالووی
ب - مدل گلمن
ج - مدل بار - آن
د - مدل دولویکس و هیگس