بخشی از مقاله

چکیده

در این نوشتار پژوهشی که بر مبنای مطالعات کتابخانهای شکل گرفته، آمده افزایش ضرباهنگ زندگی شهری موجب کمرنگ شدن حیات اجتماعی بخصوص در کلانشهرها شده و زندگیشبانه بهعنوان راهکاری غربی برای جلوگیری از این روند اتخاذ گردیده است. از آنجا که بدون پشتیبانی فرهنگ هیچ تغییری در فضاهای شهری از سوی جامعه پذیرفته نمیشود، لذا استفاده از شاخصهای فرهنگی میتواند برای ایجاد بستر و تقویت زندگیشبانه موثر واقع شود.

.1 مقدمه

کاهش سطح تعاملات اجتماعی در شهرهای امروزی امری غیر قابل انکار است. شهروندان برای استفاده همه جانبه از زمان کار، از تعاملات با دیگران صرفهنظر میکنند. در صورت عدم جلوگیری از این روند، مرگ حیات اجتماعی را شاهد خواهیم بود که خود عواقب انسانی و فرهنگی خود را خواهد داشت. لذا استفاده از زمان شب به عنوان تنها زمان باقیمانده شبانهروز به منظور افزایش تعاملات بین مردم، ضروری مینماید. خاستگاه زندگی شبانه به عنوان راهکاری برای جلوگیری از مرگ حیات اجتماعی، جوامع غربی است. استفاده از راهکار مزبور در ایران اگر مطابق با فرهنگ شهرهای کشورمان نباشد، از سوی جامعه پذیرفته نخواهد شد و پس از مدتی از میان میرود. لذا نقش فرهنگ به عنوان نمود ذهنی کالبد و فضاهای شهری بسیار پراهمیت است.

آنچه در پژوهش حاضر به عنوان سوال مطرح میباشد این است که چگونه فعالیتهای جدید که تا کنون مورد استفاده نبودند، میتوانند جزئی از فرهنگ جامعه شوند؟ شاخصهای فرهنگی برای تحقق زندگی شبانه، با توجه به عناصر طبیعی و کالبدی موجود در شهرهای کشورمان که در طول زمان به عنوان نمود فیزیکی فرهنگ جامعه، زمینهساز تعاملات اجتماعی و در نتیجه فرهنگ ناشی از آن بودند کدام اند؟

فرهنگ و زیرساختهای نرم چه نقشی در ایجاد و تقویت زندگی شبانه در فضاهای شهری دارند؟ در طول این نوشتار ابتدا سعی شده به چرایی تولد مفهوم زندگی شبانه پرداخته شود سپس، با مشخص کردن رابطه بین فضاهای شهری و حیات اجتماعی با فرهنگ، پاسخی واضح و روشن برای سوالات مطرح شده یافت گردد.

.2 افزایش ضرباهنگ زندگی شهری

هر چند که فیزیک کلاسیک، زمان را پدیدهای ثابت میداند که با سرعتی یکنواخت در گذر است و مستقل از وقایع و حوادث به شکلی عینی قابل سنجش و اندازهگیری است، اما از نظر ادراک ذهنی، درک از زمان یکسان نیست و سرعت گذر زمان پدیدهای وابسته به خصوصیات فردی و شرایط است 

یکی از این شرایط اضطرار زمانی است. اضطرار زمانی که به علت شرایط پیش آمده در فرآیند جهانی شدن به وجود آمده، بر روی روابط اجتماعی میان شهرنشینان تاثیر عمیقی داشته است. وجود فرصتهای شغلی و درآمدی بهتر در شهرها باعث افزایش رقابت برای رسیدن به آنها میشود. این رقابت تا جایی پیش میرود که شهرنشینان، مخصوصاً ساکنان شهرهای بزرگ، نه تنها با یکدیگر به رقابت میپردازند، بلکه با زمان نیز در حال مسابقه اند.

افراد برای دستیابی به فرصتها و با توجه به تحولات اقتصادی- ارتباطی عمیق، تلاش میکنند طول و مدت سفرهای پیاده و روزانه خود را کاهش دهند، از ساعات کار بهترین استفاده را ببرند، فاصله میان محل سکونت تا محل کار را با سرعت و ترجیحاً با اتومبیل شخصی طی کنند و برای برقراری ارتباط، از اینترنت و فضاهای مجازی سود برند. آنها سطح روابط اجتماعی را تا حد امکان پایین نگه میدارند. کمبود وقت دائمی در این روند آنچنان ادامه مییابد که فرد حتی از سلاموعلیک در خیابان نیز امتناع میکند. کاهش روابط اجتماعی در میان شهروندان نوعی بیحسی محیطی به وجود می- آورد، یعنی فرد نسبت به محیط پیرامون خود، شهر و مردمانی که با او در یک زمان و مکان زندگی میکنند، بیاعتنا میشود. این بیحسی و بیاعتنایی در نهایت به رواج روحیه فردگرایی و مرگ حیات اجتماعی شهروندان میانجامد.

روال فوق که در اروپا و آمریکا و با انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم آغاز شد، با اندکی تاخیر به ایران رسید. بنابراین ارزشها و جاذبههای اجتماعی و فرهنگی فضاهای شهری کاسته شد. در این روند مفهوم و کارکرد عناصر شهری سازگار و مطلوب بافت قدیم مانند مرکز محله، گذر و کوی تغییر ماهوی یافته و محتوای غنی انسانی خود را از دست داده است

نمودار :1 نتیجه بیتوجهی به افزایش ضرباهنگ زندگی در کلانشهرها

افزایش ضرباهنگ زندگی شهری در روزهای کاری سبب شده است اغلب افراد برای رفع نیازهای اجتماعی خود به تعطیلات آخر هفته روی بیاورند. این در حالیست که سفرهای کوتاه برون شهری،غالباً به گذراندن وقت در فضاهای شهری ترجیح داده میشوند. راهبندانهای طولانی برای رفتن به مناطق خوش آب و هوا، بسیاری از زمان مفید خانوادهها را هدر میدهد، در نهایت چیزی هم که نصیبشان میشود، روابط اجتماعی سازنده که موجب برطرف شدن نیازهای اصلی انسانی میشود، نیست. چرا که سطح روابط اجتماعی با افرادی که نمیشناسند، در این سفرها به شدت پایین است. از سوی دیگر، فضاهای شهری که در طول هفته تنها به عنوان معابر و فضاهای دسترسی مورد استفاده قرار میگرفتند، در روزهای تعطیل نیز استفاده نمیشوند. با ادامه این روند نه تنها شاهد مرگ حیات اجتماعی و عواقب اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن خواهیم بود، بلکه شهر و فضاهای شهری آن خالی از جمعیت فعال شده و تنها به عنوان فضاهای دسترسی و نه فضاهای زندگی و حیات جمعی، استفاده میشوند.

.3حیات اجتماعی در شب به عنوان یک راهکار نوین جهانی

چرخههای اصلی زندگی بر اساس چرخههای طبیعی شکل میگیرد. طراح شهری میتواند از این تغییرات در طول فصول سال و در طول یک روز برای تنوع بخشی و ایجاد علاقه بیشتر به فضای شهری بهره گیرد. محیطهایی که بر اساس این تغییرات منظم طبیعی طراحی شدهاند و این نظم را منعکس میکنند به غنای تجربه و زندگی شهری میافزایند . برخی از چرخههای زمانی اصلی که ساختار اصلی زندگی را تشکیل میدهند و بر اساس آنها فعالیتهای زندگی روزانه تنظیم می-گردد، ارتباط کمتری با چرخههای طبیعی پیدا کردهاند و امروزه ساختار بسیاری از قسمتهای زندگی روزانه ما را "زمانهای مکانیکی" می سازند.

به عنوان مثال، امروزه بیدار شدن و یا خوابیدن، بر اساس طلوع و غروب خورشید انجام نمیگیرد. به طور افزونی در حال جدا شدن از چرخههای ارگانیک و طبیعی هستیم و به جای آن چرخههای مکانیکیای را جایگزین نمودهایم که از عواملی مانند جداول برنامهریزی، تقویم و ساعت تبعیت میکند. کریتزمن بر این اساس مبحث "جامعه 24 ساعته"1 را به عنوان فرضیهای برای نوع متفاوتی از نگرش نسبت به جهان مطرح کرده است. این ایده بر اساس شکستن ساختار زمان شکل گرفت و در نتیجه آن استفاده از زمان و الگوهای فعالیتی، به طور متنوعی گسترده میشود 

همانطور که گفته شد در شهرهای امروزه و به خصوص کلانشهرها، به علت پیچیدگی زندگی شهری و عدم توانایی تمامی گروههای اجتماعی در استفاده از ساعات روشنایی روز برای رفع نیازهای اجتماعی و در نتیجه کم شدن روابط اجتماعی، و همچنین برای برطرف نمودن پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و ... ناشی از تمرکز ترافیک و ازدحام اماکن عمومی در ساعاتی خاص و در مقابل بلااستفاده ماندن شهر در تقریباً نیمی از ساعات شبانهروز، بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا، حیات شبانه و در نتیجه شهرهای بیست و چهار ساعته را به عنوان راه حل در نظر گرفته اند.

از طرف دیگر به دلیل مسائل اقلیمی و اینکه قسمت اعظمی از کشور در اقلیم گرم و خشک قرار دارد و تفریح شهروندان در فصولی از سال در طول روز امکان پذیر نمیباشد، لزوم احیاء فضاهای شهری در شب بیش از پیش آشکار گشته و اهمیت وجود فضایی پویا و زنده در شب جهت ایجاد بستری مناسب برای فعالیت شهروندان درک میشود 

بنابراین نیاز است تا فضاهای شهری به خصوص مراکز شهرها را برای استفاده در زمان شب آماده کرد. هیث - 1997 - در مقاله خود با عنوان مفهوم شهرهای بیست و چهار ساعته مینویسد:" یکی از مهمترین مشکلاتی که شهرها در اواخر قرن بیستم با آن مواجه بودند، روش استفاده مردم از مرکز شهر بود. به طور مشابه زمان شرکت مردم در فعالیتهایی که مرکز شهر به آنها ارائه میداد نیز یکی از مشکلات بود. به طور مضاعفی مراکز شهری به مکانهای موقتی و گذرا تبدیل شده بودند که مردم تنها در آنها بین ساعت 9 صبح تا 5 بعداز ظهر عبور و مرور کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید