بخشی از مقاله
چکیده:
شهر، به عنوان مفهومی پیچیده، عرصه ای اجتماعی است که انسان ها آن را در جهت رفع نیازهای خود و دستیابی به رفاه و مناسبات اجتماعی برپا داشته اند. گسترش بیرویه شهرها و رشد فزاینده شهرنشینی موجب بروز مشکلاتی در ابعاد مختلف شهرها شده است. در کشور ما نیز با پیشرفت تکنولوژی و رشد افقی شهرها، شهروندان با سطح درآمد بالاتر به حومه ها سرازیر شده اند. در این حال بافت قدیم بسیاری از شهرهای ما که زمانی مملو از سرزندگی و حیات شهری بوده است، مهجور مانده، حیات و رونق خود را ازدست داده و از چرخه توسعه شهر به دور مانده است.
بدین سبب این بافتها، هم اکنون دچار فرسودگی در بعد عملکردی و کالبدی هستند. در عین حال حومهها نیز به دلیل شکلگیری نواحی بیمکان، چندان موفق نبودند. به منظور جلوگیری از کاهش اهمیت بافت های تاریخی واجد ارزش، اجرای برنامه های مرمت شهری در قالب الگوهای مختلف مورد توجه قرار گرفته است. اما این برنامه ها بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی، به نتایج مطلوب نخواهند رسید و حتی ممکن است تبعات سویی نیز در پی داشته باشند. یکی از راه های موفق، رویکرد جابجایی جمعیت است که در نهایت منجر به ارتقای کیفیت محیط و سکونت اقشار مرفه گردد، که از آن به عنوان رویکرد اصالت بخشی یاد میگردد.
از طرفی دیگر توسعه پایدار و پایداری محلات در دهه های اخیر به عنوان مهم ترین پارادایم شهرسازی مد نظر است. بدیهی است که بدون توجه به پایداری در بعد اجتماعی به پایداری اقتصادی و زیست محیطی نخواهیم رسید. به نظر میرسد که مداخلات در محلات تاریخی با رویکرد اصالت بخشی با تاکید بر امنیت محلات، منجر به دستیابی به معیارهای پایداری آن ها میشود، که در نهایت منجر به ارتقای کیفیت زندگی در این محلات میگردد.
-1 مقدمه
در اکثر نقاط جهان فضای سکونت افراد و توسعه آن در فضای شهری از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. محل سکونت افراد به تنهایی نمیتواند پاسخگوی تمامی نیازهای ساکنین باشد و این نیازها به وسیله تعامل افراد با محل سکونت، بستر زندگی و فضاهایی در مقیاس بزرگ تر از محله - شهری، منطقه ای و ... - پاسخ داده می شوند و فرایند رشد و بالندگی و بهبود کیفیت زندگی را سرعت میبخشند. یکی از نیاز های اساسی انسان، امنیت و آرامش است و انسان این نیاز را بیشتر در فضای سکونت خود جستجو می کند. این نیاز بیشتر به انسان القا میگردد و امروزه بسیاری از رویکردها و نظریات شهری به دنبال ایجاد این حس در شهروندان از واحد همسایگی تا شهر و منطقه و کشور هستند.
از طرفی مسکن امروز و محلات مسکونی با توجه به تغییر نیازها، شیوه زندگی و مناسبات اجتماعی- فرهنگی دستخوش تغییرات فراوانی چه از نظر کالبدی و چه از نظر مفهومی شده است؛ توجه به این مسئله در بافت های تاریخی اهمیت ویژهای دارد، از این جهت که در بافت های تاریخی همزمان با تغییرات بنیادین در نوع زندگی که تغییر در طراحی مسکن را طلب می کند، حفظ بافت به عنوان یک ثروت فرهنگی، اجتماعی، کالبدی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در ارتباط با این تضاد تاکنون نظریات و نظریه های بسیاری داده شده است - که البته از حدود این پژوهش خارج است- که آثار آن ها را در عمل دیده ایم. هر بافت ویژگیهای منحصر به خود را دارا میباشد و از نقاط ضعف و قوت خاصی نیز آسیب میبیند و بهره میگیرد، بنابراین باید در ارتباط با هر بافت، نوعی خاصی از مداخله متناسب با ویژگی های آن لحاظ شود.
امروزه مسئله مورد توجه برنامه ریزان و طراحان شهری معاصر در دنیا، پایداری محلات و در نتیجه نیل به مسکن پایدار و ایجاد حس امنیت در میان ساکنان است. این موضوع به طور جدی در میان نظریات شهری مطرح است. از آن جمله میتوان به رویکرد اصالت بخشی در جهت دستیابی به پایداری محلات اشاره کرد.
در ارتباط با ارائه این نوع مداخله پس از بررسیهای میدانی فراوان، امنیت، به عنوان متغیر اصلی در نظر گرفته شده است تا از این طریق به دیگر متغیرها و مشکلات رسید و نوع مداخله مناسب را یافت.
بر این اساس نگاهی گذرا به مشکلات بافت های تاریخی کشورمان خواهیم داشت و پس از آن با طرح رویکرد اصالت بخشی با محوریت امنیت و نیز مقوله پایداری محلات، به بررسی ارتباط میان آنها خواهیم پرداخت.
-2 بررسی سیر تحولات و مشکلات بافت تاریخی شهرهای ایران
تا قبل از دوره پهلوی، روند رشد شهرهای تاریخی ما، کند و تدریجی بوده است. در این میان بافت تاریخی شهرها بر اساس نظام محلهای از کیفیت بالایی چه در زمینه محیطی و چه از لحاظ زندگی برخوردار بوده است.
در دوره پهلوی اول دخالت در بافت های شهری به عنوان راهبردی جدی مطرح شد، و مردم شهر مظاهر شهرسازی مدرن مانند خیابان، میدان های توزیع ترافیک پیاده و سواره و... را تجربه کردند. از آن موقع بود که بافتهای سنتی شهرها که ناکارآمد تلقی می شد در معرض دخالت سنگین قرار گرفت و چهره محلهها با ورود مصالح جدید به کل تغییر یافت
این تغییرات زندگی مردم را دچار تحول اساسی کردند. در واقع رضاشاه شیوه زندگی جدیدی را به مردمی تحمیل کرد که با شیوه سنتی زندگی خودشان راحت بودند
به عنوان مثال در شیراز این تغییرات بنا به مقایسه نقشه دستی شیراز مربوط به دوره قاجاریه - افسر، - 1353 و عکس هوایی سال 1335 باعث تخریب بسیاری از باغات و بافتهای تاریخی شد و برخی جویبارها نیز به خیابان تبدیل شد.
در دوره پهلوی دوم باقیمانده باغات شیراز تغییر کاربری داده شدند و تفکیک گردیدند. همزمان با این تغییرات، در دهه 40 روند مهاجرتها از روستاها به شهرها شدت گرفت و در دهه 50 به اوج رسید
پس از پیروزی انقلاب و در طی جنگ تحمیلی شهرهای بزرگی مثل شیراز و مشهد، از مهاجرپذیرترین شهرها بودند - Federal Research Division, 2004 - و در همین سالها بود که مهاجرت درونشهری از مرکز شهر و بافتهای تاریخی به سمت حومه مرفه که در حال توسعه بود مورد توجه قرار گرفت .
این مهاجرت ها تعادل ساختارهای بافت را بر هم زدند در حالی که گوشه و کنار شهرها رشد می یافتند، بافت ها بدون تأسیسات و تجهیزات زیربنایی به حال خود رها شدند
برخورد نکردن با این مسئله سبب شده است که بافتها تنها برای دوران موقت و برای افرادی که به لحاظ اقتصادی ملزم به تحمل این وضعیت هستند مورد استفاده قرار گیرند
بنابراین باگذشت این سال ها بافت ها به دیار غربت و خلوت تبدیل شده اند؛ مشارکت های اجتماعی کاهش یافته و مردم با فاصله گرفتن از بافت تاریخی، بهتدریج لامکانی و عدم حس تعلق را تجربه میکنند
با وجود این تحولات، محلات قدیمی و بافت تاریخی اکثر شهرهای تاریخی ما، از ساکنین اولیه آن به میزان قابل توجهی خالی گشتند و قشر اجتماعی دیگری جایگزین آنها شدند. این قشر جدید اکثراً از نظر وضعیت اقتصادی نسبت به ساکنین قبلی کم درآمدتر بودند و در بسیاری موارد فاقد شغل یا دارای شغلهای کاذب بودند و در میان آنها بزهکاران زیادی نیز به وجود داشتند. این تغییر قشر اجتماعی محله سبب کاهش شأن اجتماعی و پایداری محلات به ویژه از لحاظ اجتماعی شده است و در نتیجه قیمت زمین و ملک در این محلات کاهش پیدا کرده و لذا دیگر فرزندانی که در آن محله رشد کردهاند دیگر تمایل و علاقهای به زندگی در این بافت ندارند. در واقع احساس تعلق به محله تا حدود زیادی از بین رفته و ناامنی نیز دیگر چهره این تحولات به شمار میرود. شکل شماره - 1 - نشان دهنده این زنجیره اتفاقات است.