بخشی از مقاله

چکیده

هدف از تفکر نقاد درک عمیق،ارزشیابی از نظرات و در نهایت حل مشکل است. یکی از مهارت هایی که باید در هر نظام اموزشی به دانش اموزان اموخته شود، مهارت اندیشیدن است. برای عملی شدن این مهم، معلم باید در افزایش مهارت های تفکر و استدلال شاگردان خود بکوشد و ان ها را از مرحله طوطی وار مطالب، به مرحله تفکر سوق دهد و ان ها را در یافتن راه حل مناسب که اساس یادگیری توام با تفکر است، اموزش دهد.

مقاله ی حاضر با بررسی تفکر نقاد، ضروورت اموزش تفکر انتقادی ، ویژگی های فهم مهارت تفکر انتقادی، چگونگی شکل گیری حل خلاق مساله ، چگونگی زنده نگه داشتن خلاقیت در مدرسه ،ویژگی های متفکر منتقد و راه ها و موانع ایجاد ان را مورد تاکید قرار میدهد.روش تحقیق این مقاله کتابخانه ای یا توصیفی میباشد. یافته ها نشان میدهد دانش آموزانی که مهارت تفکر انتقادی در آنها رشد داده شده است از اعنماد بنفس قوی، انعطاف پذیری فراوان و قدرت تخیل شگفت انگیزی برخوردارند. حل مساله و تفکر انتقادی قابل اموزش می باشد و دنیای مدرن امروز نیاز مبرمی به این نوع تفکر دارد.

.1 مقدمه

یکی از مهارت هایی که باید در هر نظام اموزشی به دانش اموزان اموخته شود، مهارت اندیشدن است. برای عملی شدن این مهم، معلم باید در افزایش مهارت های تفکر و استدلال شاگردان خود بکوشد و انهارا را از مرحله طوطی وار مطالب ، به مرحله تفکر سوق دهد و انها را در یافتن راه حل مناسب که اساس یادگیری توام با تفکر است، اموزش دهد . در دنیای امروز داشتن اطلاعات زیاد راهگشا نیست. انچه اهمیت دارد استفاده از حجم وسیع اطلاعات و به کارگیری ان در همه حیطه های زندگی است .

لذا برای استفاده از این سطح گسترده اطلاعات، لازم است فراگیران به سطوح عالی تفکر و خودشناسی دست یابند و در فرایندهای شناختی و حل مساله تبحر کافی داشته باشند. این مهم در اموزش عالی اهمیت دوچندانی دارد: چراکه افراد تحصیل کرده باید بتوانند با تصمیم گیری های درست و مناسب، مسائل پیچیده پیش رو را حل و فصل نمایند

اکنون به نظر می رسد که بسیاری از مواد درسی می توانند با استفاده از روش های خلاق، بسیار موثرتر از روش های مرسوم تعلیم داده شود و کودکان به طریقی اموزش ببینند که توانایی های خلاق فکری انها در کسب هر نوع مهارت درسی اعم از نظری و عملی به کار گرفته شود. این توانایی ها چیزی است که ضامن سلامتی فکری و موفقیت های حرفه ای دانش اموزان می باشد. در جامعه ما علی رغم داشتن نیروهای مستعد، توانایی های خلاق هدر می رود که علت اصلی این امر نامشخص بودن جایگاه خلاقیت و فقدان بستر رشد ان است در حالی که در جامعه روبه رشد و توسعه ما نیز توجه به این مساله نقش حیاتی دارد، زیرا برای نایل شدن به پیشرفت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اموزشی به افراد مستعد و خلاق نیازمند هستیم.

چندسال است که وزارت اموزش و پرورش بحث خلاقیت بویژه آن را برای کارشناسان دوایر امری ضروری دانست و اعتقاد به اموزش مهارت های خلاقیت منجر به تشکیل کلاسهای متعدد برای کارشناسان و،مدیران و معلمان شد. انچه که به دنبال ران می اید بدان امید است که مربیان، معلمان و اولیا و دانشجویان مراکز تربیت معلم را در جهت ساختن انسان های متفکر،خلاق،اندیشمند و خردمند یاری رساند تفکر انتقادی به گونه های متعددی تعریف شده است :

اگن و کاوچاک: توانایی و گرایش فرد برای سنجش نتایج امور و تصمیم گیری درباره ی ان ها بر اساس شواهد وولفلک: تفکر انتقادی را به عنوان " ارزشیابی نتایج از راه وارسی منطقی و منظم مسائل،شواهد و راه حل ها" تعریف کرده است.

اسلاوین: تفکر انتقادی را به صورت " توانایی گرفتن تصمیمات منطقی درباره انچه که باید انجام دهیم و انچه که باید باور کنیم" تعریف کرده است [5] جان دیویی در کتاب چگونه فکر می کنیم، ماهیت و ذات تفکر انتقادی را »قضاوت معلق« یا » تردید سالم « تعریف می کند

.2 ضرورت اموزش تفکر انتقادی

نتیجه جمع اوری اثار و نوشته ها در مورد تفکر انتقادی این است که پرسش های اساسی و مهم سقراط،اکنون با قدرت و توجه بیشتر سامان ببندی شده و مورد استفاده قرار میگیرد.در تمام قلمرو تفکر بشری و در هر استدلالی،اکنون میتوان این سوال ها را پرسید:

مصادیق و اهداف چیست؟

نحوه بیان سوالات چگونه است؟ منابع اطلاعات و حقیقت کدام است؟

روش و کیفیت جمع اوری اطلاعات چگونه است؟ روش داوری و استدلال به کارگرفته شده چیست؟ مفاهینمی که استدلالات را را مممکن میسازد، کدام اند؟ فرضیه هایی که مفاهیم را در بردارند کدام اند؟

به عبارت دیگر،پرسشی که بر مبنای این تفکرات و استدلالات اساسی پایه ریزی شود،جزو خطوط اصلی تفکر است.با طرح این پرسش میتوان به اشتباهات عقلانی که امکان رخداد ان در تمام این موارد وجود دارد پی برد.همه انسان ها فکر میکنند و این امر در سرشت بشر نهفته است.اما اغلب تفکرات بشر ،به حال خود رها شده ،مغرضانه،تحرریف شده،ناقص،بدون اگاهی و اغلب با پیش داوری کامل همراه است.

به منظور توسعه توانایی تفکر انتقادی، فرد باید هنر به تعویق انداختن داوری را فرا گیرد.با این وجود ،کیفیت زندگی ما و انچه ما به وجود میاوریم،تولید مینماییم و میسازیم،کاملآ به نحوه و کیفیت تفکر ما وابسته است.بنابراین برای برتری تفکر باید انرا به طور نظام مند پرورش داد.سنت تحقیق تفکر انتقادی این بینش و احساس مشترک را منعکس میسازد که تفکر بشر به سوی پیش داوری،تعمیم سفسطه و اشتباه عمومی،خود فریبی،انعطاف پذیری و محدودنگری تمایل دارد.

تفکر انتقادی از احساسات،تمایلات و خصوصیات ذهن بشر جدا نیست عدم شناخت این ارتباط میتواند انسان را به شکل های گوناگون خودفریبی فردی یا جمعی،سوق دهد.سنت تفکر انتقادی در جستجوی روشی برای درک ذهن و انگاه،تربیت ان می باشد تا چنین اشتباهات فکری به حداقل برسد.این سنت،معتقد است که توانایی بشر برای استدلال خوب میتواند پرورش یابد و با کمک فرایند هدفمند میتوان بدین هدف نائل امد [3] چگونه می توان تفکر انتقادی را اموزش داد:

کار نقادی خود خلاقیت است. تفکر انتقادی مقابل تفکر خلاق نیست بلکه مکمل ان است و به عقیده بیر تفکر خلاق به تفکر انتقادی بستگی دارد. برخی جدا کردن و تفاوت قاعل شدن بین این دو را مشکل و غیر ممکن می دانند، به جرات می توان گفت اندیشه خلاق و نوآوری که در تمام عرصه ها تحرک و جهش ایجاد می کنند محصول تفکر انتقادی است.برای ایجاد بستری برای آموزش تفکر انتقادی باید به موارد زیر توجه کرد:

تعدیل محتوای اموزش: امروزه در اموزش و پرورش و در تمام برنامه های درسی سرفصل ها تعیین می شود و معلمان، دبیران، اساتید موظفند که به اجبار سرفصل ها را تدریس نموده و تمام کنند و در پایان فصل از همه ان ها ازمون به عمل اورند. اگر جلسه ای پیرامون همان سرفصل ها به بحث و اظهار نظر و تحلیل بپردازند در حقیقت یک جلسه عقب می مانند و  برنامه های اراعه شده اجرا نمیشود پس جایی برای تفکر انتقادی باقی نمی ماند. برنامه ریزان باید این معنی را درک کنند که در زمانی محدود برنامه های زمان بندی شده نمی توانند زمینه پرورش تفکر انتقادی را فراهم اورد. چاره کار ان است که محتوا تعدیل شود و تا انجا که ممکن است از تکرار مطالب در موضوعات درسی دیگر اکیدا جلوگیری شود.

ایجاد تعامل بین اندیشه ها: تبادل اندیشه ها موجب ان میشود که انسان از خود مداری و مطلق پنداری اندیشه خود بیرون اید و به صحت انچه که می اندیشد تردید کند. در غیر این صورت یعنی در شرایطی که فرد در محراب مقدس حماقت خویش محبوس شده است، چگونه ممکن است که بیرون اید و فکر کند که دیگران هم دارای اندیشه هستند. خود بدرابی در ایده های خودپرستانه افکار انتقادی است.

بحث و جدل، مقابله، تعامل اندیشه ها، برخورد با تعارض و تضادهای فکری، شنیدن ایده های دیگران، تبادل اطلاعات، مطالعه افکار دیگران، موجب انبساط فکر و در نتیجه تفکر انتقادی می شود. لذا همانگونه که پیاژه بیان کرده است تعامل هرچقدر که بیشتر باشد به رشد بیشتری می انجامد، بنابراین معلم در سر کلاس به جای سخنرانی باید از روش های فعال تدریس مانند تشکیل کارگاهها، بحث های گروهی، کنفرانسها و مشارکت فعال به پرورش افکار انتقادی کمک کند.

طراحی و سازماندهی کلاس درس: تعامل و بحث و جدل در کلاس درس می تواند به رشد اندیشه ها کمک نماید. یکی از مسائل و نکات مثبت برای ایجاد زمینه چینش تعاملی، فضای فیزیکی کلاس درس است. تردید نیست که فضای فیزیکی و نوع چینش صندلی و چگونگی جایگاه نشستن افراد خود می تواند به ایجاد چنین زمینه ای کمک کند. تشکیل حلقه درس با روش ارایشی کلاس به صورت دایره ای خود به خود افکار و اجسام را روبروی هم قرار می دهد و هر فردی چشم به صورت فرد دیگری می زند. معلم در این کلاس حکم رهبر را پیدا می کند که بحث ها را هدایت کند و خود معلم را در تعامل با دانش اموزان قرار می دهد.

روش دیگر که میتواند برای فراهم کردن بحث و گفتگو مفید واقع شود چیدن صندلی ها به صورت نعل اسبی است که در این روش جایگاه رهبر یا معلم نیز می تواند مشخص باشد. در این روش ضمن روبه رو قرار گرفتن افراد گردش افکار و بحث و گفتگو به صورت کنفرانس نیز می تواند مطرح شود. روش دیگر که در زمینه کار گروهی و تفکر جمعی بویژه زمینه ساز تفکر اننتقادی می شود تشکیل کلاس های کار گاهی است که افراد به گروه های کوچکتری 5 الی 6 نفر تقسیم می شوند و زمینه تبادل اندیشه و همفکری و بارش فکری را فراهم می کنند. علاوه بر این فرصت های بیشتری را نیز برای مشارکت کنندگان فراهم می اورد.

شروع کلاس درس با یک سوال کنجکاوی برانگیز: لیپمن در اموزش صحبت از اموزش مساله مدار می کند و بر این باور است که معلمان برای جلب توجه و علاقه فراگیران مطالبی را مطرح کنند که متضمن » شوک و شگفتی فکری باشند« این کار می تواند دانش اموزان را تحریک کند که به تفکر بپردازند و به انچه که دارند شک کنند و سپس به تجزیه و تحلیل ان بپردازند. اینجاست که معلمان به جای انتقال دانش و اطلاعات، دانش اموزان را با مطلب و به صورت فعال درگیر می کنند و چالش های فکری را به وجود می اورند و اموزش و تدریس انفعالی جای خود را به اموزش فعال می دهد و منجر به تولید علم و اندیشه می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید