بخشی از مقاله
خلاصه
دانشگاهها به مثابه نهادهای عمده تولید دانش، به دلیل تغییر در ماهیت تولید علم و تولید اقتصادی، علاوه بر پژوهش و آموزش، نقش و رسالت جدیدی در توسعه اقتصادی و منطقهای یافتهاند. بر اساس نظر بسیاری از صاحبنظران حوزه مدیریت دانشگاهی، امروزه بسیاری از مؤسسات آموزشی و دانشگاههای دولتی بایستی اهداف و استراتژیهای کلیشان را در جهت تحقق رسالت دانشگاه از نو بسنجند تا بتوانند همانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته دنیا رفته رفته وابستگی خود را به بودجه دولتی کاهش داده، استقلال مالی خویش را برقرار ساخته و به طرق مختلف ایجاد درآمد کنند و نقشی اساسی در نوآوری صنعتی و توسعه فناوری و در نتیجه اشتغالزایی و رفاه به وجود آورند.
فشارهای روزافزون بر دوش دولتها و کاهش بودجههای دولتی در سال های اخیر، افزایش تعداد دانش آموختگان، بیکاری فزاینده و بحران اشتغال جوانان به ویژه تحصیلکردهها، تغییر در انتظارات متقاضیان ورود به دانشگاهها، رقابت، نیازهای متغیر بازار، مسئولیتپذیری و پاسخگویی در مقابل افراد جامعه، انقلاب کیفیت و بهرهوری، تغییر در دانش و ضرورت مدیریت دانش و تجاری سازی دانش، تحول در آموزشهای سنتی و گرایش به سمت آموزشهای نو و پژوهشهای کاربردی، به کارگیری فناوریهای نوین و سایر مواردی که موجب تحول در رسالت، نقش و کارکردهای دانشگاه شدهاند، ضرورت چابکی دانشگاهی و ایجاد دانشگاه چابک و نیز کارآفرین را به عنوان یکی از ابزارهای حیاتی، راهبردی و کلیدی آموزش عالی برای مواجهه با این تغییرات و فشارها روشن و بدیهی کردهاند.
.1 مقدمه
سازمانهای کنونی در محیطی فعالیت میکنند که تغییرات سریع آن، آنها را ملزم به داشتن استراتژیهای انطباق پذیر میکند. در واقع، این مشکل که سازمانها چگونه میتوانند در محیطی پویا و غیر قابل پیش بینی موفق شوند موضوعی است که به عنوان مهمترین چالش دنیای امروز شناخته میشود. هرچند، راهکارهای مختلفی مانند تولید به هنگام، مهندسی مجدد، سازمانهای مجازی و شبکه سازی معرفی شدهاند اما، چابک گشتن سازمان از محبوبترین آنها است. در چنین محیطی، چابکی تبدیل به قابلیت مهمی شده است که تأثیرات بسیاری بر عملکرد سازمان دارد.[1] بنابراین، یکی از مهمترین فاکتورهای بقاء و پیشرفت سازمانها در محیط پویای امروزی، چابکی آنها میباشد. ویژگی اساسی این محیط، تغییر و عدم اطمینان است.
2] همچنین، تولید چابک را میتوان بقاء و پیشرفت در یک محیط رقابتی که ویژگی اساسی آن تغییر و عدم اطمینان است تعریف نمود که بر اساس خواسته مشتری، به صورت سریع و مؤثر به بازارهای درحال تغییر عکس العمل نشان میدهد.[3] در دهههای گذشته تولید انبوه که مدل سازمانی غالب در بیشتر جهان بوده است نه فقط بر تولید و صنایع بلکه بر آموزش نیز تأثیر گذاشته است. پارادایم تولید انبوه پایه اکثر روشهای آموزشی عصر حاضر را فراهم کرده است. برای مثال پل و مک کاری[3]1 به تأثیر صنعت و مفاهیم صنعتی در آموزش اشاره و بیان میکنند که پارادایم تولید انبوه آموزشگران را به عنوان کارگر و فراگیران را به عنوان محصولات و تدریس را به عنوان انتقال دانش از پیش سازماندهی شده به یادگیرنده تلقی میکند.
در خلال انقلاب صنعتی - اواخر سال - 1800، مفهوم تولید انبوه از سیستم دستی یا مهارتی با پیچیدگی کمتر تکامل یافت. ویژگیهای سیستم دستی شامل ابزارهای دستی فردی، نیروی کار دستی خود مهارت دیده و تصمیم گیری فردی است. مشکلات ناشی از تولید دستی باعث مطرح شدن ویژگیهای تولید انبوه گردید. سازمانهایی که بر طبق پارادایم تولید انبوه کار میکنند در ویژگیهایی مانند تمرکز بالا، انعطاف ناپذیری و عملیاتهاینسبتاً اتوماتیک مشترک هستند.[5] این سازمانها به طور سنتی به تولید تمرکز میکنند و ارزش بالایی به ماشین و تسهیلات میدهند و ارزش کمی برای دانش کارکنان یا آرزوی خاص مشتریان قائل هستند.[6] مؤسسات آموزش عالی هم در پاسخ به تقاضای محیط در خلال آن دوره به پارادایم تولید انبوه عکس العمل نشان دادند.
نیاز به کارگران در خلال انقلاب صنعتی باعث شد که تعداد زیاد دانشجویانی که نیاز به یک آموزش داشتند به سرعت سیستمهای آموزشی را تحت تأثیر قرار دهد. جوامع نمیتوانست مانند قبل به تعداد کمی از دانشجویان در یک اتاق که پایههای چندگانه را در برداشت، آموزش دهد. سیستم دستی مربوط به عصر کشاورزی پاسخگوی شرایط محیطی و اقتصادی آن دوره نبود. پارادایم تولید انبوه یک راه حل روشن و مناسب برای نیازهای آموزش و در مقیاس بزرگ دانشگاههای جامعه و همچنین بازار کار صنعتی که فارغ التحصیل به آن وارد میشد، بود. در خلال قرن گذشته دانشگاهها بیشتر شبیه تجهیزات صنعتی کار میکردند.
برای مثال دانشگاهها یک خط مونتاژ ایجاد میکردند که دانشجویان از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر - پایه به پایه دیگر - جابجا میشدند در حالی که کارگران - آموزشگران - همان وظایف - برنامه درسی و آموزش - را در هر ایستگاه انجام میدادند و در پایان خط - فارغ التحصیل - بیشتر فراگیران خدمات یکسانی دریافت میکردند و دارای یک دانش بودند وتقریباً قادر به انجام فقط یک مهارت بودند.[7] در این عصر محیط بازاری که دانشجویان در آن فارغ التحصیل میشوند به طور بنیادی متفاوت از گذشته است.
واقعیتهای اقتصادی کنونی قابل مقایسه با قرن گذشته نیست. در این بین مؤسسات آموزش عالی با واقعیتهای جدیدی روبرو شدهاند. ماهیت کار تغییر کرده است و مؤسسات آموزش عالی باید کارگران با صلاحیت و قابلیت بالا برای تحقق نیازهای سازمانهای تجاری در محیط جهانی شده، تربیت کنند. به عبارت دیگر اقتصاد تقاضای نوع متفاوتی از فارغ التحصیلان را دارد و مؤسسات آموزشی نمیتوانند به دانشجویان تحت سیستم تولید انبوه صنعتی آموزش دهند. واقعیتهای محیط جهانی و تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، نیاز به یک قدم تحولی مهم در آموزش عالی راشدیداً ضروری کرده است. این واقعیتهای محیطی شامل انفجار اطلاعات و تکنولوژی، شکلهای جدید رقابت، پایان عصر تولید انبوه، نیازها و انتظارات دانشجویی متنوع و نرخ سریعتر تغییر است.
شرایط اختصاصی یک محیط رقابتی برای آموزش عالی خلق کرده که آن را از گذشته متفاوت کرده است. نوع متفاوتی از کارگران در محیط و اقتصاد جدید نیاز خواهد بود. بنابراین دانشجویان نیاز خواهند داشت که به روشی متفاوت و طبق یک استاندارد جدید و متفاوت آماده شوند. دانشگاهها نشان دادهاند که آنها نمیتوانند با بکار بردن تاکتیکها و استراتژی- های قدیمی مبتنی بر پارادایم سازمانی تولید انبوه دانشجویان را برای این اقتصاد جدید آماده کنند.[8] همه نکات فوق بیانگر این است که پارادایم تولید انبوه که در خلال دهه گذشته در آموزش عالی به کار میرفت برای برآورده کردن انتظارات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منحصر به فرد سیستم آموزش عالی این عصر مناسب نیست.
مسئله این است که فرم خط مونتاژ آموزش - تحصیل - قبلی مناسب نیازهای اقتصادی جدید نیست. این موضوع در اواخر قرن 19 هم رخ داد موقعی که مؤسسات آموزش عالی تک اتاقی کشاورزی مناسب نیازهای روز افزون جوامع صنعتی و شهری نبود. در واقع مؤسسات تک اتاقی کشاورزی در اواخر قرن 19 منسوخ شدند. همان طور که مؤسسات امروزی در حال منسوخ شدن هستند. اما در حال حاضر مسئله خیلی متفاوت است و به راه حلهای متفاوتی نیاز دارد9]؛.[10 در خلال چند دهه گذشته، همان طور که پارادیم تولید انبوه شروع به فرسوده شدن کرد، ویژگیهای چابکی سازمانی تکامل یافت.
گلدمن و همکاران[6]، چابکی را به عنوان توانایی یک سازمان برای رشد و شکوفا شدن در یک محیط رقابتی با تغییرات مداوم و غیر قابل پیش بینی بوسیله تولید خدمات و محصولات مورد نظر مشتری، تعریف نمودهاند. چابکی برای نظام آموزش عالی این پیام را دارد که دوران مدیریت از طریق اهداف سلسله مراتبی و یا از طریق منطق از پیش تعیین شده و کنترلهای دقیق به سر آمده است. در این شرایط آشوب و بی نظمی که گاه یک تغییر کوچک باعث تغییرات وسیع و ریشه ای در سیستم میشود، روشها و پارادایم سنتی دیگر پاسخگو نیست. بنابراین نظام آموزش عالی دانشگاهها به فرمهایی از چابکی نیاز دارند.
شناخت عوامل توانمندساز چابکی برای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به منظور دستیابی به توانایی کسب اطلاعات لازم برای تصمیم گیری مدیران در محیطهای متلاطم و آشفته و تسخیر جنبههای مزیتی جریانهای تغییر کمک کننده است. [9 ] عصر حاضر شاهد تحولات عظیمی در نظامهای دانشگاهی به منظور همسویی هر چه بیشتر آنها با فرایند توسعه اقتصادی بومی، منطقهای و بین المللی است. لذا رویکرد حاکم بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، رویکردی نیازگرا در تعامل با سازمانهای پیرامونی دانشگاه محسوب میشود. این تعامل و کنش متقابل محیطهای دانشگاهی با بنگاه های اقتصادی و سازمانهای بیرونی، چنانچه سازمان یافته با ساز و کارهای اثربخش همراه باشد، حاصلی جز اشتغالزایی، بهره وری بیشتر از منابع انسانی و غیرانسانی و رفاه به دنبال نخواهد داشت.
دانشگاهها به مثابه نهادهای عمده تولید دانش، به دلیل تغییر در ماهیت تولید علم و تولید اقتصادی، علاوه بر پژوهش و آموزش، نقش و رسالت جدیدی در توسعه اقتصادی و منطقهای یافتهاند. بر اساس نظر بسیاری از صاحبنظران حوزه مدیریت دانشگاهی، امروزه بسیاری از مؤسسات آموزشی و دانشگاههای دولتی بایستی اهداف و استراتژیهای کلیشان را در جهت تحقق رسالت دانشگاه از نو بسنجند تا بتوانند همانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته دنیا رفته رفته وابستگی خود را به بودجه دولتی کاهش داده، استقلال مالی خویش را برقرار ساخته و به طرق مختلف ایجاد درآمد کنند و نقشی اساسی در نوآوری صنعتی و توسعه فناوری و در نتیجه اشتغالزایی و رفاه به وجود آورند.
این ارزیابی مجدد در نتیجه رقابت فشرده در بازار آکادمیک است که محیطی پر دردسر بوده و بخش قابل توجهی از بودجه آن از طریق منابع دولتی تأمین میشود. فشارهای روزافزون بر دوش دولتها و کاهش بودجههای دولتی در سالهای اخیر، افزایش تعداد دانش آموختگان، بیکاری فزاینده و بحران اشتغال جوانان به ویژه تحصیلکردهها، تغییر در انتظارات متقاضیان ورود به دانشگاهها، رقابت، نیازهای متغیر بازار، مسئولیتپذیری و پاسخگویی در مقابل افراد جامعه، انقلاب کیفیت و بهرهوری، تغییر در دانش و ضرورت مدیریت دانش و تجاری سازی دانش، تحول در آموزشهای سنتی و گرایش به سمت آموزش های نو و پژوهش های کاربردی، به کارگیری فناوریهای نوین سایر مواردی که موجب تحول در رسالت، نقش و کارکردهای دانشگاه شدهاند، ضرورت چابکی دانشگاهی و ایجاد دانشگاه چابک و کارآفرین را به عنوان یکی از ابزارهای حیاتی ، راهبردی و کلیدی آموزش عالی برای مواجهه با این تغییرات و فشارها روشن و بدیهی کرده-اند.