بخشی از مقاله
چکیده
آنچه که در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . شرح وحال مختصری از شاعر صاحب سبک هندی , زیب النساء و توضیح اندکی درباره سبک هندی است و موضوع اصلی که در این مقاله بیشتر مدنظر می باشد تلمیح و توجه بالای زیب النساءبه این آرایه می باشد . این آرایه در بیشتر غزلیات و اشعار زیب النساء قابل مشاهده است و گویا از این آرایه برای تسکین حال و وضع درونی خود بهره گرفته است . چون تلمیحاتی که آورده بیانگر رنج و درد و فراق و بیماری ومصیبت هایی هست که برای هر یک از آن موارد پیش آمده است . زیب النساء نیزاشعارش بیانگر همین اندوه و مصیبت هاست. و باید اعتراف کرد که شاعر مورد نظر از این آرایه ادبی به خوبی بهره گرفته است.
مقدمه:
زیب النساء 1113-1048 - ه ق - »دختر بزرگ محی الدین اورنگ زیب است . وی زنی ادیب و دانش دوست و هنرپرور بود . خطهای نستعلیق و شکسته را نیک می نوشت و کتب بسیاری تألیف کرده وی گاه شعر می سرود و در بدیهه چیره دست بود.« - دهخدا , لغت نامه , جلد هشتم - مادر زیب النساء دلرس بانو , دختر شاهنوازخان صفوی است و پدرش اورنگ زیب از پادشاهان بزرگ سلسله ی گورکانیه هند است .
وی با آنکه زادگاهش هند است اما خود را متعلق به ایران می داند و وابسته به این سرزمین و همیشه از این دوری و فراق می نالد و آرزوی بازگشت به سرزمین را دارد .
وی از بیست سالگی به شعر و شاعری می پرداخت و از همان آغاز تخلص شعری »مخفی« را برای خود برگزید . زیب النساء زنی آزاده و از سیاست بری بوده است . و تسلی خاطر وی در خاطر وی در کاخی که زندگی می کرد , تنها شعر و شاعری بود . اما نکته ی قابل توجه هم این است که نزد پدر جرأت شعر خواندن نمی کرد .
بسیاری از اشعار زیب النساء تقلیدی و تکراری است .
مضامین شعر زیب النساء
وی در شعرش تأثیر زیادی از حافظ گرفته است و همانند حافظ طالبان حقیقی را شاهبازانی دانسته که بر کنگره عرش می پرند و یا اینکه وقتی اشعارش را می خوانیم متوجه می شویم که همانند حافظ از تقدیر سخن می گوید و از این که تدبیر و چاره اندیشی انسان در مقابل تقدیر , عاجز و ناکارآمد است. و اینکه انسان از زور ازل با خداوند پیمان بسته است و باده عشق اورا نوشیده و این هرگز از وجود او خارج نمی گردد . از دیگر مضامین شعری اش ناتوانی انسان از شرح و بیان عشق است , همچنین تمسک وی به اهل بیت و بازداشتن از خودبینی و خودرایی و دوری از ریا و نیرنگ و پرهیز از ناامیدی و سرتسلیم فرو نیاوردن در برابر مصیبت ها و مشکلات روزگار , فقر و درویشی و نیاز به خداوند را برای خود فخر و افتخار دانستن , از عمده مضامین شعرزیب النساءست که در امیان اشعارش قابل ملاحظه است .
نکته ی قابل توجه در دیوان زیب النساء تلمیحاتی است که در شعر خود آورده است . به ویژه داستان یوسف و زلیخا که بارها آن را تکرار کرده و یا داستان خسرو و شیرین و لیلی و مجنون و دیگر داستان ها , که البته در همه ی اینها اشاره دارد به سختی ها و رنج ها به فراق و دوری عاشق از معشوق و مصیبت هایی که برای آنها پیش می آید که می توان گفت که همه اینها در واقع نموداری از زندگی خود وی است .
تلمیح :
به گوشه ی چشم اشاره کردن و در اصطلاح بدیع آن است که گوینده در ضمن کلام به داستانی یا مثلی یا آیه و حدیثی معروف اشاره کند .
تلمیحات آمده در دیوان زیب النساء را می توان به سه دسته تقسیم کرد :
1. دینی مذهبی که بخش اعظم آن را داستان پیامبرانی چون حضرت یوسف , ابراهیم, موسی , حضرت عیسی , حضرت محمد - ص - , ایوب , داوود , نوح , خضر است.
2. تاریخی : داستان لیلی و مجنون و خسرو و شیرین
3. عرفانی : منصور حلاج.
حال به نمونه هایی از این تلمیحات را در اینجا ذکر می کنیم .
نی به نوا نوازی ام , نی به عراق و نی عجم // سوی حجاز می برم زمزمه الست را
اشاره دارد به آیه ی قرآن :
وبه شهادت گرفتن خداوند از بندگان که آیا من مخلوق شما نیستم . همه گفتند بلی به خدایی تو گواهی می دهیم .
»حضرت ابراهیم «
داستان حضرت ابراهیم و توجه به حوادث زندگی او یکی به حوادث زندگی او یکی دیگر از مواردی است که زیب النساء به آن توجه کرده است .
آتش نمرودیان را لایحب الافلین // هر خلیل االله کند هردم گلستانی دگر
به عشوه اتش نمرودیان گلستان کن // به غمزه ای همه نمرودیان در آذر کش
که اشاره دارد به ماجرای هیزم جمع کردن و آتش روشن کردن وحضرت ابراهیم را به دستور نمرود در آتش افکندن، و آن آتش به امر الهی بر ابراهیم سرد و خاموش شدن و تبدیلبه گلستان گردیدن .
تا دهم گل اعجاز ابراهیم را // آتش نمرودیان را بر سرما کرده اند
قُلنا یا نارُ کونی بَرداً وَ سَلا ما علی ابراهیم - سوره انبیاء آیه - 69
آتش نمرودیان را لا یحب الافلین // هر خلیل االله کند هر دم گلستانی دگر
- سوره انعام آیه - 76 پس چون شب تاریک درآمد ستاره درخشانی را دید - برای هدایت مشرکان - گفت این پروردگار من است پس چون آن ستاره غروب کرد گفت من ناچیز نابود شونده را به خدائی نخواهم گرفت .
»حضرت ایوب «
یکی دیگر از مواردی است که زیب النساء به او توجه داشته و در ابیاتش اشاره ای به او و حوادث زندگی اوکرده است حضرت ایوب است .
داستان حضرت ایوب در سوره انعام و یونس و انبیاء آمده است . در سوره انعام 84,40,44,98در سوره یونس آیه 98 در سوره انبیاء 88و87 آمده است. حضرت ایوب مردی مشهور به استقامت و فضیلت و تقوی بود صبر او ضرب المثل جهانیان شد لقب او صدیق بود و در آیه 84 سوره انبیاء آمده است که :
و یاد کن ای رسول حال ایوب را وقتی که دعا کرد که ای پروردگار مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو بر بندگانت از همه مهربانان عالم مهربانتری .
نیستم ایوب اما روزگارم هر نفس // بر سر راه بلا بهر شگون آرد مرا
پریشان ناله ای دارد دل غم دیده در سینه // که گوش صبر ایوبی ندارد تاب افغانش
»خضر «
»خضر نزد مسلمانان نام یکی از انبیاء است که موسی را ارشاد کرد و نزد صوفیان نیز مقامی ممتاز دارد.«
خضر , کسی است که به چشمه آب حیوان دست یافته است و به عمر جاویدان رسیده است .و ابیاتی که زیب النساء آورده است حاکی از این امر است واشاره به واقعیت عمر جاویدان خضر دارد و این که خضر به عنوان یک رهنما با هادی در بیابان ضلالت و گمراهی است همانطوری که برای حضرت موسی وجود خضر چنین بود . نمونه هایی از ابیات دیوان زیب النساء را که اشاره به این واقعیت دارد ذکر می نماییم .
بس خضر که سیراب شد از چشمه حیوان // چون غنچه گشادی تو دهان شکری را
جانب آب حیات خضر گرت رهبر است // از پی او بازگرد جام فنا زو طلب
هست نهان هر قدم چشمه آب حیات // در ره اندیشه ی خضر بیابان او