بخشی از مقاله

چکیده

آزمون بسندگی یکی از انواع مختلف آزمون معیار است که سطح مهارتهاي زبانی آزموندهندگان را تعیین میکند. تاکنون انواع مختلفی از این نوع آزمون تهیه و برگزار شده استح آزمون عًغق1 و ح1عغع براي زبان انگلیسی، ًعغخ و ًعAخ براي زبان فرانسه، غعغخ براي زبان اسپانیایی و آزمون خظ براي زبان آلمانی از این نوع آزمونها هستند. طرح حاضر دربارة تهیه و تدوین آزمون بسندگی معیار زبان فارسی است. آزمون بسندگی زبان فارسی میزان تواناییهاي زبانی آزموندهنده را در همه مهارتهاي زبانی در زمان برگزاري آزمون فارغ از زمان، مکان و میزان آموزشهاي زبان فارسی میسنجد و به وي کارنامهاي حاوي سطح زبانی در هر مهارت و نیز سطح کلی زبانی ارائه میدهد. در این طرح دو نسخه آزمون طراحی و پس از برگزاري آزمایشی و اصلاحات نهایی، براساس معیارهاي آزمونسازي استاندارسازي شده و براساس نسخههاي استاندارد شده، بانک سؤالات آزمون شامل پانصد سؤال تهیه خواهد شد. این آزمون به دو صورت حضوري - کاغذي - و مجازي - برخط و نابرخط - قابلبرگزاري است و نرمافزار تحتوب برگزاري آزمون نیز تولید خواهد شد. نتایج این آزمون میتواند ملاکی براي ثبتنام غیرفارسیزبانان در دانشگاهها و مراکز آموزشی فارسی زبان در ایران و خارج از ایران و نیز کاریابی در محیطهاي فارسیزبان باشد.

کلیدواژهها: آزمون، آزمونسازي، آزمون بسندگی، زبان فارسی، مهارتهاي زبانی 

چکیده

هدف از طرح این گفتار، پرداختن به نکته دستوري ویژهاي در سخن سعدي است، که نگارنده در آثار دیگر ازوسخنرانِ ادب پارسی بدان- چنانکه از منظر سعدي- بر نخورده است. گونهاي جملهبندي با استفاده از دو کلمه مفید معنی ل - نهنفیول نه - ، که مجموع آنها سخن را از حالت سلبی در آورده و وجهی ایجابی بدان دهد؛می چیزي از دست عبارت طبیعیِ - ریاضی - لمنفی در منفی= مثبتل. در مواردي نیز، چنین معنایی با یک کلمه لگزاردهنفیل شده است، ولی ساخت نحويِ جمله بر همان سیاق است. کاربرد اینگونه گزارهها در سخن سعدي به وضعی است که توانمی حکم به لویژگی سبکیبودنِل آن داد؛ یعنی هرجا چنین عبارتهایی را ببینیم و بشنویم، میتوانیمقَطع،به آن را سعديوار بدانیم.

این گفتار، با این فرض که ساخت مورد بحث ویژگی منحصر به فرد سخن سعدي است، با تدقق در کلیات آثار او، بر بررسی و تبیین این گونهگزارهها، به همراه آوردن شواهد مثال براي آن، همت گمارمید. کلیدواژهها: زبان، دستورزبان، کلیات سعدي، سبک، بیان، معنیشناسی. مقدمه»گاهی شنیده شودمی که اهل ذوق، اعجاب میکنند که سعدي، هفتصدسال پیش، به زبان امروزي ما سخن گفته است، ولی حق، این است که سعدي، هفتصدسال پیش، به زبان امروزي ما سخن نگفته است، بلکه ما، پس از هفتصدسال، به زبانی که از سعدي آموختهایم، سخن میگوییم؛ یعنی سعدي، شیوة نثر فارسی را، چنان دلنشین ساخته که زبان او، زبان رایج فارسی شده است و اي کاش ایرانیان، قدر این نعمت بدانند ودر شیوة بیان، دست از دامان شیخ، بر ندارند، که به فرمودة خود او، حد، همین است، سخنگویی و زیبایی را... «. - کلیات سعدي، به اهتمام فروغی، 1382، قسمت لمختصري در احوال شیخ سعدي و چگونگی سخن اول، صفحه بیست و هشت - .

باري، این دیگرْسخنگفتنِ سعدي، در مقابلِ سخنگفتنِ همه دیگران، ریشه دراحوالِ شخصیل، لشرایط اقلیمیل، لفضاي سیاسیل و لملازمات اجتماعیل آن روزگار دارد. همانطور که امروزه، اَصناف مردم، زبان خاص خود را دارند و بسیار میشنویم که: »فلان به زبان کوچه و بازار سخن میگوید«، »بهمان به زبان رانندگان«، »دیگري، به زبان اهل مدرسه و کتاب« و غیره، در گذشته نیز، طبقات مردم، به اقتضاي چهار اصلمزبور، هرکدام، به گونهاي متمایز از هم، زبان ویژة خود را داشتند و خود، بر این تفکیک، بایست جزءجزء رَف و مشاغل را نیز، بیفزود. این موضوع - تَنَوع و تَعلﱡقات زبان - ، البته، جنبه علْمی دارد، و در هايکتابمربوط، بِشَرحتر، مضبوط افتاده و آوردن و اشاره به آن هم، از گُنجایی و حوصله این مختصر، بیروناست، ولی مثالِ برگرفتن قطرهاي از دریا، توانمی به این یک نکته اشاره کرد، که در مقدمه کتابِ لزبانهاي مردم جهانل، آمده است: »در حالی که زندگی روزمره، اینگونه ناهمواريهاي زبانی را صیقل دهد،مینویسندگان و دانشمندان و شعرا، با توزیع واژگان خاص خود و خَلْقِ واژگان جدید، بار دیگر، موجب دگرگونی زبانها میشوند... «. - مالرب، - :1386 ؛8نیز،-3 - کُمري و دیگران، . - 1 -8 :1387

حال اگر بپذیریم، زبانی که مثلاً شعرا به کار گرفتهاند، چندان از زبان معمول عصرشان، دور نبوده است، میتوان بر این نکته که، در موارد بسیار،آنها تابعِ زبان مستعمل دورة خویش نیزاند،بودهمهرِ تأیید نهاد.پس، دانستیم که اگرچه زبان، طی سالیان، تحول یافته و یابد،می اما همواره، در هر برههاي، از تنوع گویشوران خود، جدا نیفتاده است؛ جز اینکه در هر دورهاي، اقشاري، موانعِ آن را نادیده گرفته و گاه، مسیرش را دستخوش انحنا نمودهاند که از آن جمله، شُعرا هستند. همچنانکه مردم عصر حاضر، بسته به اینکه در چه وضعی از مقتضیات چهارگانه باشند، از زبانی خاص استفاده میکنند، شعرا هم، به همان موجبات، از زبان ویژهاي که برایشان، سبکی شخصی را نیز رقم زده است، هبهرردهبومیرَند. براي نمونه،خاقانی یا مسعود سعد طعمِچشیده،حازبسزبانِ به لحاظ کاربرد صور خیال،لاخیِویژه موواژهبینِ احوال و شرایط خود، البته در عین استواري و انسجام، استفادهاند؛کردهیعنی، ذاتاً، زبانِ گویش ایشان، چنان بوده است.

که با مولوي،طبقهعوام سر و کار داشته، زبانش از تَعاقید معنوي - به کار برُدن مجازها، استعارات و کنایات شاذّ و غریب - تقریباً خالیست. حافظ، که در شرایط سیاسی اختناقآمیزي زیسته، زبانش، آکنده ازایهام و دوگانهگوییست. و بر همین قیاس، زبان دیگر شعرا، که سبب تفارق آنها از یکدیگر شده است. اگرچه در کتبشناسی،سبک هر چند شاعرِ تقریباً همدوره را، سخنورِ یک گونه سبکی دانستهاند، ولیدر عین حال، سبک شخصی آنها را نیز، حتی با پیدایش دانش گونهشناسی - نقد انواع - ، نادیده نگرفتهاند. در این میان، سعدي هم که به اتفاقیعِرأيِکُتُبِجم تاریخ ادبیات و تذکره و شرح حال، وویژه،به به استناد هاي خودش،گفته از زندگی تقریباً آسوده و به دور از هرگونه تَنشی برخوردار بوده است، زبانِ خاص و سادةتَرَفﱡه را به کار گرفته، که قریب به یقین، زبان معمول او، حتی در معاملت و معاشرت با اغیارِ نا طرازِهم عصر نیز، بوده است؛ بدان حد از سادگی، که تردیدي نمیمانَد، دلیلی براي تنوع بیان، به تناسب حال و مقام مخاطبانش، داشته بوده باشد. در این موضع، اما فقط زبان شعر و نظم است که این- به احتمال زیاد-دستی،یک را دچار نَوسان مینماید؛ چه زبان شعر و نظم، دستورمند نیست و همهکس، توان شاعري و کارگیريبه چنین زبانی را نداشته و ندارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید