بخشی از مقاله
چکیده
پس از شناخت ارزشهای بافت تاریخی، لزوم حفاظت برای حفظ ارزش بافت به شدت احساس میشد. در قانون برنامه چهارم و پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران لزوم حفاظت از بافتها و ارزشهای تاریخی و فرهنگی ذکر شدهاست، اما آنچه که امروزه مشاهده می شود، عدمهماهنگی دستگاههای ذیربط هست. بافتهای تاریخی در کشاکش مدیریتهای مختلف از قبیل شهرداری، میراث فرهنگی، سازمان اوقاف و... در حال نابودی است. امروزه به نظر میآید بهترین راه برای برنامهریزی و حفاظت و احیای بافتهای تاریخی استفاده از سرمایهای مردمی و اجتماعیِ بافتهای تاریخی و مشارکتدادن آنان در این امر است، با توانمندکردن مردم که با کمک آموزش، مدیریت و امکانسنجی و ایجاد امکانات، شرایط مدیریت بافت را برای آنها فراهم میکند؛ مدیریت از دست دولت به مردم انتقال مییابد. دلایل زیادی وجود دارد که توانمندسازی با درگیرکردن و مشارکت مردم ، دستاوردهای مثبتی در عملکرد ایجاد میکند و یک برنامهی راهبردی اجتنابناپذیر برای کار بیشتر با صرف هزینه کمتر است، این فرآیند اگر چه زمانبر اما نتیجه حاصل آن همان حفاظت پایدار است. این پژوهش به بررسی لزوم و نقش مردم و توانمندسازی آنان در حفاظت و احیای بافت تاریخی و ارائهی راهکارهایی در این زمینه میپردازد.
واژههای کلیدی: برنامهریزی، توانمندسازی، مشارکت اجتماعی، بافت تاریخی
مقدمه
توانمندسازی جامعه، یک فرآیند پویا و فراگیر است. هدف عمده فرآیند توانمندسازی، ایجاد تغییرات مناسب در کلیه ابعاد و جوانب زندگی افراد، خانوادهها، گروهها و اقشار اجتماعی میباشد. در واقع میتوان به جرات گفت که یکی از پیش شرطهای محوری در شکلگیری و تکامل فرآیندهای توسعه پایدار، وجود سیاستها، برنامهها، و مداخلات چند بعدی در جهت توانمندسازی افراد، گروهها و جوامع به منظور مشارکت فعال آنها در تحقق بخشیدن به اهداف دراز مدت و میان مدت توسعه همهجانبه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. توانمندسازی، انواع، مراحل و جهتگیریهای مختلفی دارد. موفقیت طرحهای توانمندسازی که در تجارب جهانی، منطقهای، ملی و حتی محلی مستند شده است، تا اندازه زیادی به بافت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و همچنین به جنبه-های روانشناختی فردی و اجتماعی و ارزشها ارتباط دارد.
اساسا اولین راهبرد عمده در تدوین، طراحی و اجرای برنامههای توانمندسازی آموزش است. در فرآیند آموزش، اطلاعات و پیامها منتقل و رد و بدل میشود و با علم به اینکه در عصر حاضر، اطلاعات منشا قدرت و در حقیقت عین قدرت است، بنابراین دسترسی اقشار وسیع مردمی به اطلاعات یک گام کلیدی در فرآیند توانمندسازی بحساب میآیید. توزیع و انتشار اطلاعات به معنی ایجاد توانایی بالقوه یادگیری و ارتقای سطوح آگاهی، دانش، تکنیکها و مهارتهای ارتباطی در میان گروههای اجتماعی است. این مرحله زیربنایی سرآغاز حالت آگاهی، آمادگی ذهنی مردم برای ایفای نقش تاریخی خود و اقدام در جهت بهبود وضع موجود و ساختن دنیای اطراف خود و کلاً رسیدن به اهداف بزرگ با دستهای توانای خود است.
حفظ و مرمت آثار تاریخی نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای ایجاد نقش موثر گروه های اجتماعی در این فرایند مهم، همواره نیازمند نغییر و گسترش دو آیتم تاثیر گذار، یکی در مبانی فکری و اعتقادی و دیگری در موضوع منابع اقتصادی و عملیات اجرایی بوده است. برای تعیین نقش متقابل دولت ها و مردم برای تحقق این دو امر حیاتی در ابتدا لازمست به برخی سوالات، پاسخ داده شود و به دقت بررسی و مورد تحلیل واقع گردد.
- آیا دولت ها به تنهایی می توانند قبل از نابودی کامل، حافظ و احیا کننده تمامی بناهای تاریخی بر جای مانده در شهرها باشند؟
- آیا مردم در این زمینه چه نقشی می توانند داشته باشند؟
- وظیفه دولت ها در پر رنگ نمودن نقش مردم چیست؟
در وهله اول انگیزه و اعتقاد و وحدت رویه بین مسئولین و روسای دستگاههای اجرایی و همچنین اقشار مردم و افراد مرتبط با آثار بوده تا در قدم اول نسبت به حفظ آثار دغدغه کافی داشته باشند و در مرحله دوم، همیشه محدودیت های مالی در تامین منابع اقتصادی جهت مرمت آثار تاریخی یکی از مهمترین موانع وچالش های سازمان های میراث فرهنگی بوده است و این در شرایطی بوده که اساساً مردم محلی و مشکلاتی که افراد جامعه در ارتباط با بافتها و فضاهای تاریخی با آنها درگیر هستند نادیده گرفته می شده است. سوالات دیکری نیز مطرح می شود که آیا می توان با وجود مشکلات اجتماعی مردم ساکن در بافت های تاریخی از این آثار ارزشمند محافظت نمود؟
آیا می توان همزمان هم کالبد را از فرسودگی و هم مردم محلی را از افسردگی در بافت های تاریخی نجات داد؟ طرح سوالاتی از این قبیل، ایده جدیدی را در ذهن ایجاد می کند مبنی بر اینکه از خود مردم برای دستیابی به ظرفیت های بافت تاریخی و حفظ و حراست از آن استفاده نماییم و به نوعی با ایجاد برخی مشوق ها نوعی هم افزایی بین مردم و دستگاههای اجرایی ذیربط و محرک هایی برای ایجاد و افزایش میزان مشارکت مردم در امر حفاظت و مرمت آثار تاریخی بوجود آوریم. در این مقاله اشاره ای نیز به برخی مبانی نظری و همچنین اشاره به بعضی اقدامات موردی انجام شده در شهرهای ایران و جهان، در این زمینه خواهد شد.
مبانی نظری
در ابتدا به منظور شناخت بیشتر نسبت به اهمیت شان و منزلت آثار تاریخی و جایگاه آن در جامعه کنونی ایران، نقش و تاثیر سرمایه های اجتماعی در جهت تاثیرات مثبت و یا منفی احتمالی آن برموضوع حفظ آثار تاریخی و شیوه های ایجاد ارتباط هدفمند و منسجم بین این دو مقوله اشاره ای مختصر به مبانی نظری هر یک خواهیم داشت.
بناهای تاریخی
شناسنامه هر کشوری آثار باستانی و میراث فرهنگی آن است. آثار باستانی است که قدمت، تاریخچه و تمدن هر سرزمینی را مشخص می کند؛ پس حفاظت و حراست از آنها امری ضروری است و نسلهای مختلف نیز چون پیشینیان باید از این میراث اجدادی پاسداری کنند. موزه ها، باغ های ملی، عمارتها و کاخ ها محل مناسبی برای نگهداری پاره ای از این آثار می باشند. کشور ما ایران نیز در رده های اول دارنده آثار باستانی و ابنیه های تاریخی و فرهنگی در جهان می باشد و دارای کهن ترین فرهنگ و تمدن جهان و مردمانی با فرهنگ چندهزار ساله است . پدران و گذشتگان این مرز و بوم میراث فرهنگی خود را با خلق آثار و شاهکارهایی بدیع به نسلهای آینده سپرده اند .
ورود اسلام به ایران با اینکه جنگ و خرابی به همراه داشت اما پیوند فرهنگ جدید با ذوق و هنر ایرانی منجر به خلق آثاری گردید که اکنون نه تنها در زمرهی مفاخر ملی بلکه جزء شاهکارهای میراث بشری محسوب می شود لذا وظیفه صیانت از این میراث جیزی نیس که بشود مورد بی توجهی و غفلت قرار داد. دیدگاه تفسیری به حیات و زندگی آثار تاریخی معماری ایران بر اساس قدمت معنادار آنها به عنوان تقدیر تاریخی یک ملت- از شناخت کالبدی رایج فراتر رفته و علاوه بر جنب ههای فنی و تکنیکی اثر، جنب ههای معنوی و روحانی آن را نیز مورد توجه قرار م یدهد. شناخت وجوه فراکالبدی و نامحسوس اثر تاریخی معماری نیازمند حضور در فضای اثر و مقایس هی تطبیقی با دیگر علوم -مانند علوم انسانی- است. کهنگی اثر تاریخی علاوه بر جسم، بر روح اثر نیز مؤثر است و اثر را واجد کیفیاتی خاص م یکند و در جهت تعامل بهتر انسان با اثر، منشی خاص می طلبد - مؤذن، سجاد و همکاران 1395، ص - 3
سرمایه اجتماعی
امروزه در کنار سرمایه های انسانی و اقتصادی، سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی - social capital - نیز مورد توجه قرار گرفته است. سرمایه اجتماعی، یا بعد معنوی یک اجتماع، میراثی تاریخی است که از طریق تشویق افراد به »همکاری« و »مشارکت« در تعاملات اجتماعی، قادر است به حل میزان بیشتری از معضلات موجود در آن اجتماع، فائق آید و حرکت به سوی رشد وتوسعه شتابان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... را امکان پذیر سازد. در واقع، سرمایه اجتماعی را می توان در کنار سرمایه های اقتصادی و انسانی، بخشی از ثروت ملّی به حساب آورد که بستر مناسبی برای بهره برداری از سرمایه انسانی و فیزیکی - مادّی - و راهی برای نیل به موفقیت قلمداد می شود. بدون سرمایه اجتماعی، هیچ اجتماعی به هیچ سرمایه ای نمی رسد، به طوری که بسیاری از گروه ها، سازمان ها و جوامع انسانی، بدون سرمایه اقتصادی و صرفا با تکیه بر سرمایه انسانی و اجتماعی توانسته اند به موفقیت دست یابند، اما هیچ مجموعه انسانی، بدون سرمایه اجتماعی نمی تواند اقدامات مفید و هدفمندی انجام دهد.