بخشی از مقاله
چکیده
در میان گروه های اجتماعی ،زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند.امروزه دنیا با این واقعیت مواجه شده که زنان دیگر نمی توانند بعنوان عوامل نامریی در فرایند توسعه به حساب آیند. حقیقت این است که زنان در جوامع در حال توسعه از جمله ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به همین جهت علیرغم برنامه ریزی ها و حمایت های انجام یافته هنوز زنان نتوانستند به جایگاه و نقش مناسب خود در اداره امور کشور و در تصمیم گیری ها دست یابند.رسیدن به معیار توانمندسازی زنان در چهارچوب تحلیل جنسیتی نیاز به یک حرکت همه جانبه دارد که شامل اصلاحات فرهنگی، اجتماعی، ساختار حقوقی ، تغییر تدریجی باورها و ارزش ها و همچنین برنامه ریزی از پایین به بالا دارد. در کشور ما مردان بیشتر بهره وران و زنان قربانیان توسعه اند زیرا در این چنین جوامعی نقش و جایگاه زنان را خانه زیستی مطرح میکند.معنای زندگی در خانه ،خانواده و تربیت بچه ها خلاصه می شود.
مدارج اجتماعی و اشتغال تنها در صورت بهبود کیفیت ایفای نقش زن در خانواده ،قابل توجیه است.بنابراین توسعه برای زنان به معنی بار کاری بیشتر در بیرون از خانه بوده است.یکی از مهمترین معیارها جهت سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور میزان اهمیت و اعتباری است که زنان درآان کشور دارا می باشندو توسعه زمانی مداوم و متناسب خواهد بود که زنان و مردان دوشادوش هم فعالیت کنند و تا زمانی که زنان خارج از محدوده اجتماعی در نظر گرفته شوند توسعه دست نیافتنی خواهد بود. توانمند بودن و توانمند ساختنن زنان به جامعه در رسیدن به اهداف توسعه کمک خواهد کرد. هرچه اگاهی زنان افزایش یابد جامعه بسوی ترقی و پیشرفت گام خواهد برداشت. بنابراین به دلیل شرایط بحرانی چه در سطح محلی و چه در سطح ملی حضور زنان بیش از گذشته در مدیریت و سیاست شهری لازم میآید.
واژگان کلیدی:توانمندسازی زنان،توسعه پایدار،زنان و سیاست شهری
مقدمه
موضوع مشارکت شهروندان یکی از مهمترین مولفههای موفقیت طرحها و برنامههای شهری در دنیای امروز می باشد. در جهان امروز مشارکت هرچه بیشتر مردم در تمامی زمینههای اجتماعی از ویژگیهای عمده جامعه مدنی و توسعه یافتگی یک کشور شناخته شده است. در این ارتباط مشارکت زنان بعنوان نیمی از جمعیت شهروندی میتواند تاثیر بسزایی در فرایند ارتقای اجتماعی و اقتصادی جامعه داشته باشد. این در حالی است که نقش آنان در بسیاری از حوزهها نادیده گرفته شده و به دلایل مختلف اجازه مشارکت از آنها سلب شده است. در کشورهای درحال توسعه مردان بیشتر بهرهوران و زنان قربانیان توسعهاند زیرا در این چنین جوامعی نقش و جایگاه زنان را خانه زیستی مطرح میکند. مدارج اجتماعی و اشتغال تنها در صورت بهبود کیفیت ایفای نقش زن در خانواده، قابل توجیه است. بنابراین توسعه برای زنان به معنی بار کاری بیشتر در بیرون از خانه بوده است. در حالی که دستاوردهای مثبت توسعه بیشتر نصیب مردان شده است.
از این لحاظ برای دستیابی به توسعه پایدار تغییر در مناسبات کنونی میان بهرهوران و قربانیان توسعه کاملا ضرورت دارد. تا بدین ترتیب زنان و مردان از مزایای توسعه به یک اندازه برخوردار شوند.زنان بعنوان قشری از جامعه که داری پتانسیلهای بالقوه در ایجاد توسعه پایدار شهری هستند. چگونه امکان دارد که بهره برداران خود در طراحی برنامهریزیها و سیاست گذاریها حضور نداشته باشند. از این جهت بنظر میرسد که عدم حضور زنان دربسیاری از تصمیم گیریها در مدیریت شهری خود، بخشی ازخشونت و تبعیض جنسیتی باشد. قانونمندتر بودن زنان، دقیقتر بودن در روند کاری، توانمندی زنان در جلب اعتماد و مشارکت مردمی، انضباط مالی، مشارکت فعالانهتر در برنامه و دورههای آموزشی، رضایتمندی اهالی و شوراهای اسلامی شهر و روستایی ازعملکرد آنان و توجه بیشتر به ابعاد فرهنگی و اجتماعی توسعهشهر و روستا را از جمله دلایل اعتماد اهالی به زنان میباشند.
بیان مسئله:
توسعه زمانی مداوم و متناسب خواهد بود که زنان و مردان دوشادوش هم فعالیت کنند تا زمانی که زنان خارج از محدوده اجتماعی در نظر گرفته شوند، توسعه دست نیافتنی خواهد بود. با این دیدگاه که در مفهوم توسعه انسانی مشارکت زنان در حیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و کالبدی و از بین بردن نابرابریهای جنسیتی حایز اهمیت است. هدف این پژوهش شناسایی راهکارهای مناسب جهت توانمند نمودن زنان و مشارکت هر چه بیشتر آنها در سیاستهای شهری است.سوال تحقیق این است که آیا با توانمند نمودن زنان میتوان راه توسعه پایدار را هموار نمود؟و چه موانعی بر سر راه زنان در ورود به عرصه سیاست شهری وجود دارد؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی است که مبتنی بر مصاحبه و مشاهده مشارکتی در قالبی عینی و کیفی بازنمایی میشود و تمرکز پژوهش بر تحلیل حضور زنان در پستهای مدیریتی و سیاسی میباشد.
پیشینه تحقیق:
با اوج گرفتن جنبش طرفداری از حقوق زنان و جنبش دانشجویی پاریس از سال 1960 میلادی که زیرساختهای نظری اروپا را تکان داد، مسائل جدیدی را در دنیا مطرح کرداز جمله مسائل مربوط به جنسیت و جغرافیا ، فضا و جنسینت همچنین شهر و جنسیت در بسیاری از کشورهای جهان فراگیر شد - گیتی اعتماد و همکاران ،مجله جستارهای شهرسازی،. - 1387از دیدگاه جی پیل چر در مقاله من فمنیسم نیستم اما ...شناخت فمنیسم " فمنیسم را معادلی برای رهایی زنان بر میشمارد.فمنیسم از دیدگاه مل چورتون حداقل به سه دلیل زن محور است:
الف. تاکید بر جایگاه و تجارب زنان در جامعه
ب. بکار بستن نگرش زنان در مطالعهی جهان اجتماعی
ج. تلاش برای بهبود موقعیت و جایگاه زنان با نقد وضعموجود - پیروز پیران،. - 1387
با این تفاسیر زنان فرهیختهی مسلمان ایرانی گرچه برخی از این فرضیههای نظریههای فمنیستی از جمله ضرورت رهایی زنان، نگاه به جهان از دید زنان و رفع هرگونه تبعیضی برپایه جنسیت را
میپذیرند اما بر پایهی آموزههای فقه اسلامی آنها را پویاتر بکار میگیرند. در دین اسلام زن و مرد با هم برابرند و اگرچه تفاوتهای روحی و جسمی دارند اما در اصل هر دو برابرند.حتی وجود احادیثی چون مرد از دامن زن به معراج میرود نشان از شان و منزلت زن دارد..دردهههای1960 و1970 زنان مدافعان قوی برای کنترل اجتماعی خدمات و امنیت محلی بودند ، اما اغلب بعنوان
رهبران شناخته نشدهاند. بنابراین بررسی و مطالعات نشان داده است که با وجود اینکه زنان در دستیابی به شاخصهای توسعه محرومتر از مردان هستند اما نقش کلیدی در توسعه اقتصادی واجتماعی برعهده دارند - کلاسن،. - 2006
واژه توانمندسازی از اوایل دهه هشتاد میلادی در تحقیقات علوم روانشناسی بکار گرفته شد. از منظر روانشناسی توانمندسازی وضعیتی است که در نتیجه آن ظرفیت و قابلیتهای فردی و طبیعی به نوعی منجر به تصمیمگیری و حضور فرد در اجتماع و ایجاد تغییرات اجتماعی میشود. - لی جی کی، - 2011 زمان زیادی طول نکشید تا این اصطلاح در علوم اجتماعی نیز مورد استفاده قرار گرفت. از منظر علوم اجتماعی توانمندسازی یک فرایند رو به رشد در دل جامعه محلی است که در نتیجه ان افرادی که از سهم مساوی از منابع برخوردار نیستند سهم و کنترل بیشتری بر منابع خودشان داشته باشند.
لوکاس معتقد است مشارکت زنان در تصمیم گیریها یک روند توانمندسازی است و فرصتهایی را برای تصمیمگیری و تفکر جمعی فراهم میآورد ظرفیت تفکر انتقادی را افزایش میدهد و موضوعات عدالت اجتماعی و کنش جمعی نسبت به اهدافی را که جامعه از آن نفع میبرد مجددا نشان میدهند. او ادامه میدهد هنگامی که به زنان فرصت داده شودمیتوانند با شرایط وفق یافته و بر عوامل بیرونی که زندگی خود و خانوادهشان را شکل میدهد، تاثیر بگذارند - همان ،. - 2011 بیشتر روانشناسان درباره نیازهای انسان سخن گفتهاند، در اسلام از نظر حقوق انسانی، میان زن و مرد مساوات برقرار است و هیچگونه امتیازی برای مردان نسبت به زنان در نظر گرفته نشده است. دین مبین اسلام ضمن پذیرفتن حضور اقتصادی زنان درجامعه و تأکید بر حق مالکیت آنان، از مردان خواسته تا تأمینمالی آنها را برعهده بگیرند.
تا بانوان بتوانند با خیالی آسوده به مسئولیتهای خود در منزل بپردازند.. بر این اساس، زن نیازی به کار خارج از خانه ندارد و اشتغال برای او یک عمل انتخابی و اختیاری است. بنابراین از نظر اسلام، زنان میتوانند آزادانه زندگی کنند و هر شغل مشروعی را که بخواهند، انتخاب کنند. از نگاه اسلام، زنان حق دارند علاوه بر نقشهای خانوادگی، همسری و مادری به نقشهای اجتماعی و فعالیتهای اقتصادی نیز بپردازند. اما این نقشها نباید به نقشهای اصلی زنان که همسری و مادری است، آسیب وارد کند. یک کشور نمیتواند از نیروی کار زنان در عرصههای مختلف بینیاز باشد، اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوی وانسانی زن منافات داشته باشد.