بخشی از مقاله
چکیده:
تفکر سیستمی ،فرآیند شناخت مبتنی بر تحلیل - تجزیه - و ترکیب در جهت دستیابی به درک کامل و جامع یک موضوع در محیط پیرامون خویش است.این نوع تفکر درصدد فهم کل - سیستم - واجزای آن،روابط بین اجزا و کل و روابط بین کل با محیط آن - فراسیستم - است. در تفکر سیستمی، صرفاٌ به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمیشود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز برهمکنش اجزاء و محیط بررسی میشود.تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده میشود و بهاین ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر میشود.امروزه دانش بشر به طور عمده بر مبنای عقل شکل گرفته است و همین مسئله قدرت درک بسیاری از مسائل را او سلب کرده است.در این شرایط است که تفکر سیستمی می تواند راه جدیدی پیش روی ما بگشاید.
کلمات کلیدی: سیستم، تفکر، نگرش، سازمان
مقدمه:
سازمان در قالب یک سیستم است .بدین معنا که سازمان عبارت است از کلیتی که دارای اجزای وابسته به هم می باشد. سازمان ها را سیستم های اجتماعی پیچیده ای می توان تعریف کرد که بر رفتار اعضای خود تاثیر می گذارند. - رحیمی نژاد، - 30 :1358 از این رو اگر بتوان سازمان ها را به گونه طراحی کرد که موجب ارتقای شوند در نهایت موجب اهداف نهایی سازمان خواهند شد. - رحیمی نژاد،. - 30 :1358 از آنجا که رفتار ما ریشه در نظام فکری ما دارد،کسی که دارای تفکر سیستمی است ،با موضوعات نیز برخورد سیستمی می کند و تفکر سیستمی به او کمک می کند به مسائل به طور جامع و کامل نگاه کند - ماهنامه تدبیر، - 178:1385
یکی از مهمترین بینش هایی که رشته جوان تفکر سیستمی در سازمان ایجاد میکند، این است که الگوهای ساختاری مشخصی، بارها و بارها رخ میدهند. این الگوهای اصلی1یا ساختارهای عام2 کلید یادگیری توجه به ساختارها در زندگی فردی و سازمانی ما هستند. الگوهای اصلی - که تعداد آنها نسبتاً کم است - دلالت بر این دارند که همه مسائل مدیریتی، منحصر به فرد نیستند؛ همان چیزی که مدیران باتجربه به طور شهودی دریافتهاند. اگر بازخورد تقویتی و تعادلی و تأخیرها را همچون اسم و فعلهای تفکر سیستمی بدانیم، سایر الگوهای اصلی به مثابه جملات پایه ای یا داستانهای سادهای هستند که بارها و بارها بازگو میشوند. تعداد نسبتاً کمی از الگوها، در موقعیتهای مدیریتی متنوعی، مشترک اند .الگوهای پایه، سادگی ظریف نهان شده در پیچیدگی مسائل مدیریتی را آشکار میسازند.
هر چه تشخیص این الگوها را بیشتر و بیشتر می آموزیم، بیشتر و بیشتر میتوانیم نقاط اهرمی را در مواجهه با چالشهای دشوار بیابیم و این فرصتها را برای دیگران نیز تبیین کنیم. هر چه بیشتر درباره الگوهای پایه می آموزیم، بدون شک سهمی در حل یکی از آزار دهنده ترین مسائل ما خواهند داشت؛ مسئله ای که مدیران و رهبران پیوسته با آن در ستیزند: تخصصی شدن و قطعه قطعه شدن دانش. از خیلی از جنبه ها، بزرگترین وعده دیدگاه سیستمی، وحدت دانش در میان همه رشته هاست؛ این الگوها در زیست شناسی، روانشناسی، خانواده درمانی، اقتصاد، علوم سیاسی، و بوم شناسی3 تکرار می شوند؛ و همچنین در مدیریت .چون الگوها نامشهود هستند، وقتی در یک خانواده، یک اکوسیستم، یک خبر، یا یک شرکت رخ می دهند، اغلب به همان اندازه که لمس می شوند، دیده نمی شوند. گاهی این ظن را ایجاد می کنند که قبلا این الگوی نیروها را دیده اید. گرچه مدیران باتجربه تعداد زیادی از این الگوهای تکرارشونده را به صورت شهودی میدانند، اما اغلب نمی دانند چگونه آنها را برای دیگران توضیح دهند. الگوهای پایه سیستمی، زبان مورد نیاز را فراهم می سازد . - مختاری،. - 191:1387
بیان مسئله:
سازمان های ما برای تقویت جامع نگری در درون خود نیاز به تفکر سیستمی دارند به دلیل اینکه تفکر سیستمی به مدیران ما کمک می کند تا ساختار،الگوها و وقایع را در پیوند با یکدیگر مورد بررسی قرار دهند و تنها به مشاهده وقایع اکتفا نکنند .علیرغم اینکه تفکر سیستمی دارای مزایای متعددی است ،اما در بسیاری موارد،افراد نسبت به آن تمایلی ندارند.بنابراین کسانی که روش تفکر سیستمی را انتخاب می کنند ملزم به مشاهده مبتنی بر درک هستند و بدیهی است که این کار مستلزم تلاش و کوشش بیشتری است..با توجه به گذشت ،شش دهه از حیات تفکر سیستمی به عنوان رویکردی نظری - کاربردی جای آن دارد که زمینه بالنده سازی و اعتلای این تفکر اثر بخش در اداره جامعه و سازمان مورد عنایت بیشتر مدیران و تصمیم سازان قرار گیرد. - ماهنامه تدبیر،. - 178:1358سازمان به عنوان یک نهاد اجتماع، به دلیل اهداف بنیانی فراتر از ارتباطات روزمره نوعی از ارتباطات سازمانی بین افراد برقرار می سازد و بدیهی است که در این راستا ارتباطات و چگونگی جهت گیری آنها به سمت اهداف سازمانی از مسائل ضروری مورد توجه مدیران است. - رضاییان، - 286 : 1372
سوال پژوهش :
چرا مدیران و کارکنان سازمان های ما به تفکر سیستمی علاقه ای ندارند؟ پاسخ این سوال به چند دلیل اشاره می کند نخست اینکه انسانها به طور طبیعی تمایلی به ساختار شکنی ندارندو بیشتر ترجیح می دهند که در ساختارهای ذهنی گذشتگان باقی بمانند.دوم اینکه جوهره اصلی تفکر سیستمی توجه به روابط و تعاملات است.در تفکر سیستمی استفاده از فکر و ذهن بیشتر از بکارگیری چشم به عنوان ابزار دیدن ضرورت دارد. - ماهنامه تدبیر،. - 178:1358 یکی از تأکیدهای تفکر سیستمی، توجه به رابطه علت و معلولی بین پدیده ها است. در این مورد، دو خطا ممکن است رخ دهد.
- ممکن است به جای توجه به علتها و ریشه ها، به معلول ها بپردازیم.
- ممکن است در شناسایی علت پدیده ها دچار خطا شویم. پس از درک اهمیت توجه به رابطه علت و معلولی.این سوال پیش می آید که: چرا سیستمها این گونه عمل میکنند؟ علت ایجادکننده رفتار سیستمها چیست؟ اشتباه در پاسخگویی به این پرسش، زمینهای برای بروز دو خطای دیگر در مورد نقش افراد در عملکرد سیستم فراهم خواهد نمود.
- هیچ نقشی برای خود در شکلدهی رفتار سیستم قائل نیستیم. معتقدیم عامل ایجادکننده عملکرد نامناسب سیستم، یک جایی آن بیرون است.
- به دنبال فرد یا افرادی هستیم که آنها را عامل اشکال در عملکرد سیستم بدانیم. اما پاسخ صحیح پرسش فوق، این است که: ساختار سیستم، علت است و رفتار سیستم، معلول آن. اکنون که ساختار سیستم، ایجادکننده رفتار آن است، باید دست از سرزنش دیگران برداشت و به دنبال درک ساختار سیستم بود. از طرف دیگر، نباید نقش خود در شکلدهی به ساختار سیستم را فراموش کنیم. باید بدانیم که تفکر ما نیز جزئی از ساختار سیستم است. - مختاری، - 44 :1387
تفکر براساس رابطه علت و معلولی:
یکی از موانع تفکر سیستمی، تفکر براساس همبستگی بین عوامل به جای تفکر بر اساس رابطه علت و معلولی بین آنهاست. به قول ایکاف: یک مثقال ادراک از رابطه علّی، با ارزشتر از خروارها دانش درباره همبستگی4 است - مختاری،. - 44 :1387 ساختار سیستم به ، وجودآورنده رفتار آن است. »وقتی افراد مختلف، در سیستم یکسانی قرار میگیرند، نتایج مشابهی به بار می آورند« دیدگاه سیستمی به ما می آموزد که برای درک مسائل مهم، باید فراتر از اشتباهات فردی یا بدشانسی را ببینیم .باید فراتر از وقایع و شخصیتها را ببینیم. باید به ساختارهای اساسی5 توجه کنیم که اقدامات فردی را شکل میدهند و شرایطی فراهم میکنند تا وقایع رخ دهند.
دیدگاه سیستمی به ما میآموزد که در هر موقعیت پیچیدهای، سطوح مختلفی از تبیین وجود دارد؛ این مطلب در شکل زیر نشان داده شده است. از بعضی جهات، همه اینها به یک اندازه صحیح هستند؛ اما سودمندی آنها کاملاً متفاوت است. صاحبان تبیین مبتنی بر وقایع - "چه کسی چه کاری را انجام داد - ،" محکوم به برخورد انفعالی هستند. تبیینهای مبتنی بر وقایع، در فرهنگ معاصر، بسیار متداولند و دقیقاً به همین دلیل است که مدیریت انفعالی، شایع است. - مختاری، - 51: 1387 مقصر دانستن دیگران، پایانی ندارد انسانها عموماً تمایل دارند مشکلات خود یا سیستم مورد مطالعه را به محیط نسبت دهند. در برخورد با دشواریها و ناکامیه:، به سرزنش محیط و دیگران میپردازند. سرزنش محیط و دیگران میتواند به دلایل مختلفی صورت پذیرد - مختاری،. - 72 :1387 باید به دنبال نقاط حساس و مؤثر گشت