بخشی از مقاله

چکیده

این نوشتار به توصیف توسعه ی روش تحقیقی آنالیز ساختاری می پردازد و بر پایه ی تعامل چندین روش مطالعاتی - سنتی و مدرن - استوار است که شامل واکنش های گذشته نگر پی در پی، تفسیرهایی در مورد نتایج مباحث خاص روانشناسی، مطالعات موردی، مشاهدات و آنالیز محلی و مصاحبه می باشد. این روش از مباحث مطروحه توسط کریستیان نوربری شولتز به عنوان روشی جامع و مانع، وام گرفته شده است. یک آنالیز ساختاری باید شماری از المان ها و روابط گشتالتی را که مشخص کننده ی تمامیت هندسی هستند، ارائه دهد. اگر ما مفهوم ساختار را وسعت دهیم و همچنین محتویات و روابط بین شکل و محتوا را تحت پوشش قرار دهیم، به یک آنالیز معماری جامع و همه جانبه ای دست خواهیم یافت. این روش تجربه محور پلی میان تحقیق و تمرین را فراهم می آورد.

واژه های کلیدی: آنالیز ساختاری، شکل و محتوا، تحقیق و تمرین، معماری

-1 مقدمه

آنالیز ساختاری یک نوع راهبرد تحقیقاتی متفکرانه ای را می سازد که برای حمایت از تولید دانش برای صنف طراحان - معماران، برنامه ریزان شهری و طراحان منظر و... - ایجاد شده است. با این کار، به پژوهندگان امکان داده می شود که به طور مثال همزمان با طراحی مناطق مسکونی، برای تدارکات شهری نیز تصمیم گیری نمایند. جی زیسل در کتابش به نام " تحقیق حساب شده " بیان می کند: موثرترین راه برای گرفتن تصمیمات بهینه در طراحی این است که مسائل محیطی رفتاری را با به کارگیری همزمان چند روش مورد مطالعه قرار داد. انتخاب روش ها به طرح واره ای معین و شرایط تحقیق بستگی دارد. استدلال وی این است که محققان محیطی رفتاری باید در تصمیمات طراحی شرکت کنند و در صورتی که طراحان با در نظر داشتن ارزیابی نهایی، تصمیمات خود را اتخاذ نمایند، می توانند سهمی در کمک به دانش محیطی رفتاری داشته باشند.

-2 پیشینه تحقیق

1؛-2 ارتباط آنالیز ساختاری در طرح معماری

اهمیت مناطق مسکونی که با دقت طراحی شده باشند به همراه فضاهای باز جذاب اخیرا بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. معنی کلمه مسکن - منزل - چیزی فراتر از خود خانه است، دامنه معنی این کلمه به محیط اطراف هم گسترش می یابد، جایی که جنبه های معنادار زندگی تجربه می شوند. خیابان های جذاب طراحی شده، میادین و نواحی باز، زندگی اهالی را غنی می کنند در حالی که عدم توجه به نظم فضایی پارامترهای مسکن، کیفیت زندگی را ضعیف می کند. فضای شهری مکانی برای ملاقات های بالقوه و همکاری متقابل استفاده کنندگانش است. محیط فیزیکی بر رفتار انسان تاثیر گذار است، بی اعتناعی به این واقعیت ممکن است موانعی را در تعامل انسان ها خلق کند و گره های اجتماعی را گسترش دهد و موجب احساس انزوا شود. یک منطقه مسکونی خوب شکل یافته، در یک تعبیر همزمان، توجیهی برای مباحث بوم شناسی، جامعه شناسی و تاریخ است.

بعد از جنگ جهانی دوم تقریبا در سراسر جهان پیشرفت های مسکن به صورت ساختن بلوک های بزرگ مقیاس، آپارتمان ها و ساختمان های بلند مرتبه شکل گرفت. تجددگرایان با بهترین انگیزه ها شهرها را پر کردند از خانه های آپارتمانی مرتفع با استانداردهایی که در منشور آتن تجویز شده بود. برخی از این محیط های مسکونی هم اکنون متروک شده و بعضی دیگر هم تبدیل به محله ای برای خانواده های کم درآمد شده اند. دلیل اصلی شکست مناطق مسکونی بلوکی، فقدان فضای خوب مشخص شده و نیمه عمومی - عدم رعایت عرصه بندی - بوده است، همانطور که توسط لوکوربوزیه در کتاب " محیط های مانند پارک" اشاره می شود. - ساختمان ها قائم بودند ولی بدون هیچ قصدی برای ساخت بافت شهری - . کمبود مسکن موجب شد تا راه حل های سریع، از لحاظ اقتصادی کارآمد اما به لحاظ معماری نامناسب ارائه شوند،

که به موجب آن ترکیبی از مناطق مسکونی بلوکی شهری و شکل ساختمان ها، به کلی نسبت به آسانترین مسیر حمل دیوارهای پیش ساخنه توسط چنگگ جرثقیل ها واکنش نشان می داد. هیچ گونه تلاشی به منظور فراهم آوردن فضای شهری آرامش بخش و دوستانه برای اهالی صورت نگرفت. کمبود مسکن نیز از طرفی دیگر فرصتی فراهم آورد برای ساختن خانه های کوچک تک خانواری که پیشتر از لحاظ سیاسی غیر قابل قبول بود. از فضای شهری که برای زندگی اجتماعی ضروری است، غالبا به عنوان فضاهای خالی بین توده ها و یا فضای اضافی ساختمان های قائم یاد می شود. مسائل مربوط به نمای ساختمان نیز بسیار مورد توجه معماران قرار گرفته است

زیرا این مسائل با راه حل های نماسازی یک معمار در عملی کردن یک پروژه ارتباط دارند. از مقوله های نمایی به عنوان قوانینی استفاده می شود که برای ساختن یک ساختمان زیبا باید از آن ها پیروی کرد. همواره بدگمانی در مورد راهبرد نمایی در مباحث مربوط به معماری در زمان اعتقاد به نقش گرایی وجود داشته است، زمانی که همه ی تفکرات مربوط به زیبایی نما رد شده بودند، کریستوفر الکساندر - 1964 - طراحی های قابل قبولی را به عنوان حالت بین یک شکل و زمینه اش توصیف می کند. در ادامه به دو نوع روش برای آنالیز ساختار فضای شهری اشاره خواهد شد و آن ها را مورد بحث قرار خواهیم داد. اولین روش بر پایه ی مفاهیم مورد استفاده در روانشناسی گشتالت است و دیگری بر پایه ی مشاهده ی زمینه.

-3 روش های آنالیز فضای شهری در مناطق مسکونی

1؛-3 روش های مبتنی بر مفاهیم روانشناسی گشتالت

مروری بر نوشته های روانشناسی گشتالت، که شامل تالیفات کوهلر - 1947 - ، آرنهایم - 1954 - ، کافکا - 1955 - و استر زمینسکی - 1957 - و آزمایشات تحقیق گرایشان می باشد، در آنالیز تدارکات شهری امکان تفسیر مفید از مشاهدات را فراهم کرد. مفاهیم گرفته شده از نظریه گشتالت شامل قانون نمای خوب، توازن، بسته شدن، پدیده ی شکل زمین، تقعر و تحدب و اصول گروه سازی می باشند. این مفاهیم در درک فضاهای معماری و شهری مهم تلقی می شدند و در آنالیزهای مناطق مسکونی سودمند بودند. اوایل قرن بیستم شاهد آغاز مباحث در مورد مشاهده ی بصری بود که نتیجه اش پیشرفت یک قاعده ی روانشناسی به نام روانشناسی مشاهده - روانشناسی شکل - و یا گشتالت بود.

گشتالت بر پایه ی اعتقادی بنا شد که نتیجه ی آن میل به هنر لطیف در مورد وجود یک ساختار جامع از یک کار هنری و تمامیت آن بود، که نمی توان با آنالیز تک تک اعضایش آن را توصیف کرد. کل چیزی فراتر از مجموع اجزا است. همانطور که بین اجزا و کل ارتباط وجود دارد، وابستگی متقابلی نیز بین اجزا دیده می شود. در سال 1910، در موسسه ی روانشناسی شهر فرانکفورت مکس ورتیمر، ولفگانگ کوهلر و کرت کافکا تحقیقی روانشناسانه انجام دادند در رابطه با اینکه چگونه یک شی دیده شده به وسیله زمینه، پیکربندی، معنی اش و حتی دانش حاصل از موضوع توسط بیننده معین می شود.

این مشاهدات بصری و پذیرش کارهای هنری لطیف و شاهکارهای معماری جایگاه ویژه ای را بین افرادی چون رادولف آرنهایم، جیمز گیبسون، ولادیسلاو استرزمینسکی، جولیوس زوراوسکی و تادئوز کسب کرد. با مروری بر روابط بین شکل و درک بصری آن، می بینیم که عناصر مشخصی از روانشناسی گشتالت برای مطالعه ی فضای شهری در پیشرفت های مسکن به طور ویژه ای جذاب هستند. عناصری مانند: توازن، شکل و نما، وابستگی کل به اجزایش، بسته شدن و باز شدن، تمایل به اشکال هندسی، تمایل به مشاهده ی ساده ترین اشکال، اشکال محدب و مقعر، وابستگی متقابل شکل و پیش زمینه، شباهت ها و تفاوت ها...

1؛1؛-3 آنالیز هندسه

هندسه پیکربندی سراسری تدارکات شهری را معین می کند حتی اگر ذهن طراح که با بینش هدایت می شود، لزوما متوجه و آگاه از وابستگی های هندسی نباشد. با توجه به روانشناسی گشتالت، برخی اوقات آنالیز، حضور اشکال هندسی قسمت های مورد توجه را توسط استفاده کنندگان فضا آشکار می کند. با توجه به بحث ای جی واکالو برخی از مستطیل ها و مربع های تغییر شکل یافته برای شکل دهی فضاها بیشتر از سایر اشکال هندسی استفاده می شوند. در میان آن ها، مستطیل به نام ریشه ی توان دوم عدد 2، 4/1:1، مستطیل به نام 5/1 :1، با اضافه کردن نیم درصد به مربع کامل و مستطیل طلایی قیاس شده 62/1 :1 ایجاد شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید