بخشی از مقاله

چکیده

امروزه، رویکرد ذینفعان از اهمیت ویژهاي در مدیریت سازمانها - اعم از خصوصی، دولتی و غیرانتفاعی - برخوردار است. مفهوم ذینفع از ابتداي ورود به ادبیات مدیریت تا کنون، در حوزههاي مختلف از جمله، برنامهریزي استراتژیک، مدیریت پروژه، برنامهریزي بنگاه، تئوري سیستمها، تئوري سازمان و مسئولیتهاي اجتماعی و مدیریت استراتژیک تئوریزه و به کارگرفته شده است. آخرین فعالیتهاي آکادمیک و عملی در این حوزه، مرتبط با تئوري ذینفعان بنگاه و مباحث دینامیک ذینفعان است.

براین اساس، تکنیکهاي مختلفی براي شناخت و تحلیل ذینفعان توسعه یافته است که از تکنیکهاي ساده آغاز میگردد که میتواند در مطالعاتی با اهداف مختلف به کار رود و به تکنیکهاي پیچیده تر و کاملتر میانجامد که قطعا باید متناسب با منظور تحقیق انتخاب شوند. در این مقاله، تکنیکهاي شناخت و تحلیل ذینفعان و تعیین ذینفعان کلیدي سازمان با توجه به کاربرد آن در برنامهریزي استراتژیک سازمانهاي دولتی و غیرانتفاعی مورد بررسی قرار میگیرد و مدل تدوین شده براي برق منطقهاي گیلان ارائه و نتایج پیادهسازي آن تشریح میشود.

-1 مقدمه

مفهوم ذینفع در مدیریت، اولین بار در سال 1963 در موسسه تحقیقات استنفورد مطرح گردید و ذینفع به گروههایی اطلاق گردید که بدون حمایت آنها، سازمان نمیتواند ادامه حیات دهد.[1] در دهه 1970، مفهوم ذینفع وارد ادبیات برنامهریزي استراتژیک گردید. سپس، روشهاي تحلیل ذینفعان در مدیریت پروژه توسعه یافت. در ادامه، مدلی از سازمان و محیط آن با وجود ذینفعان تدوین شد که در فرآیند برنامهریزي بنگاه مورد استفاده قرار گرفت. همچنین رویکرد ذینفعان در حوزههاي تئوري سیستمها، تئوري سازمان و مسئولیتهاي اجتماعی آن نیزگسترش یافت.

مرحله بعدي در ادبیات ذینفعان، با کتاب فریمن تحت عنوان »مدیریت استراتژیک با رویکرد ذینفعان« آغاز گردید و در سه بعد توصیفی/تجربی، ابزاري و نرماتیو گسترش یافت، که این ابعاد در تئوري ذینفعان بنگاه توسط دونالدسون و پریستون در سال 1995 به صورت جامع مطرح گردیدند. در ادامه، ادبیات ذینفعان در حوزههایی مانند دینامیک ذینفعان و تئوريهاي ذینفعان گسترش یافت. در دینامیک ذینفعان مطابق با گفته فریمن، به این موضوع توجه میشود که در واقعیت، ذینفعان سازمان و خواستهها و انتظارات آنها مطابق با موضوعات استراتژیک و شرایط حاکم، در طی زمان تغییر میکند.

در این حوزه، کارهاي قابل توجهی انجام گردید، از جمله تیپولوژي ذینفعان که توسط میشل، توسعه یافت. پس از این، فعالیتهاي تئوریک و عملی بسیاري در حوزه ذینفعان صورت گرفته است، از جمله رویکرد ذینفعان در مدیریت و برنامهریزي استراتژیک در سازمانهاي دولتی و غیرانتفاعی که توسط صاحبنظران این حوزه از جمله برایسون مطرح گردیده است. برایسون معتقد است که منظور یک سازمان دولتی، ایجاد ارزش براي عموم مردم از طریق انجام ماموریت خویش است.

همچنین رینی اظهار میدارد که سازمانهاي دولتی متولد شدهاند و فعالیت می کنند تا رضایت ذینفعانی را تامین کنند که بر حفظ مشروعیت سیاسی سازمان و تامین منابع آن شدیدا اثرگذارند. در صورتی که حداقل رضایت ذینفعان براساس معیارهاي رضایتشان تامین نشود، عاديترین انتظار این است که چیزي تغییر کند به طور مثال بودجه قطع شود، مدیران منتصب یا انتخاب شده شغلشان را از دست دهند و مانند اینها.

تحلیل ذینفعان به خصوص از این لحاظ که میتواند نقش موثر و تاثیرگذاري در فرآیند مدیریت استراتژیک سازمان داشته باشند، حائز اهمیت می باشد. تحلیل ذینفعان منجر میشود تا مدیران متوجه شوند که ذینفعان کلیدي آنها چه کسانی هستند و چه چیزي آنها را راضی می کند .[2] در اهمیت تحلیل ذینفعان شکی نیست براي مثال پل نات در کتاب " چرا تصمیمات با شکست مواجه میشود؟" به تحلیل دقیقی از 400 تصمیم استراتژیک میپردازد و به این نتیجه دست مییابد که نیمی از تصمیمات استراتژیک با شکست مواجه میشوند یعنی یا اجرا نمیشوند یا قسمتی از آنها پیاده میشود یا نتایج ضعیفی ایجاد میکنند، زیرا در اغلب موارد، تصمیمگیرندگان به انتظارات و اطلاعات ذینفعان کلیدي بیتوجهاند. سایر مطالعات کمی و کیفی نیز یافتههاي مشابهاي در ارتباط با اهمیت توجه به ذینفعان را نشان میدهد.[2]

بنابراین به سازمانهاي دولتی و غیرانتفاعی توصیه میشود که حتماً ذینفعان کلیدي خود را شناسایی و تحلیل نمایند. باید توجه داشت که وقتی گفته می شود باید به ذینفعان توجه کرد منظور همه ذینفعان ممکن سازمان نیست بلکه فقط ذینفعان کلیدي است. تعیین اینکه ذینفعان کلیدي چه کسانی هستند اساساً احتیاج به قضاوت و داوري تصمیمگیرندگان کلیدي سازمان دارد و براي سازمانهاي مختلف میتواند متفاوت باشد. در این مقاله، ابتدا به تشریح مفهوم ذینفع و سپس بررسی تکنیکهاي شناخت و تحلیل ذینفعان پرداخته شده و درنهایت تکنیک مناسب درشرکت برق منطقهاي گیلان با هدف تعیین ذینفعان کلیدي و تعیین معیارهاي رضایتمندي آنها در فرآیند برنامهریزي استراتژیک، تدوین و پیادهسازي میشود.

-2 تعریف ذینفع

تعاریف متفاوتی از ذینفع در ادبیات موضوع ارائه شده است که عمدتا به مفهومی واحد اشاره دارند. از جمله این تعاریف به شرح ذیل میباشد:

»هر فرد یا گروهی که در رسیدن به اهداف سازمانی بتواند تاثیرگذار یا تاثیرپذیر باشد.«

»هر فرد یا سازمانی که حقوق و منافعی نسبت به عملکرد سازمان، منابع و یا خروجیهاي آن داشته باشد یا به وسیله خروجیها تحت تاثیر قرار گیرد. - Bryson ,1995 - «

»افراد یا گروههاي کوچک که توان پاسخگویی، مذاکره و بحث و تغییر آینده استراتژیک سازمان را دارا هستند.Eden - «

»همه اجزایی که تاثیرپذیر یا تاثیرگذار بر استراتژي سازمان هستند..[2] - Nutt and back off, 1992 - « معمولا در سازمانها ذینفعان به دو دسته قابل تقسیم اند: ذینفعان محیطی که عبارتند از: مشتریان، سهامداران و جامعه.

این گروه محیط بیرونی سازمان و به ترتیب، عناصر اصلی استراتژي رقابتی آن راتعیین می کنند. گروه دیگر ذینفعان، پرسنل و تامین کنندگان هستند که ذینفعان فرآیندي نامیده می شوند. این گروه داخل فضایی که توسط گروه قبلی جهت برنامه ریزي، طراحی، اجرا و بکارگرفتن فرآیندهاي ساخت و انتقال محصول و خدمات به مشتریان تعریف شده، کار میکنند. تکنیکهاي شناخت و تحلیل ذینفعان با رویکرد برنامهریزي استراتژیک در سازمانهاي دولتی و غیرانتفاعی - مطالعه موردي در شرکت برق منطقهاي گیلان - معمولاً، ذینفعان سازمان را در یکی از هفت گروه ذیل میتوان جستجو کرد:

-1 صاحبان شرکت      

-2 مشتریان

-3کارکنان  

-4اعتبار دهندگان

-5جامعه

-6 تامین کنندگان کالا و خدمات

-7 دولت

که معیارها و شاخصهاي اثر بخشی سازمان از دیدگاه هریک از ذینفعان مطابق جدول - 1 - است.[3] اما اهمیت تمام ذینفعان براي سازمان یکسان نیست و لازم است که شناخت دقیقی از نحوه تاثیرگذاري و تاثیرپذیري، اهرمهاي قدرت و نفوذ و خواستهها و انتظارات هر ذینفع کسب گردد و براین اساس، ذینفعان کلیدي شرکت تعیین گردند. Rubenstein و Kochan سه ویژگی کلی را براي ذینغعان کلیدي بیان می کند که عبارتند از: [4 ]

- ذینفعان کلیدي سرمایهها و دارایی هاي سازمان را حفظ می نمایند.

-    ذینفعان کلیدي داراییهاي خود را در سازمان تحت ریسک قرار میدهند.

-    ذینفعان کلیدي داراي قدرت کافی جهت اعمال فشار به سازمان می باشند.

-3 تکنیکهاي شناخت و تحلیل ذینفعان

تصمیم درباره اینکه چه تکنیکی استفاده و چه تحلیلهایی از آن استخراج شود به نتایج مورد انتظار بستگی دارد. به عنوان مثال تحلیل ذینفعان میتواند به عنوان جزئی از پروژه تدوین یک سیاست، یک برنامه، یا استراتژي باشد. ممکن است یک تیم تحلیل تنها به نتایج سنجش رضایت ذینفعان علاقمند باشد و یا تیم دیگري تدوین روش تعامل با ذینفعان را مورد توجه قرار دهد. لذا انتخاب ابزار مناسب
شناخت و تحلیل با توجه به هدف و محدودیتهاي زمانی و هزینهاي پروژهها از اهمیت بالایی برخوردار است.براساس تقسیم بندي برایسون تکنیکهاي تحلیل ذینفعان در 4 گروه طبقه بندي میشوند:[2]

-1 تکنیکهاي سازماندهی مشارکت

•    تحلیل پایهاي ذینفعان

•    ماتریس قدرت/ منفعت

•    نمودار نفوذ ذینفعان

•    ماتریس برنامه ریزي مشارکت

-2 تکنیکهاي خلق ایدهها براي مداخله استراتژیک - فرموله کردن مسایل استراتژیک و یافتن راهحل -

•    نمودار پایههاي قدرت و جهات علاقهمندي ذینفعان

•    تکنیک یافتن منفعت یا تم مشترك و ساخت ائتلاف برنده

•    به کارگیري منفعت ذینفعان منفرد براي پیشبرد منفعت مشترك

•    نمودار ارتیاط ذینفعان و مسایل استراتژیک

•    نقشه موقعیت پشتیبان/ مخالف ذینفعان درخصوص مسایل استراتژیک

•    ماتریس تحلیل اخلاقی

-3 تکنیکهاي توسعه، اصلاح و بازنگري پیشنهاد

•    ماتریس پشتیبانی در مقابل مخالفت ذینفعان

•    بازي نقش ذینفعان

•    ماتریس جذابیت سیاست در مقابل قابلیت ذینفعان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید