بخشی از مقاله
چکیده
به دلیل قدرت سیاسی و اقتصادی مجرمین سازمان یافته، گاهی مقامات تعقیب در برابر چنین مجرمینی دچار ضعف میشوند. داشتن درآمدهای بسیار کلان آنها را تبدیل به یک قدرت اقتصادی در برابر دولتها مینماید. تمام این موارد باعث میشود تا جامعه بشری برای مبارزه با چنین معضلاتی چارهای اساسی اندیشیده و راههای نوینی برای مبارزه با این جرایم ارائه دهد. توسل به شیوههای عادی در مبارزه با جرایم ضرورت واکنش نسبت به تهدیدات جرایم سازمان یافته آن چنان مهم بود که هر نگرانی و دغدغه دیگری را تحت الشعاع خود قرار داده، سازمان یافته کارایی کمتری داشته و مقتضی استفاده از سازوکارهای ویژهای است.
ضرورت واکنش نسبت به تهدیدات جرایم سازمان یافته آن چنان مهم جلوه داده شده که هر نگرانی و دغدغه دیگری از جمله رعایت نرمهای حقوق شهروندی را تحت الشعاع خود قرار داده است. بررسی مقررات کنوانسیون پالرمو و قوانین داخلی دولتها نشان از آن دارد که نگاه امنیت محور و پدر سالاری کیفری در مبارزه با این جرایم خود را غالب نموده که باعث افزایش اختیارات مقامات قوه مجریه و نقض اصول اساسی حقوق شهروندی گردیده است.در این مقاله نویسندگان در صدد تحلیل راهکارهای تجویز شده از سوی قوانین داخلی و بینالمللی در مبارزه با جرایم سازمان یافته و تقابل آنها با حقوق شهروندی بوده و نگاه امنیت محور در مبارزه با این جرایم در چالش با نرمهای حقوق شهروندی را مورد تبیین و نقد قرار میدهد.
واژگان کلیدی: جرم سازمان یافته، حقوق شهروندی، قانون، امنیت، کنوانسیون
مقدمه
اصطلاح جرم سازمان یافته1 برای اولین بار در سال 1924 توسط ادوین ساترلند در کتاب »اصول جرم شناسی« بکار رفت. جهانی شدن و گسترش ارتباطات باعث شکلگیری جرایم جدیدی تحت عنوان جرایم سازمان یافته گردید که آثار بسیار زیانباری بر جوامع بشری از بعد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برجای می-گذارد.عموماً جرایم سازمان یافته به جرایمی اطلاق می شود که حداقل چند نفر با اهدافی مشترک و به گونه ای مستمر در ارتکاب آن دخالت داشته باشند. البته باید در کنار این ویژگیها وجود سازمان تبهکار با ویژگی-های خاص خود و ارتکاب جرایم خاص و مهم توسط اعضای آن در بررسی و شناخت این جرایم مدنظر قرار گیرد.پولشویی، فساد، تروریسم، قاچاق مواد مخدر و اشیاءفرهنگی، قاچاق اسلحه، قاچاق انسان بویژه زنان و کودکان برای بهرهکشی جنسی و اقتصادی از آنان ... همه از مصادیق جرایم سازمان یافته میباشند که سازمان ملل متحد برای مبارزه مؤثر با آن کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جرایم سازمان یافته فراملی - پالرمو - را در سال 2000 به تصویب مجمع عمومی رساند و در 29 دسامبر 2003 لازمالاجرا شد.
جرایم سازمان یافته بدلیل آثاری مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و انسانی وسیعی که به همراه دارد، لزوم مبارزه و پاسخ های قاطع و تا حدودی شدید را توجیه می نماید. جرایم سازمان یافته در برخی موارد امنیت اقتصادی و سیاسی جوامع را متزلزل نموده و حق بر حیات، حق بر تمامیت جسمی، حق بر آزادی، حق بر امنیت ... را نقض مینماید.تأثیرات منفی جرایم سازمان یافته باعث برانگیخته شدن حساسیت جامعه بینالمللی گردید، به گونهای که سختگیری محرزی در مبارزه با این جرایم اتخاذ نمودهاند؛ که این سختگیری منجربه اتخاذ رویکرد امنیتی در مواجهه با این جرایم و توسعه اختیارات مقامات میشود. سوالی که مطرح میشود این است که آیا اتخاذ این رویکرد امنیتی خود منجربه نقض حقوق بشر نخواهد شد؟ آیا عدول از اصول اولیه حقوق کیفری و توسعه اختیارات مقامات در مقابله با این جرایم به بهانه تأمین امنیت خود دلیل و مبنایی بر خدشهدار نمودن موازین بنیادین حقوق بشر نخواهد بود؟
-1 حقوق شهروندی
اندیشه حقوق شهروندی مبتنی بر این باور اخلاقی است که هر موجود انسانی حق برخورداری از رفتار مطلوب را دارد؛ به عبارت دیگر حق اینکه به عنوان انسان با او رفتار شود. این یک اندیشه جدید نیست. اگرچه پیدایش اسناد بین المللی برای تضمین اجرای حقوق شهروندی،عمدتاً یک پدیده مربوط به پس از جنگ جهانی دوم است، اما این فکر که برخی از حقوق بنیادین و انکار ناپذیر، به طور طبیعی به شخص انسان متعلق است ، بسیار قدیمی تر از پدیده دولت مدرن است. - Harris, D.J, 1997, 600 - دانلی در پاسخ به این پرسش که حقوق شهروندی چیست؟ بیان می دارد که »حقوق شهروندی حقوقی است که هر فرد، صرفاً از آن جهت که انسان است، دارا می باشد. - Donnelly, J. 1982, 303 - «
رویکرد ما به حقوق شهروندی چه از منظر اثبات گرایی و چه از نگاه حقوق طبیعی؛ ناگزیر از رجوع به مفهوم کرامت انسانی است. کرامت انسانی یا حیثیت ذاتی انسان که در اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان مبنای اصلی برای تدوین حقوق شهروندی مورد نظر بوده، عبارت است از ملاحظه انسان از آن حیث که انسان است؛ و انسان از این حیث، عزیز، شریف و ارجمند است. هرگاه انسان به حکم انسان بودن، و نه به هیچ دلیل دیگری، ملاحظه گردد، احترام ذاتی و ارزش واقعی او لحاظ شده و شخصیت انسانی او ارجمند شناخته شده است. از آنجا که اموری از قبیل نژاد، رنگ، ملیت، زبان، دین، جغرافیا ... ذاتی انسان نیستند نمی توان ملاک ارج گذاری انسانها باشند. لذا انسان صرف نظر از ویژگیهای بیرون از ذاتش، شریف و بزرگ و ارجمند است.