بخشی از مقاله

جایگاه حکمت خالده و طبیعت در هویت معماري ایرانی- اسلامی

(نمونه موردي: بناهاي بافت سنتی بوشهر)


چکیده

در یک قرن اخیر، براي رفع بحران ارتباط انسان با طبیعت و خسارات ناشی از آن، راهکارهاي گوناگون با رویکردهاي متفاوت ارائه شدهاست این در حالی است طبیعت عنصري حائز اهمیت و واجد جایگاهی مهم در هویت و فرهنگ ایرانی-اسلامی است، به گونهاي که در جهان بینی جوامع سنتی ما از عنصري که خود خداوند یا جزیی از خداوند به شما میرفته است، عناصر مشترك طبیعت در شکلدهی معماري سنتی ما بیشترین قرابت با محیط اطراف خود را دارد. که متاثر از ایدوئولوژي ما با عنوان »حکمت خالده« میباشد. خانهها و عمارتهاي تاریخی بوشهر نمونه کاملی از معماري است که به طور کامل متناسب با اقلیم و محیط اطراف شکل گرفتهاست. در این پژوهش سعی شده است که با معرفی عناصر معماري عمارتهاي بوشهر، هماهنگی و تعامل آنها با اقلیم و نحوه سازگاري آنها با طبیعت مورد تحلیل قرار گیرد و در نهایت به عنوان راهکاري به صرفه براي طراحیهاي بعدي و مدرن در این منطقه ، شناخته شده و به کار گرفته شود. چهارچوب روش تحقیق، راهبردي ترکیبی است که در ابتدا براي شناخت از مطالعات تفسیري، در مرحله تحلیل و نتیجه گیري از روش تحلیلی استفاده شده است. ابزارهاي تحقیق نیز روش مطالعات اسنادي و برداشت میدانی بوده است. و براي تجزیه و تحلیل دادهها از تصاویر استفاده شده است . پژوهش به طور خلاصه به بررسی عناصر شکل دهنده بافت تاریخی بوشهر و دلایل وجودي آن پرداخته و بدیهی است کنکاش بیشتر در هر عنصر میتواند به صورت یافتههاي دقیق تر و گستردهتري ارائه گردد نتیجه نهایی حاکی از این است که این عناصر در عین رابطهاي دوستانهاي که با محیط زیست و شیوه زندگی، شرایط فرهنگی و اقتصادي مردمان این ناحیه دارند بگونهاي سامان یافتهاند که محیط مطبوع و مساعد را براي زندگی انسانی فراهم می آورند.که این ارتباط با طبیعت را میتوان ریشه در حکمت خالده دانست.

واژگان کلیدي: حکمت خالده، سازگاري با طبیعت، هویت، معماري ایرانی - اسلامی، بافت سنتی بوشهر.

1

مقدمه

یکی از مهم ترین چالشهاي انسان امروزي، بحرانهاي زیست محیطی میباشد که برخی آن را ریشه در تفکر مدرن و انقلاب صنعتی میدانند، با بازنگري در جوامع سنتی و توجه به جهان بینی آنها و ارتباط با محیط طبیعی این نتیجه حاصل میگردد که در دنیاي سنتی و وجود نگرشی احترامآمیز و همراه با تقدس به طبیعت و عناصر آن سبب شده، همواره طبیعت را مقدس و ملکوتی بشمرد و در حفظ و تکریم آن بکوشد. این در حالی است که در دنیاي مدرن طبیعت را منبعی براي رفع نیازهاي آنی خود میبیند که منجر به تخریب محیط زیست میشود. بنابراین بازنگري در نگرش او به طبیعت میتواند راهگشا در مسئله تخریب محیط زیست گردد. وقتی ما به گذشته نگاه میکنیم با مسائل انرژي، مصالح و بیهویتی منظر شهري مواجه نبودیم وتمامی اینها متناسب با شرایط موجود و فرهنگ مردمی که از آن امکانات استفاده میکردند بود (سلطانزاده، .(1365معمار میبایست ابتدا شناخت کامل از وضعیت و منابع موجود محیطی خود و نیز احاطه کامل بر تکنولوژي موجود در استفاده از منابع را به دست آورد تا بتواند در اخذ تصمیمات طراحی و مدیریتی در جهت بهرهوري صحیح منابع اقدام کند (فولدمور،.(1388 بهرهوري منابع در معماري یعنی بر پایه تجارب گذشتگان و هم عصران خود و دیگران عمل کردن و آموختن و عبرت گرفتن از موفقیتها و خطاهاي آنها و آگاهی کامل از گذشته و حال خود و دیگر جوامع جهان، نه تقلید کورکورانه و نه انزواي توهمزا ،که هیچ کمکی به بهرهوري صحیح منابع نمیکنند. بهرهوري منابع در معماري بستگی به خود ساخت و ساز ساختمان دارد که موجب بهرهوري مناسب از منابع چه از نظر نیروي انسانی و چه از نظر مواد و مصالح ساختمانی می شود بخشی از این مسئولیتها به معمار باز میگردد ولی بخش عظیمی از آنها به تصمیمات ملی میرسد (کسمایی،.(1382 معمار باید متعهد باشد و معماري مدرن، سنتی و بومی را همراه با مصالح جدید و سنتی بشناسد. خانهها و عمارتهاي تاریخی بوشهر نمونه کاملی از سازههایی است که همخوانی و هماهنگی کامل با شرایط طبیعی و اقلیمی دارد و به طور کامل متناسب با اقلیم و طبیعت، طراحی و ساخته شدهاند و نمونهاي از فضاهایی است که در تعامل کامل با فرهنگ میباشد. در اینجا سعی شده است که با معرفی عناصر معماري عمارتهاي بوشهر، هماهنگی و تعامل آنها با محیط اطراف و نهوه بهرهوري آنها از انرژيهاي طبیعی، به طور مختصر بررسی شود و سعی در شناسایی این تعامل شده است.

روش تحقیق

این نوشتار به صورت تحلیلی و پژوهشی صورت گرفتهاست و موضوع بصورت تلفیقی از مطالعات کتابخاتهاي و مطالعات میدانی نگارنده
و استفاده از منابع ذکر شده ارائه شده است. این نوشتار به بررسی عناصر شکل دهنده بافت تاریخی بوشهر و دلایل وجودي آن پرداخته

و بدیهی است کنکاش بیشتر در هر عنصر میتواند به صورت یافتههاي دقیقی را ارائه دهد.

حکمت خالده

در دل سنت، ماء بعدالطبیعه و فلسفه سنتی قرار دارد که ما آن را فلسفه جاویدان می نامیم، که شامل مجموعهاى از آموزههاى درباره سرشت حقیقت است. قلب سنت همین فلسفه جاودان است. البته اصطلاح ماءبعدالطبیعه را باید علم به حقیقهالحقایق و علم است؛ معرفتی است که تزکیه و روشنگرى می دهد و» علم الهی« مقدس بدانیم. از دیدگاه حکمت خالده، ماءبعدالطبیعه حقیقتا به شمار»سنت«میتوان گفت که همان عرفان است؛ از دید سنتگرایان حکمت خالده از چنان مرتبتی برخوردار است که گاه معادل میآید. حکمت خالده داراي مبانی وجود شناسی، انسانشناسی و اخلاقی است که داراي شاخهها و انشعاباتی نظیر علوم مقدس، شامل: کیهان شناسی، ریاضی، هندسه، زبان نمادین، طب، موسیقی و دیگر هنرهاي سنتی است. در بطن حکمت خالده، ماءبعدالطبیعه محض نهفته است و این ماءبعدالطبیعه از نگاه حکمت خالده همان معرفتی است که تزکیه میکند و ضمیر انسان را به نور زینت میدهد و به

2

گفته دکتر نصر این همان عرفان است که در قلب حکمت خالده وجود داردو پیروان این مکتب فکري را به دنباله روي از وحدت متعالی ادیان هدایت کرده است. پیروان مسلمان حکمت خالده، این سنت را همانسنّت الاولین می دانند. که هیچگاه دچار تغییر و دگرگونی نمی شود و در همه زمانها و در نهاد همه انسانها به ودیعه گذاشته شدهاست. از نظر آنها، حکمت خالده فقط یک رویکرد نیست، بلکه یک جهانبینی است و قابلیت آن را دارد که نه فقط دستورالعمل دین پژوهی، بلکه الگوي خود زندگی قرار بگیرد (منصوري،.(1385

طبیعت
در جهانبینی سنتی واجد جایگاه بسیار مهم بوده و به عنوان عامل مرتبط با ماوراءالطبیعه و نظم گیتی یا لوگوس مطرح است. علاوه بر آن طبیعت همواره به عنوان مهمترین الگو براي هنرمندان جمله معماران مطرح بودهاست. در فرهنگ دهخدا طبیعت به معنی سرشت که مردم بر آن آفریده شدهاند، نهاد، آب و گل، خوي گوهر، فطرت، ذات، غریزه، و مسائلی از این دست عناصر طبایع اربعه: چهار عنصر آب، خاك، باد، آتش؛ یکی از قواي نفس کل،قوهي ساریه در اجسام، قوهي مدیره همه چیزها(عقل کل)، مبدا حرکت قوا که در او شعور باشد، مبدا اول حرکت، چیزي که آن حرکت و سکون پدید میآید و در اصطلاح تصوف حقیقت الهی(دهخدا،( 1377 تعریف شده است." ارسطو طبیعت را به عنوان" اصل و علت حرکت و سکون در جسمی که در آن است بالذات که در آن است بالذات نه بالمعراض" تعریف کرده است. در قبل از اسلام(دین زرتشتی) طبیعت و عناصر آن مقدس شمرده میشدند و گاهی داراي ایزدانی بودند. در پیام زرتشت بیش از هر چیز حفظ طبیعت و احترام به زمین و آب و خاك و گیاهان دیده میشود(محمدي،.( 1378 و آلوده کردن طبیعت گناهی بزرگ است. که در دوران اسلام، طبیعت به عنوان آیه و تجلی الهی میباشد(نقیزاده،.(1388 از چشم انداز قرآن"انسان جانشین او بر زمین است و بر سایر موجودات برتري دارد و زمین محل زندگی او قرار داده است (نمل،61 و اعراف،24و.(72 و از آنجا که انسان براي حیات در جهان دیگر خلق شده(مومن،.(39 و زمین تنها ممر و مکان آماده شدن و صلاحیت یافتنش براي ورود به حیات جاوید ایفاي نقش میکند(بقره:36، مومن،(39، لذا مهمتررین ضرورت بهرهگیري مناسب از اجزاي جهان براي رسیدن بدین موضوع است"(نقیزاده،.(1384

هویت معمارى

هنگامی که وارد مبحث هویت معمارى میشویم سؤالاتی چنین مطرح میشود که عناصر سازنده هویت چه هستند؟ آیا معمارى هویت پذیر است؟ نکات ابهام انگیز در هویت معمارى چه هستند؟ آیا معمارى داراى هویتی ثابت است؟ اکثر مردم حضور در یک فضاي خاص را تجربه کردهاند، آن را ارج مینهند و از فقدان آن متأثر میشوند. حس کردن جهان لذتی خاص دارد. مکانهاي معنی دار و قابل درك تکیهگاه مناسبی هستند که خاطرات شخصی، احساسها و ارزشها بر آن تکیه میکنند. هویت مکانی پیوند نزدیکی پیدا میکند با هویت »من هستم« حکایت از »من اینجا هستم)«دهخدا، .(1377 الکساندر یکی از اندیشمندانی است که در زمینه هویت محیطی به اظهار نظر پرداخته است. به عقیده وى هویت در محیط هنگامی تجلی میکند که ارتباط طبیعی و منطقی بین فرد و محیط حاصل شده باشد. وى معتقد است که بین فرد و محیط زندگیاش ارتباط و احساس تعلق خاطر به وجود نخواهد آمد مگر آنکه قادر به شناخت عمیق و تشخیص آن باشد و توان درك تمایز آن نسبت به محیطهاى دیگر را نیز داشته باشد، و بداند در چه زمانی و به چه صورت پاسخ مناسبی به کنشهاى انجام یافته در آن محیط بدهد. ولف معتقد است که هویت محیط نتیجه کنش متقابل سه مورد است که عبارتاست از: ترکیب ظاهر و کالبدي نماها ، عملکردها و فعالیتهاي قابل مشاهده ، مفاهیم در محیط. کالن بر اهمیت تفاوت هر محیط با سایر محیطها تأکید دارد. او هویت را توجه به شخصیت فردي هر محیط و پرهیز از یکنواختی و تشابه محیطهاي شهري از طریق به جلوه در آوردن ویژگیهاي خاص هر محیط تعریف میکند(سلطانزاده، .(1385 نسبت معماري با هویت چیست؟ و آیا میتوان معماري با هویت خلق کرد؟ براي پاسخ به این پرسش از دو دیدگاه میتوان به معماري نگاه کرد. نگاه اول نگاه عام است که معماري را به معناي ساختن، تجدید فضا، ایجاد سرپناه و تعاریفی از این دست در نظر میگیرد که جایی براي بحث هویت در معماري باقی نمیگذارد. اگر به معماري به عنوان یک اثر هنري نگاه کنیم و انسان را خالق اثر هنري در نظر بگیریم از آن جهت که انسان

3

مدعی است که میتواند حقیقت هستی را کشف کند و آن را در اثر هنري متجلی سازد و به بیان، میتوان به بحث هویت در معماري پرداختمعمولاً. هویت یک اثر معماري را با میزان ایدهها و اثرات برگرفته ازویژگیهاي فرهنگی موجود در آن اثر میسنجند. این روش با آنکه از یک صحت نسبی برخوردار است اما در جاهایی ناکافی و گمراه کننده نیز میشود. عوامل دیگري نیز باید در تکوین هویت معماري مداخله داشته باشد تا فقدان چنان مهمی نتواند مهر بیهویتی بر موجودیت اثر معماري زند. این عوامل همانهایی هستند که تمام آثار والاي معماري چه آنها که از پیشینیان بر جاي مانده و چه آنها که معاصرند و چه آنهایی که با گذشته پیوند دارند و چه آنهایی که فنآوري را همچون نمودي از دنیاي امروز و فردا ارائه میکنند به یک اندازه از آنها برخوردارند و عبارت اند از: زیبایی، دانش، اصالت طرح، جوهر طرح(نقیزاده،.(1384 زمان نیز مؤلفه بسیار اساسی اما خارج از کنترل انسان است و هر یک از عوامل فوق خود مقروض زمان هستند. از این رو اگر در جست وجوى هویت در معمارى امروز هستیم میبایست آن را در ارتباط با زمان حاضر بسنجیم.

بحران هویت در معماري معاصر ایران

همانطور که در بخشهاي قبل بیان شد مسئله هویت و پرسش از آن در اثر انسداد و بحران به وجود میآید. پس از ورود مدرنیته به ایران تقابل دو معیار سنجش سنتی و مدرن بر روي معماري تأثیر گذاشت و جوابهاي متفاوت این دو دیدگاه در مورد چیستی و کیستی معماري بحران هویتی را در ایران و سرزمینهاي مشابه آن ایجاد کرد. در واقع پیش از ورود مدرنیته به ایران، ایرانیان دغدغه این را نداشتند که چه چیز را از کجا بگیرند، اگر چیزي را از کسی میگرفتند به سرعت مطابق نیازها و اعتقادات خویش آن را چنان دگرگون می کردند و به آن هویت میبخشیدند که آن اثردقیقاً به حوزه تمدن ایران تعلق میگرفت که نمونه آن را میتوان در معماري هخامنشی و ساسانی وحتی بعضی از آثار معماري دوره قاجار مشاهده کرد. معمار سنتی نوآورى را در تکمیل تدریجی به دست آورد. معمار سنتی به اندازه توان خود ارزشی را بر ارزشهاى معمارى میافزاید و ادعاى خلق الساعه ندارد. انسان مدرن نوآورى را در دگرگون کردن پدیدهها و جایگزین کردن جدید به جاى موجود به کار میگیرد .معمارى مدرن معمارى عصیان و بدعت است(معین،.(1371 و به معناى عام محصول تکثر اصول و قراردادهاى عصر جدید است که هر از گاهی تحت تأثیر مؤلفه هاى متغیر و پویاى روزگار مدرن شکلی نو و تازه به خود میگیرد و ساخت جدیدى را طلب میکند. اما پس از ورود مدرنیته، معماري ما بر سر یک دو راهی قرار گرفت از یک طرف شیفته و دلباخته معماري غرب بود و از طرف دیگر شاهد مرگ و از دست رفتن معماري سنتی و گذشته پر افتخارش بود، در حالی که چیزي از خودش براي ارائه در دنیاي معاصر نداشت. این چنین شد که بحران هویت و مسئله هویت ملی در ایران مطرح شد. در این زمان که ما به صورت شتاب زده تصمیم به نوسازى گرفتیم تا بیش از این از غرب عقب نیفتیم. در واقع روان غرب زده ما در آن دوران دچار چنان حقارتی بود که یا تمام گذشته خود را نفی میکرد و یا به پیروى کامل از زندگی غرب میپرداخت و یا دچار جنون بزرگ نمایی شد و تاریخ خود را سر منشأ همه خوبیها و پیشرفتها دانست غافل از آنکه تکرار تاریخی براي ایجاد هویت امکان پذیر نیست چون با تکرار تاریخ معناي آن تکرار نمی شود. و شبه معمارىهایی ساختیم حول محور آن معمارىهاى غرب، در حالی که همچنان به هویت اعتقاد داشتیم، نه به هویت ها و به نوعی هویت گذشته خود را اصیل میدانستیم نه هویت هاى معاصر را. از این رو براى این که به ظاهر به هویتهاى ایجاد شده اصالت ببخشیم شروع به ترکیب کردیم و عناصرى شبیه به عناصر هویتی گذشتهمان را با عناصرى شبیه به عناصر هویتی معاصرغرب تلفیق کردیم و آن را معمارى معاصر ایرانی نام نهادیم که این امر نه زاده معمارى بلکه زاده فرهنگ معاصرمان بود، چرا که فرهنگ ما فرهنگی تلفیقی و هویت فرهنگیمان به هویتی دکوراتیو تبدیل شده استاصولاً. ارزش یک معماري در هر دوره به این است که آن بنا بتواند پاسخ گوي واقعی نیازهاي زمان خود باشد.

باید توجه داشت که معماري و زندگی آیینه تمام نماي یکدیگرند. اگر امروز صحبت از تقلید در معماري می کنیم به یقین در زندگی ما وجود دارد. اگر صحبت از فریب میکنیم تجلی آن در زندگی اجتماعی ما مشهود است و اگر از سرگشتگی در معماري شکوه

4

میکنیم مگر در زندگی دچار آن نیستیم؟ معماري دروغ نمیگوید و انعکاس آرزوهاي جامعه و به خصوص صاحبان خود است. این هویتی است که به وجود آمده؛ خواه زشت باشد خواه زیبا، خوب باشدیا بد (نقیزاده،.(1384
مفاهیم و اصول سنتی در معماري ایران
براي شناخت معماري ایران باید به ریشهها و مفاهیم معماري ایران و فرهنگ توجهه گردد. جوامع سنتی در یک فضاي معنوي زندگی میکنند.که هم از لحاظ کیفی و هم کمی داراي هماهنگی و تناسب کامل برقرار است. آفریدههاي معماري آن، از جهان بینی تام و کامل مایه میگیرد و داراي محرمیت و پیوستگی در آن است. تمدن اسلامی ارایه دهنده نمونه برجسته از یک تمدن اسلام است که بدون حضور بعضی اصول که در آن مسلط بوده و تبدیل ناپذیر شکل نمی یابد. به روشنی پیدا است که هنر اسلامی را نمیتوان چیزي جز تفکر و تعمقی در عالم وحی قرآنی، عالم نفس و عالم ماده است. بر این اساس است که در معماري سنتی ایران: اصولی توسط معمار هنرمند به کار گرفته شدهاند که ریشه در نگرش او به جهان هستی دارند. »پرداختن به ریشهها پرداختن به اصول میباشد. فهم یک اصل فهم معناي آن چیزي است که به تمام هنر و تمدن جامعه دارند)«معماریان،.(1385 انسانی با یک فرهنگ و اداب و عقیده مشترك جهت میبخشد اصل نظم، اصل تقارن، اصل مقیاس و تناسب، اصل تباین فضایی و تضاد، و اصل محرمیت به بهترین وجه با استفاده از ابزارهاي معمارانه همانند ماده و مصالح، شکل، رنگ، نور، آب و ... در کالبد بناهاي سنتی به چشم میخورند، که در بطن خود نشان از اصول ههستی دارند. »معماري مقدس از آن رو زیبا است که وابسته است به مرکزيترین کانون وظایف بشري که همانا پیوند دادن و نزدیک ساختن آسمان و زمین است« (بورکهارت،.(1390

بررسی مهمترین ویژگیهاي معماري بوشهر در تعامل با طبیعت

بافت تاریخی بوشهر با توجه به جایگاه شکلگیري و موقعیت مکانی و با وجود محوریت تاثیرات بومی و اجتماعی داراي قابلیتهایی است که امکان ایجاد شرایط آسایش را در درون خود ممکن میسازد. در اینجا این قابلیتها به صورت اجمالی بیان میگردد. در بناهاي قدیمی بوشهر براي فرار رطوبت هوا و قابل تحمل نمودن محل زندگی براي زیست، ساختمانها را ارتفاع دادهاند که معمولا در دو و یا سه طبقه ساخته شدهاند. در این بناها از طبقه همکف به عنوان انبار و فضاهاي فرعی استفاده شده، با این کار در واقع یک واسطه بین زمین و محل زندگی ایجاد شده است. این واسطه مانع نفوذ رطوبت بالا رونده از سطح زمین به داخل ساختمان می شود. این طبقه واسطه در قسمتهاي بلندتر بافت که سطح آبهاي زیرزمینی تا سطح زمین فاصله بیشتري دارد، کوتاهتر شده و گاهی حذف میگردد: به همین دلیل میبینیم که ارتفاع ساختمانهادر قسمت شرقی بافت که سطح زمین بالاتر است،کمتر میشود. از تمهیدات دیگري که براي کاهش رطوبت هوا استفاده شده، ایجاد کوران و جریان هوا بر روي سطوح بیرونی است که باعث انتقال رطوبت داخل ساختمان از طریق دیوارها به بیرون می شود. علاوه بر این در ساختمان ها بازشوهاي متعددي در نظر گرفته شده که با باز کردن آنها در داخل اتاق جریان هوا ایجاد شده و میزان ایجادکوران هوا در اتاقها با استفاده از بازشوها کنترل میگردد. یکی دیگر از روشهاي ایجاد جریان هوا و کوران در فضاهاي داخلی استفاده از بادگیر میباشد که در گذشته از این عنصر در بافت استفاده میشده ولی به مرور زمان این عنصر در بافت از بین رفته است. موقعیت قرارگیري ساختمان ها به گونهاي است که با سایه اندازي بر یکدیگر مانع تابش مستقیم نور خورشید بر بدنهها میشوند. براي اینکه نور مستقیم خورشید وارد اتاقها نشود از سایبانهاي افقی و عمودي استفاده شده است(رنجبر و همکاران، .(1389 رنگ سطوح در بافت مسالهي قابل توجه دیگري میباشد. در این بافت سعی شده از رنگهاي روشن استفاده شـود و در حد امکان سطوح به رنگ سفید در آیند. این انتخاب رنگ که در شهرهاي دیگر حاشیه ي خلیج فارس نیز دیـده میشود، براي حداقل جذب گرماي حاصل از تاب خورشید میباشد. بازیافت و استفاده از مصالح بومآورد را نیز میتوان از دیگر سنتهاي معماري و شهرسازي سواحل خلیج فارس دانست. در تولید مواد و مصالح ساختمانی نه تنها به محیط طبیعی آسیبی وارد نمیشود بلکه تامین مصالح تا حد ممکن از منابع بومی است و بوم آورد تلقی میشود. مصالح به کار رفته در ساختمانهاي قدیمی بافت کهن بوشهر از سنگ محلی(تسک)، گچ محلی(آهک)، چوب (از نوع چندل)، تخته، حصیر، چدن، شیشه و ملات شل تشکیل شده است. این مصالح با

5

توجه به مسایلی چون سهولت دستیابی به معادن، انطباق با و سازگاري با شرایط اقلیمی و آب و هوایی و ارتباط داشتن با مناطق صادر کننده چوب بوده است .(Ghoddusifar, 2010)

کوچهها

همخوانی با شرایط طبیعی و اقلیمی نه تنها در سازهها و عمارتهاي و تک بناهاي بوشهر دیده میشود بلکه توجه به این مورد در کلیت شکلگیري بافت و سیر رشد کوچهها و گذرها و همسایگیها هم دیده میشود. دریا به عنوان عنصري مهم همیشه محور توجه معماران و شهر سازان این اقلیم بوده است. (تونا،(1370 بدین ترتیب در طراحی و شکلگیري کوچهها در بافت تاریخی شهر بوشهر با هدف بیشترین استفاده از کوران هوا، همسایگیها کمترین بدنههاي مشترك را دارند که بدین ترتیب بافت شهر بصورت بلوكهایی مجزا از یک تا چند واحد تفکیک شده است. بافت تاریخی بوشهر از لحاظ تراکم بسیار فشرده میباشد و کوچههاي بافت کم عرض است که بعضاً نسبت ارتفاع به عرض آنها تا ده به یک نیز میرسد.(شکل(2 همگی این گذرها به هم راه داشته و در نهایت به دریا میرسند.
بدین ترتیب حرکت سادهتر و بدون احساس گرما و بدور از تابش مستقیم در این کوچهها با فضایی پر سایه و خنک صورت میگرفته
است. علاوه بر آن جهتگیري این کوچه
ها به سمت دریا موجب شدهاست که از
نسیمهاي دریایی به عنوان عامل خنک
کننده و کوران طبیعی براي فضاي کوچهها
استفاده شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید