بخشی از مقاله

چکیده

اساطیر به عنوان بخشی از فرهنگ قومی، بومی وملی در میان همه ملّتها و جوامع، اعم از آسیایی و غیرآسیایی، دیده میشوند. اساطیر، آینهای از تفکر، اعتقادات و باورهای شکلگرفته اقوام و ملل گوناگون در طول تاریخاند که هویت آنان را شکل داده و بهنوعی بخشی از نیازهای معنوی و مادی بشری را برآورده میسازند.در این مقاله اسطوره بهعنوان مظهری از فرهنگ و تاریخ بشردر نظر گرفته شده است. در میان اسطوره-ها، حیوانات اسطورهای نقشی پررنگ در شکلگیری باورها و آداب اقوام بشری ایفا کردهاند؛ و اسطورهی خروس بهعنوان یکی از دیرینهترین اسطورهها در تاریخ فرهنگی ایران، در منابع پیش از اسلام و پس از اسلام مورد بررسی قرار گرفته است؛ همچنین پیرامون نقش این مرغ اسطورهای در تاریخ پر فراز و نشیب و فرهنگ غنی بومیان اولیهی آمریکای لاتین، و انعکاس آن در آثار گابریل گارسیا مارکز به تحقیق پرداختهایم.یافتههای این تحقیق نشان میدهد که اساطیر در فرهنگهای مختلف از ایران گرفته تا آمریکای لاتین، دارای نقاط مشترکی هستند و در سیر تاریخ، انتقال اسطورهها در میان فرهنگ ملل بهشکل بارزی مشهود است .

واژگان کلیدی: اسطوره، نماد، گارسیا مارکز، آمریکای لاتین، خروس، فرهنگ، تاریخ.

مقدمه

اسطورهها به مثابه روایتهایی مورد پذیرش مردم هر جامعه، بخشی مهم از ریشهها و بنیانهای اقوام و ملل و شواهد قابل استنادی در نحوهی شکلگیری آداب و سنن جهان امروزند. اسطوره، بر رفتار افراد جوامع بشری تأثیری مشهود گذاشته و با ایجاد تقدس بر آداب و سنن و رفتار ایشان مشروعیت می-بخشند. اساطیر، ما را به باورها و آیینهای هر ملت رهنمون میسازند و بیانگر دیدگاه یک جامعهاند. این دیدگاه با تحولات اجتماعی و تاریخی در ارتباط بوده و بهنوعی ارزشها، هویت قومی و ملی، آیینها و باورهای ایشان را تحت سیطره خود میگیرند.مسئلهای که نماد اسطورهای بودن خروس را دشوار کرده است، نقش و جایگاه خروس در فرهنگ ملّتهای مختلف است، اینکه چگونه و بر چه اساسی اسطورهها، حوادث طبیعی و اعتقادات ملّتها راشرح میدهند و توجیه میکنند.

پرسش اصلی مقالهی حاضر آن است که جایگاه خروس بهعنوان یکی از اساطیر مطرح در فرهنگ و ادب فارسی و نیز ادبیات معاصر آمریکای لاتین خاصه آثار گابریل گارسیا مارکز کجاست؟.پاسخ به این سؤال تشریح میکند که اساطیر چگونه با زدن پلی میان گذشته و حال هویت ملی کشورها را شکل میدهند.در این راستا، از منابع و کتابهای مربوط به ادب فارسی، اصل و ترجمهی برخی از آثار گابریل گارسیا مارکز، مدد گرفته شده است. از میان کتابها و منابع»فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی نوشتهی محمد جعفر یاحقی و مقالات استفاده شده، مقاله » چشم خروس« - پژوهشهای ادب عرفانی، دانشگاه اصفهان، بهار - 1388، از علیاکبر احمدی دارانی و اکرم هراتیان؛ مقاله »تحلیل نماد و اسطوره در تاریخ« - مجله مسکویه، سال چهارم، شماره - 11 از دکتر رضا شعبانی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و فریبا رومی دانشجوی دکترای دانشگاه آزاد، یاری گرفتهایم. در میان مقالات لاتین از مقاله La Gallera de Macando trasciende از Nelson Fredy Padilla, El Espectador , 2 May 2015، مقاله Cinco personajes inolvidables de Garcia Marquez از Alejandro Millan Valencia, BBC Mundo، مقاله Garcia Marquez gustaba de los gallos y de Lucha Villa از Ignacio Lopez Tarso, 24 Horas, marzo, 27, 2017 بهره بردهایم.

اسطوره

اسطوره در فرهنگها بهمعنی شرح افسانه، قصه، در زبانهای اروپایی از بازماندهی واژهی یونانی mytos استفاده شده است. - آموزگار، - 1 :1381دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی ، اسطوره را چنین تعریف کرده است: اسطوره در فرهنگها به معانی افسانه، قصه، سخن بیهوده و پریشان، آمده است . - معین، - 143 : 1381اسطوره - جمع آن اساطیر - شکل عربی شدهی واژه ی یونانی historia است به معنی جستوجو و آگاهی و آن روایتها و قصههای سنتی است که اصل و مبداء زندگی و نیروهای طبیعت واعتقادات دینی را توضیح میدهد. اسطوره جنبهی اخلاقی ندارد و از این جهت با حکایات اخلاقی و افسانهی تمثیلی متفاوت است، یونانیان باستان افسانهها را ساختگی و اسطورهها را واقعی میپنداشتند. - میرصادقی، - 19 : 1377

یکی از منابع مهم در ادبیات، روایتهای اسطورهای هستند. از زمان ایران باستان و حتی پیش از آن درادبیات، اسطورههای بسیاری را دیدهایم زیرا میتوان گفت، اسطوره با آدمی بهدنیا آمده است. » در روزگار باستان ، اسطوره در لایههای رویین زندگی جاری بوده و منطق و عقلانیت در لایههای پسین ذهن آدمی حضور داشته است. در دنیای مدرن، اساطیر به پسزمینههای ضمیر آدمی هجرت کرده است. اما » انسان ترازمند« انسانی است که در میان دانش و اسطوره، زندگی میکند - «. کزازی ، 1370 - 4 :

اسطورهی خروس

خروس از جمله ماکیان جنس نر است که جایگاه ویژهای در باورها و اعتقادات دینی و مذهبی دارد. منابع و روایات دینی و مذهبی در ایران حاکی از جایگاه خروس در فرهنگ اساطیری تمدن ایران باستان است. در این مورد سخنی از شاهنامهپژوه ایرانی گفته میشود:» خروس در پهلوی خروس xros بوده است. ریختی از آن، خروش، در خروشیدن کاربرد یافته است، در پهلوی خروستن xrostan ریخت نوتر آن ، با دگرگونی س به ه در پارسی خروه است که در اندک متنهای ادبی بهکار رفته است. ستاک اوستایی این واژه: خروس به معنی فریاد برآوردن است با کروش krus در سانسکریت سنجیده شده است. خروس در باورهای باستانی مهریان، بسیار سپند و ارجمند هم از آن است که میتوان بر آن بود که در میان اندامهای گوناگون خروس ، چشم او ارج و قرب افزونتر داشته است، زیرا اندامی که در رنگ و ریخت، بیش از دیگر اندامهای این مرغ

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید