بخشی از مقاله
چکیده
واژههایی در ادبیات یافت میشوند که داراي معانی روشن و به اصطلاح فلسفیون بدیهی هستند کهواژهي مورد بحث-ادب- از اینجمله است. این واژه در ادبیات تعلیمی ایران و جهان بسیار مورد توجه واقع شده است. بنابراین اکثرخوانندگان آن را کلمهاي آشنا و با معناي یکسان در مفهوم آموزههاي اخلاقی و یا ادبیات به کارمیبرند. در این مقاله درپی نمایاندن این فرضیهها هستیم که آیا واژهي ادب درکلیات سعدي بجز معانی مصطلح آن در فرهنگها، در مفاهیم دیگر به کار رفتهاست؟ این واژه در کلیات سعدي بیشترکدام مورد از معانی مضبوط در فرهنگهاي مختلف را دربرمیگیرد؟ ادب در لغتنامهها و آثارسعدي با اصطلاح امروزي آن برابري میکند؟ تلاش ما، در جهت روشن ساختن معناي دیگري براي این واژه مصروف است و آن، ادب در مفهوم تعلیمل وتعلّمل میباشد. چنین به نظر میرسد که نخستین بار سعدي است که ادب را در معناي تأدیب و تنبیه با تعلیم وتعلّم یکی میداند.
زمینه ي بحث:
بسیاري از کلمات در ادبیات ملّتها وجود دارند که هر کسی با شنیدنشان میتواند راجع به آنها ابراز نظر کند وودخ را در آن بیان محقّ بداند زیرا ایندسته واژگان به اندازهاي در زبان مردم کاربرد دارند که کسی در اندیشهي معنا و مفهوم واقعی آنها نیست. واژهي ادب از جملهياین کلمات است که داراي توسع معنایی زیادي میباشد. در محاورهي عامیانه در خصوص رعایت کردن یا نکردن اصول اخلاقی، نشست و برخاست در محافل گوناگون، شنیدن، سخن گفتن، و... از واژهي ادب استفاده میشود به عنوان مثال: فلانی ادب سخن گفتن را رعایت نمیکند و... در این مقاله با مراجعه به فرهنگها وکتب مختلف سعی در بیان معانی گوناگون این واژه را داریم.
اگر از کسی پرسیده شود آیا معناي ادب را میداند بدون درنگ پاسخ خواهد داد آري، و به احتمال زیاد تنها به همین بله گفتن اکتفا خواهد کرد و در شرح معناي آن باز میماند زیرا کاربرد فراوان این کلمه موجب میشود آدمی خود را عالم به مفاهیم آن بداند حال آنکه اینگونه نیست، بلکه باید فرهنگها وکتب متقدم و متأخر بسیاري خواند تا بر معانی مختلف این واژه اشراف پیدا کرد. در این مقاله کلیات آثار شیخ اجلّ را مبناي کار قرار دادیم، علّت انتخاب آثار سعدي این بود که در میان شعرا و نویسندگان گذشتهي ادبیات فارسی، وي نزدیکترین زبان را به محاورهي امروز فارسی زبانان دارد.
کلمهي ادب که سابقه و ریشهاي تاریخی و بس کهن در فرهنگ فارسی دارد، واژهاي است دخیل ،که به احتمال بسیار زیاد از زبانهاي سومري و سریانی در فرهنگ فارسی باستان یعنی زبانهاي فرسِ هخامنشی و پهلوي وارد شده، بدین صورت که آن را برگرفته از ریشهي »دب « یا »دیپی « سومري به معنی کتابت و نوشته میس دانند و البته در فرس قدیم - زبان هخامنشی س به معنی خط است که داریوش در کتیبه بیستون به کار برده است، آنگاه این واژه از فرس هخامنشی به زبان پهلوي رفته، به صورت »دیپیریه « درآمده است.
به طوري که در کتاب کارنامهي اردشیر بابکان چندین بار بهکار رفتهاست: سپس در زبان پهلوي به »دیپیر« مخفف »دیپیور« و بعد به »دپیري « و »دبیري « به معنی کتابت تغییر شکل یافته است و رد آن را در واژههاي»دبستان- « جاییکه هنر، کتابت و خط آموزند - و »دبیرستان « میتوان دید. - دهخدا: ، - 1372 ابتدا معانی این واژه را درفرهنگهاي مختلف نشان میدهیم سپس به بررسی شواهد مثال از کلیات سعدي پردازیممی تا تفاوت معانی گوناگون واژهي مذکور مشخص شود.
مقدمه:
ادب یا ادبیات ، عبارت است ازگونهآن سخنانی که از حد سخنان عادي، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کردهاند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته و احساس غم، شادي یا لذّت کردهاند. در باور همگانی ادبیات یک تیره یا ملت براي نمونه، مجموعه متنهایی است که آثار ماندگار و برجستهي پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل میدهند. یکی از طبقه بنديهاي مشهور و پرکاربرد متنهاي ادبی، طبقهبندي دوگانهایست که بر اساس آن متنها به دو گونه ي اصلی شعر و نثر تقسیم میشوند.
مردم غالباً بین ادبیات و آثار مکتوب دیگر تفاوت قائل میشوند. اصطلاحات »تخیل ادبی« و »شایستگی ادبی« غالباً به منظور تشخیص آثار ادبی از یکدیگر مورد استفاده قرار گیرندمی . به عنوان مثال تقریباً تمام انسانهاي باسواد دنیا آثار چارلز دیکنز را در زمره ي »ادبیات« تلقی میکنند در حالیکه برخی از منتقدین، آثار جفري آرچر را شایسته ي گنجانده شدن تحت عنوان »ادبیات انگلیسی« نمیدانند.
گاهی اوقات ممکن است منتقدان، برخی از آثار را به دلایلی همچون سطح پایین دستور زبان و نحو، داشتن خط داستانی باورنکردنی یا گسیخته و یا داشتن شخصیتهاي متناقض یا غیرقابلباور از زمرهي آثار ادبی حذف کنند. اما باید گفت که مفهوم واژهي ادب و ادبیات نیز همانند همهي پدیدههاي دیگر در طول زمان یکسان نمانده، دستخوش تحول گردیده است. بیشتر اقوام قدیم جهان، همچون یونیان، ادب را فقط به معنی و مفهوم شعر به کار میبردهاند و علوم ادبی، نزد آنها علم شعر بوده است و بس. ادب واژهاي است عربی به معناي خواندن و به همین جهت، عرب به کسی که مردم را براي اطعام دعوت می کند »آدب « گوید.