بخشی از مقاله

 

.1 عدالت اجتماعی در اسلام  

»ان االله یأمرِبالعدل و الأحسان و ایتاءِذی القربی و ینهی عن َالفحشاءِ  و المنکر و البغی دو مقام، علاوه بر یعظکم لعلکم َیتذکرون« - نحل. - 90/ در قرآن کریم، خداوند تنها در صیغه امر، دستور تشریعی خود را مستقیماً با بهکار بردن ماده امر بیان کرده است: نخست امر به پرستش او1؛ و دوم امر به عدالت و قسط.2 افزون بر این، معمولاً امر به عدالت و قسط در کلام الهی، مؤکد به تأکیداتی فراتر از دیگر موارد است.

از این رو بجاست که در منطق قرآن کریم، پس از ایمان و اعتقاد و پرستش پروردگار متعال، عدالت اجتماعی را مهمترین مسئله حیات بشری تلقی کنیم.3 از سوی دیگر، به دلیل تصریح خداوند بر این که او برای هر چیزی اندازهای قرار داده4 و به قرینه ملازمه مکرر میان میزان و قسط در بیان الهی5، عدالت اجتماعی نزد خداوند بیش از هر مقوله دیگری مبتنی بر اندازه گیری و محاسبه است و به ارزیابی کمی نزدیک است.

امام علی - ع - نیز عدالت را، معیار، انصاف، جوهر زندگی، قویترین بنیان، بالاترین بی نیازی، بهترین داوری، اصلاح و رستگاری و استواری امور مردم و نظم دهنده فرمانروایی معرفی کرده است6؛ تعریفی که ابعاد کیفی و کمی را توأمان شامل میشود. همین اطلاق و عموم اوامر شدیداً مؤکد الهی درباره عدالت اجتماعی کافی است تا ثابت کند که اعتقاد و التزام به اولویت وجوب عدالت اجتماعی بر سایر تکالیف اجتماعی، یکی از دو رکن اصلی نظام تشریعی جامعه و حاکمیت اسلامی در 266  کتاب ، عدالت تمامی ادوار و زمانها است و بدون آن سخن گفتن از جامعه اسلامی بیمعناست.

افزون بر این، هیچ دلیل مقید و مخصّصی در آیات و روایات معتبر وجود ندارد که آحاد جامعه اسلامی در تمامی ادوار و زمانها را لحظهای از وجوب اقامه عدالت اجتماعی و قسط معاف کرده باشد و منطوق و مفهوم روایات توصیف کننده جامعه مهدوی - عج - مبنی بر پر کردن زمین از عدالت پس از پر شدن از ظلم و جور7، کمترین اشارهای به تعلیق تکلیف عدالت اجتماعی قبل از زمان ظهور حضرت مهدی - عج - ندارد.

.2 رهیافت نظریهپردازانه به عدالت اجتماعی در اسلام

در منطق قرآن کریم، نظام کلان رفتار اجتماعی انسانها همواره بر پایه سه رکن ِ»اتراف«، ِ»استضعاف« و »عدالت« استوار است8، بدینصورت که این سه، همواره سه رأس مثلث پایه رفتار اجتماعی را تشکیل میدهند و بسته به وضعیت هر یک و میزان وسعت آنها، میتوان سه نوع کلی از وضعیت هر جامعه نسبت به عدالت اجتماعی را نشان داد و شرایط و اوصاف هر یک را تشریح کرد.

9 قرآن کریم نظام رفتار اقتصادی انسانها را بیش از سایر عرصه ها مورد توجه قرار داده و آن را در قالب سه گانه »اتراف اقتصادی = استغناء10«، »استضعاف اقتصادی = فقر11«و »عدالت اقتصادی = قسط12« معرفی کرده است. این توجه ویژه نه از جهت اصالت دادن و مبنا قرار دادن عرصه اقتصاد برای سایر عرصههای اجتماعی، بلکه از جهت ظرفیتساز بودن اقتصاد برای سایر عرصه هاست.

در جامعهای که عرصه های اجتماعیاش به اتراف آلوده شده، راهبرد قرآن کریم مبتنی بر بازداشتن انسانهای مترف از مسیر غوطهوری مطلق و بیقیدشان است.13 در جامعهای که دچار اتراف اقتصادی است، ضروریترین و واجبترین اقدام، بازداشتن »مستغنیان« از افراط در غنای اقتصادی خود و قید و بند زدن بر مطامع آنان و بازگرداندنشان به محدوده تعادل و گرفتن گریبان زراندوزان و برگرداندن حقوق و اموال بهدست آمده از راه حرام و پالایش اموال حلال و بازستاندن »حق معلوم« فقیران و ضعیفان از مستغنیان است.

14 اسلام، »فقر« را امری مطرود و شیطانی معرفی میکند15، خروج از »فقر« را اولین ضرورت هر فرد و جامعهای به شمار میآورد16، مهمترین مسئله هر جامعه فقیری را حل مشکل معاش و برطرفکردن فقر اقتصادی معرفی میکند و توجه به تدبیر سایر عرصههای حیات اجتماعی را نسبت به حل مسئله فقر، امری ثانوی و در اولویت دوم میانگارد.

جامعه اسلامی مطلوب، جامعه عدالت محور و اتراف ستیز و استضعاف گریز است. در این جامعه، بی وقفه تلاش میشود عموم انسانها به آستانه تعادل و توازن در بهره مندی از فرصتهای اجتماعی رسیده، هریک امکان استفاده از رشد و هدایت لازم را در حد ظرفیت و توان خویش کسب کنند؛ جامعهای که افزایش سرعت و گشودن مرزهای جدید در عرصههای مختلف اجتماعی را همواره بر محور »عدالت اجتماعی« قرار میدهد و »تعادل« را شاخصه اصلی حرکت اجتماعی به شمار میآورد.

بدیهی است این تعادل، هم به جنبههای مادی و هم به جنبههای معنوی انسانی و اجتماعی، نگرشی دو جانبه و همزمان با یکدیگر دارد. بر پایه این نظریه، جامعه مطلوب اسلامی نمیتواند معیارهای کمی شمارش درجات پیشرفت و توسعه را آن چنان که رایج است، ملاک و معیار پیشرفت اسلامی قرار دهد. اگر ملاک و معیار محاسبه رشد اقتصادی در علم اقتصاد مدرن ، شاخص سرانه تولید ناخالص ملی است، این شاخص در نگرش اسلامی کاملاً ناقص و ناکافی است و نمیتواند توضیحی برای پیشرفت و رشد کل جامعه به حساب آید.

توصیه اسلام، افزودن شاخصهایی نظیر »سرانه توزیع ثروت و امکانات« و »میزان بهرهمندی یکایک انسانها« و نگاه جامعنگر به مسئله »تولید درآمد مصرف« در عرصه اقتصاد است.

.3 رهیافتهای کاربردی به عدالت اجتماعی

بدون تردید حرکت به سوی تحقق عدالت اجتماعی، نیازمند کاربردی کردن رهیافت نظری عدالت اجتماعی است. این امر دارای ابعاد ذو وجوه زیر است:

الف - مفهوم کاربردی عدالت اجتماعی

به رغم پایهگذاری حکمت و سیره و حاکمیت عدالت محور توسط امام علی - ع - در صدر اسلام و توصیفها و تبیینها و تأکیدات فراوان آن انسان کامل18 و سایر پیشوایان معصوم، به ویژه امام سجاد - ع - ، درباره عدالت اجتماعی و ابعاد و ویژگیهای آن19، متأسفانه در سنت فلسفی و کلامی دانشمندان اسلامی چندان به این موضوع توجه جدی نشده و مباحث عدلیه و اشاعره در حد اثبات و نفی اعتبار حسن و قبح عقلی متوقف مانده است.

از این رو، فلاسفه عدلیه با تأکید بر بداهت »العدل حسن و الظلم قبیح20« و اثبات عدل الهی و عدالت پیامبر و امامان معصوم، بحث را خاتمه یافته تلقی کرده و متکلمان امامیه نیز با اشاره گاه و بیگاه به پارهای از لوازم اجرای عدالت در جامعه، در گامهای اولیه این بحث مهم حیات بشری توقف کردهاند21؛ بگذریم از این که متکلمان اشاعره از بنیان به عدالت پروردگار باور نداشتهاند تا چه رسد به این که عدالت اجتماعی را ضروری و واجب شریعت اسلام بدانند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید