بخشی از مقاله

چکیده

تفاوت برداشتها از یک رویداد یا موضوع خاص میان افراد مختلف امری معمول است. حوزه ای از مسائل که در موقعیت یک جامعه بروز میکند و تحت تاثیر تعاملات اجتماعی و رفتاری قرار میگیرد و عامل انسانی در آن نقش اساسی دارد را اصطلاحاً حوزه مسائل نرم مینامند. تفاوت برداشتها از ویژگی های بارز مسائل نرم است. تفاوت نظرها از یک طرف، مزیت در نظر گرفتن همه منظرها به یک مسئله خاص را در بر دارد و از طرف دیگر در صورت نبودن روشی برای همگرایی، می تواند منشا مناقشه و عدم بهره برداری از تنوع دیدگاهها شود. این تحقیق قصد دارد تا با استفاده از روش شناسی تفکر نرم یا سیستمیک، رویکردی را برای حصول اجماع در تبیین و طراحی الگوی پیشرفت ارائه نماید به نحوی که از مشارکت خبرگان و تمام ذی نفعان در طراحی این الگو، بهره برداری شود.

مقدمه

برنامهریزی، فرآیند آگاهانه تصمیمگیری در مورد اهداف و فعالیتهای آینده یک فرد، گروه، واحد کاری یا سازمان است و با تعیین اهداف مشخص، مسیر رسیدن به اهداف را پیش بینی مینماید، لذا برنامه ریزی نیازمند تلاشهای ذهنی جهت تصور و طراحی وضعیت مطلوب و پیش بینی راهها و مسیرهای نیل به آن میباشد، بسیاری برنامه ریزی را جزء مهمترین وظایف مدیران میدانند که مانند پلی وضعیت حال را به وضعیت آینده مرتبط میسازد و موجب حداقل سازی عدم اطمینانهای محیطی میگردد و آن را ابزاری جهت کنترل عملکرد مدیران قلمداد مینمایند.

دسته بندیهای متفاوتی نسبت به برنامه ریزی وجود دارند که در یک دسته بندی برنامهریزی به دو دستهی برنامههای استراتژیک و برنامههای عملیاتی تقسیم بندی میشوند، برنامههای استراتژیک جهت کسب اهداف جامع تدوین میشوند و برنامههای عملیاتی با استفادهی بهینه از منابع موجود، راه رسیدن به برنامههای استراتژیک را هموار میسازند - استونر، . - 1995 یکی از ابزارهای مورد استفاده در برنامه ریزیهای بلند مدت، استفاده از نقشهی مسیر راه میباشد، نقشهی مسیر راه بیانگر مسیری جهت رسیدن به وضعیت مطلوب میباشد و فرآیندهای آن علاوه بر آن که در جهت دهی به مسیر کمک فراوانی مینمایند، میتوانند به عنوان یک ابزار ارتباطی مناسب عمل نمایند.

جهت دست یابی موفق به نقشهی راه شناسایی اهداف درست و رویکردهای صحیح، اهمیت فراوانی دارد و در راستای رسیدن به این هدف، بایستی نقشهی مسیر راه را پدیدهای چندبعدی در نظر گرفت که بافتهای اجتماعی و فرهنگی در آن اهمیت فراوانی دارند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ایجاد رویکردی نوین در باب نحوهی حکمرانی جوامع و ارائهی مدلی جدید مبتنی بر اندیشههای اسلامی در زمینهی حکمرانی، تغییرات فراوانی در نحوهی نگرش نسبت به مباحث مدیریت و تاکید بر ارزشهای جوهری در گفتمان مدیریت ضرورت یافته است. مدلهای تعالی که مبتنی بر نقشهی راه و دست یابی به اهداف بلندمدت میباشند یکی از لازمههای حکمرانی موفق در جوامع است.

طراحی، تولید و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، گامی استراتژیک در راستای اعتلای حکمرانی و ارزش آفرینی جامعهی اسلامی ایرانی است که طراحی آن نیازمند شناسایی دقیق الزامات و نیازمندیهای فردی، گروهی و ملی است. چنین نیازمندیهایی ریشه در تفکرات گوناگون و جناحهای فکری متفاوتی دارد که دیدگاههای آنها نسبت به یک پدیده واحد، متفاوت و در بعضی موارد متناقض است.

تاریخ مملو از مواردی است که دیدگاههای متفاوت نسبت به یک پدیده واحد منجر به سازندگی شده است و همچنین مواردی که منجر به وقوع جنگهای ویران گر شده است. رویکرد حکیمانه پیامبر اسلام - ص - ، در مدیریت  475 نظرات گوناگون نسبت به چگونگی نصب سنگ حجرالاسود و ایجاد اجماع بین این دیدگاههای متفاوت یکی از هزاران مثال موفقی است که حصول اجماع بین دیدگاههای متفاوت به ارزش آفرینی منجر شده است.

رسیدن به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیازمند درنظرگیری جناحهای گوناگون فکری است که با توجه به زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی متفاوتی که دارند دارای دیدگاههای گوناگونی میباشند و مدیریت چنین دیدگاههایی به سادگی میسر نمی باشد زیرا علاوه بر تعدد آرا نحوهی ارتباط میان این جناجهای فکری نیز مهم و تاثیرگذار میباشد، علاوه بر جناحهای فکری مسئله الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت پدیدهای چندوجهی است که دربرگیرندهی وجوه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ظرفیتهای سخت افزاری و نرم افزاری گوناگون است که بایستی به صورت همزمان با یکدیگر دیده شده و مورد بررسی واقع گردند.

بررسی همه جانبه موارد فوق و ایجاد دیدگاه همگرا نسبت به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نیازمند فرآیند حصول اجماع میباشد، روشهای گوناگونی جهت نیل به این هدف مطرح شده است، یکی از این روشها که به تازگی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، روش شناسی سیستمهای نرم است که با تکیه بر سیستم فعالیتهای انسانی و بافتهای فرهنگی و اجتماعی به ارائهی روشی جهت همگرایی و حصول اجماع میپردازد، این پژوهش به چنین رویکردی میپردازد و ساختار آن به صورت زیر است.

سیستمهای نرم و سیستمهای سخت

پس از مطرح شدن ناکارآمدی روشهای علمی و تحلیلی حاصل از خردگرایی منطقی1، نظریه عمومی سیستمها به عنوان جایگزین انتخاب گردید، بر مبنای این نظریه علاوه بر اجزا بایستی تعامل آنها با یکدیگر نیز لحاظ شود - برتالنفی، . - 1969 چنین رویکردی علاوه بر این که کل را حاصل اجزای آن میداند، رابطهی تعاملی اجزا با یکدیگر و رابطهی سیستم با محیط را نیز در نظر میگیرد و بر این باور است که ویژگیهای سیستمی، متفاوت از ویژگیهای اجزای آن است.

نظریه عمومی سیستمها به سرعت جایگزین خردگرایی منطقی گردید و استفاده از آن در علوم زیست شناسی و مهندسی به ایجاد سیستمهای پیچیده و دستاوردهای بزرگ منجر شد و در تمامی علوم بر رویکردهای سیستماتیک، تاکید فراوانی صورت پذیرفت - هال، . - 1968 رویکرد سیستماتیک با آن که در علوم مهندسی منشأ پیشرفتهای بزرگی گردید اما کاربرد زیادی در علوم رفتاری نیافت زیرا انسانها که یکی از اجزای مهم سیستمهای فعالیت انسانی قلمداد میشوند، در رویکرد سیستماتیک مطرح نمی گردند. لذا نیاز به استفاده از رویکردهای فنی- اجتماعی در تئوری سیستمها احساس گردید و پس از آن سیستمها به دو دستهی سیستمهای نرم2 و سیستمهای 674    سخت3 طبقه بندی شدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید