بخشی از مقاله
چکیده
نظریه فطرت در فرهنگ و اندیشه دینی جایگاه ویژه ای دارد. قرآن کریم و روایات معصومان - ع - به این جایگاه اشاره کرده اند. بر همین اساس، تبیین جایگاه فطرت در کلام دانشمندان اسلامی به ویژه عالمان شیعه نیز مورد توجه قرار گرفته است تا آنجا که امروزه نظریه فطرت یکی از نظریههای مهم در زمینه علوم انسانی به شمار می رود. بر اساس این نظریه انسان به صورت بالفطره و بدون نیاز به آموزش نسبت به بعضی از مفاهیم و موضوعات شناخت دارد. مانند کمال جویی و حقیقت طلبی. این مفاهیم و موضوعات را که بر اساس نظریه فطرت، بدون تعلیم درک می شوند، فطریات مینامند. در روزگار معاصر با توجه به بحث های جدید در حوزه انسان شناسی، نظریه فطرت بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است.
این نوشتار سعی دارد با تبین مباحث نظریه فطرت و جایگاه آن در فرهنگ و اندیشه دینی، نظرات عالمان شیعه را در این باره واکاوی نماید. فرضیه این مقاله آن است که اندیشمندان شیعه این نظریه را منبعث از روح تعالیم قرآن و کلام ائمه معصوم - ع - دانسته، به اثبات آن پرداخته اند. نتایج این تحقیق نشان خواهد داد که فطرت انسانی جایگاه ویژه ای در فرهنگ و اندیشه دینی دارد. همچنین نشان خواهد داد که فطرت آدمی ابزاری کار آمد برای گرایش او به خالق هستی و تعالیم دین است. روش این تحقیق استدلالی و بر پایه مطالعات کتابخانه است. از داده های این تحقیق می توان برای راهکارهای اخلاقی برای درمان برخی ناهنجاری های اجتماعی استفاده نمود.
کلید واژگان: فطرت، فرهنگ، اندیشه اسلامی، انسان، کلام اسلامی، اخلاق اجتماعی
مقدمه
انسان گل سر سبد آفرینش و اشرف مخلوقات در نظام هستی است. چنانکه خداوند متعال بعد از خلقت انسان فرمود: »فتبارکاللّه احسن الخالقین« - مؤمنون: - 14 مهمترین ویژگی انسان نسبت به سایر موجودات هستی که باعث رشد و تعالی او می شود، فطرت توحیدی است که خداوند آن را در انسان به ودیعت قرار داده است. فطرت، نعمت ناب الهی است که در عمق وجود انسان گذارده شده تا چراغ راهی برای رسیدن او به سعادت باشد. فطرت انسانی معرفتی خدایی است که ویژه گی خاص آن باعث شده از سایر معارف الهی متمایز گردد. اصل اعتقاد به وجود خدا ریشه در فطرت دارد و والاترین رسالت انبیا توجه دادن بشر به همین فطرت پاک الهی است.
مولای موحدان - ع - در تبیین توجه دادن انبیای الهی به نعمت فطرت میفرماید:فَبَعث» فیهمرُسُلَه واتَراِلَیهماَنبیائِه لَیستَأدُوهُممیثاقَفِطرَتهیُذَکّرُوهممَنسِیَّنِعمته...« پس خدای تعالی پیامبران خود را در بین انسانها برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان را کهجبلّی آنان بود بطلبد و نعمت فراموش شده - توحید فطری - را به ایشان یادآورد. - نهج البلاغه، خطبه - 1 جایگاه فطرت در اندیشه دینی و رابطه آن با مباحث اعتقادی همچون خداشناسی، احکام و آموزه های دینی و نیز اخلاق دینی، از جمله قلمروهای موضوع فطرت هستند. مباحث فطرت در علوم مختلف اسلامی همچون فلسفه، تفسیر و اخلاق به شکل گسترده ای طرح شده است.
اما آنچه وجه نظر این نوشتار می باشد، بررسی دیدگاه عالمان شیعی در باره جایگاه فطرت در اندیشه دینی است. از منظر این عالمان، فطرت یکی از پایه های شناخت شناسی در حوزه جهان بینی دینی است. از سویی نظریه فطرت توسط برخی کسان که با آموزه ای دین اسلام بیگانه اند، مورد انکار قرار گرفته است. انکار ویژه گی های فطرت، راه خداشناسی از طریق دل و نیز گرایش قلبی به بسیاری از احکام شرعی و دینی را مسدود خواهد کرد. از این رو، اثبات نظریه فطرت، تلاشی برای بازشناخت اصالت خداجویی در درون بشر و خوانشی برای هویت بخشی به آموزه های دینی است. در این مقاله سعی شده در پاسخ به این منکران، نظریه فطرت بر اساس دیدگاه دانشمندان شیعی عمدتا معاصر به اثبات برسد.
..1 معنای فطرت
»فطرت « که در زبان فارسی از آن به »سرشت« تعبیر میکنیم - معین، 1393، واژه فطرت - از ماده »فطر« بر وزنفِعْلَه«» است و در لغت به معنای شکافتن است. - زبیدی، 1414، ج 7، ص - 350 از آنجا که آفرینش و خلقت الهی به منزله شکافتن پرده تاریک عدم، و اظهار هستی امکانی است یکی از معانی این کلمه، آفرینش و خلقت است، البته آفرینشی که ابداعی و ابتدایی باشد. لذا از ابن عباس نقل شده است:کنت أدری ما »فاطِرُما السَّماواتِ وَ الْأَرْضِحتیاحتکم إلیّ أعرابیّان فی بئر، فقال أحدهما: أنا فَطَرْتُها« أی ابتدأت حفرها«من معنای »فاطر السموات و الارض« را نمی دانستم تا این که دو تن از بادیه نشینان که در مورد مالکیت یک چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند، یکی ازآن دو گفت: »أنا فطرتها« یعنی ابتدا من آن را حفر کردم. - ابن اثیر، 1367، ج3، ص - 457
زمخشری نیز مینویسد:فطر اللّه الخلقَ، و هو فاطر السموات: مبتدعهاو. افتطر الأمرَ: ابتدعه. و» کلّ مولود یولد علیالفِطْره.« أیعلی الجبلّه القابله لدین الحقّ« - وقتی گفته میشود - خدا فاطر السموات، یعنی خداوند ابداء کننده آسمانها است. وقتی گفته می شود »افتطر الامر« یعنی او آن کار را شروع کرد. وقتی هم گفته می شود هر نوزادی بر فطرت به دنیا میآید؛ یعنی، بر سرشت و طبیعتی
آفریده شده که آمادگی پذیرش دین حق را دارد. - زمخشری، 1979، - 476به نظر می رسد معنا برگزیده لغوی واژه »فطرت«، سرشت و نحوه خاصی از آفرینش و خلقت باشد.در اصطلاح قرآنی نیز واژه فطرت به معنی سرشت خاص و آفرینش ویژه انسان است.
در قرآن کریم اگر چه واژه »فطرت« تنها یک بار استعمال شده است1، اما مشتقات کلمه »فطر« به صورتهای گوناگون به کار رفته است. در توضیح بیشتر معنا اصطلاحی فطرت می توان گفت که امور فطری، یعنی آنچه که نوع خلقت و آفرینش انسان اقتضای آن را داشته و مشترک بین همه انسانها باشد. خاصیت امور فطری آن است که اولا مقتضای آفرینش انسان است و اکتسابی نیست پس انسان برای واجد شدن آن احتیاج به تعلیم وتعلّم ندارند، ثانیا در عموم افراد وجود دارد و همه انسان ها از آن برخوردارند. اگر در برخی افراد به ظهور نرسد، به دلیل موانعی است که بر سر راه آنها به وجود آمده است، ثالثا تبدیل یا تحویل پذیر نیست؛ گرچه شدت و ضعف را می پذیرد. - جوادی آملی، 1378، ج 12، ص - 24
استاد شهید مطهری می نویسد:قرآن میگوید بشر یک فطرت دارد که آن فطرت دینی است و دین هم اسلام است و اسلام هم یک حقیقت است از آدم تا خاتم. - مطهری، 1395، ج 3، ص - 460نظر مرحوم علامه طباطبایی در باره فطرت الهی نیز بدین قرار است:پس اینکه در قرآن کریمش میفرمایدفِطْرَتَ:"اللَّهِالَّتِیفَطَرَالنَّاسَعَلَیْها" اشارهای است از آن جناب به آن درک و ارتکازی که انسانها به آن درک آفریده شدهاند و آن ارتکاز شناختن خدا است، و" فطرهاللَّه" عبارت است از آن نیرویی که در انسان قرار داده شده تا با آن نیرو ایمان به خدا را تشخیص دهد - طباطبایی، 1374، ج10، ص: - 443فطرت از ویژگی های ذاتی بشر و هر موجودی است که علاوه بر دستگاه غریزه مجهز به دستگاه فکری نیز می باشد. فطرت مانند غریزه، نوعی کشش و میل همراه با آگاهی است و تفاوت آن با غریزه در این است که آگاهی غریزی، حسی، وهمی و جزئی است، ولی آگاهی فطری، فکری و کلی است، و به خاطر همین تمایز ادراکی - فکری و عقلی بودن درک فطری - است که فطریات از ویژگی تعالی و قداست نیز برخوردار بوده، عینیت بخشیدن به آنها مایه رشد وکمال خواهد بود. - ربانی گلپایگانی، 1380، ص - 20
..2 انواع فطریات:
مجموع امور فطری که در انسان وجود دارد را فطریات می گویند. فطریات در انسان مربوط به دو جنبهاند: یکی خواستهها و امیال انسانی - گرایش - و دیگری شناخت و آگاهی - بینش - ..1 روم، آیه .30