بخشی از مقاله
چکیده
عصر امام سجاد ، از نظر فرهنگی آمیخته با عناصر مختلف نامتجانس بود. سر برآوردن برخی از فرقههای اساامی چون مرجئه، جبریه و اهل حدیث، برداشتهای متفاوتی از کالم و احکام الهی و نحوه تعامل با حکومت در سطح جامعه عرضه میکرد. از سوی دیگر، تفکر عثمانی به شدت توسط دستگاه بنیامیه حمایت میشد. این تفکر، منجر به دشمنی مردم با اهلبیت و مخالفت با شیعیان میشد و عدم دسترسی علنی به امام را ترویج میکرد. شهادت امام حسین و اختناق حاکم بر جامعه، زمینهساز ابهام در فهم پیروی از امام، بین شیعیان دوردست مدینه و گرایش به محمد حنفیهواج کیسانیه و ظهور مهدی - عج - در عراق و ایران گردید. همراهی فرهنگی آل زبیر با بنیامیه، علیرغم اختالفات سیاسی در فضیلتپوشانی از اهلبیت و فضایلتراشی صحابه، زمینه شناخت خاندان عصمت را به شدت تحتالشعاع قرار میداد.
از سوی دیگر، با قدرت گرفتن عبدالملک بن مروان و برای مشروعیت بخشیدن به خالفت اموی، توجه به فقه بر اساس نظر صحابه گسترش یافت. و زمینه ورود فقها به دربار را فراهم کرد.رقابت سیاسی آلزبیر و بنیامیه، باعث ترویج روایاتی در عظمت تقدس بیتالمقدس و شام شد و باز گذاشتن دست حکومت برای حمله به بیتاهلل الحرام را هموار ساخت. ازاینرو، امامسجاد برای ساماندهی اوضاع جامعه از نظر فکری، با مسلمانانی مواجه بود که از اساام فقط نامی برایشان باقی مانده بود. حیرت، سرگردانی و ناآگاهی، مشخصه گروههای مختلف فکری جامعه آن عصر بود.
واژگان کلیدی: جریان شناسی فکری، امام سجاد ، بنیامیه، ناصبیها، کیسانیه، امامیه.
مقدمه
شکلگیری و حیات فرقههای مذهبی، حاصل تشتت فکری و برداشتهای متفاوت از دین است. عوامل مختلفی در دامن زدن به این مسائل دخیل است؛ بنیامیه و خصوصاً ابوسفیان که در تشرف به اسام جزء آخرین خاندانها بودند و با فتح مکه به اجبار اسام را پذیرفتند. آنان در دوران خلفت خلیفه سوم، قدرت و اقتدار یافتند. معاویه پس از شهادت امام علی و بعد از صلح امام حسن توانست بدون معارض بر اریکه قدرت بنشیند و خود را خلیفه مسلمین بنامد. اما دیر اسام آوردن خاندان ابوسفیان و خدمات اندک آنها در بسط و گسترش اسام، همواره به عنوان یک لکه ننگ محسوب میگشت. از سوی دیگر، جانشینان معاویه و خصوصاً یزید دوراندیشی و زیرکی الزم را نداشتند. آنان نهتنها به ظواهر دینی پایبند نبوده بلکه علناً شریعت اسام را به بازیچه گرفتند.
میگساری، سگبازی و زنبارگی از ویژگیهای خلیفه بود.در دوران جانشینان یزید، مروان و عبدالملک بن مروان این سنتشکنی ادامه یافت و دامن جامعه اسامی را حتی در مرکز شهرهای اسامی مکه و مدینه آلوده ساخت. به طوری که مکه کانون تربیت و خریدوفروش کنیزکان آوازهخوان در عصر اموی گردید. این طرز تلقی از دین و تاش برای توجیه اقدامات و حقانیت خاندان بنیامیه، در صورتی میتوانست تداوم یابد که توجیه دینی و مذهبی داشته باشد. ازاینرو، از همان دوران معاویه و با سیاست و کمک مالی وی، زمینه ترویج احادیث ساختگی دربزرگداشت بنیامیه و یادکرد از معاویه به عنوان خالالمومنین در دستور کار قرار گرفت. این روال که برداشت و قرائتهای نوینی از اسام ارائه میداد زمینهساز بروز مکتبها و فرقههای جدید مذهبی شد و امویان به شکلگیری برخی از این فرقهها که توجیهگر حکومت آنان بودند کمک میکردند.
با توجه به اینکه همواره در جوامع اسامی، با اقدامات فرهنگی و اجتماعی از این دست، توسط استعمارگران برای ایجاد اختاف و تشتت بین مسلمین روبهرو هستیم، شناخت عملکرد ائمه برای خنثی کردن آنها ضرورت مییابد.این پژوهش، درصدد است تا به این سؤال اصلی پاسخ گوید که امام سجاد با چه مشکلت فرهنگی و اجتماعی روبهرو بودند و برای رفع آنچه کردند؟ گرچه پژوهشهایی در زمینه زندگی امام سجاد انجام شده اما بیشتر به فعالیتهای فرهنگی ایشان در قالب دعا پرداخته و در برخی تکنگاریها مثل مقاله جایگاه قرآن در روایات امام سجاد به فعالیتهای تفسیری ایشان اشاره شده است. اما در متون مختلف به نحوه مواجهه ایشان با کیسانیه، مرجئه، تفکر مهدویت، ناصبیها و زهاد به ندرت توجه شده. لذا این پژوهش کوشیده این ابعاد را بیشتر مورد توجه قرار دهد.
تفکر ارجاء
کلمه ارجاء در لغت عرب دو معنا دارد: تأخیر انداختن و امید دادن.1 اطاق اسم مرجئه بر گروهی خاص به معنای نخست از آن روست که آنان عمل را از ایمان متأخر میدانستند و معتقد بودند که عمل از حیث رتبه بعد از ایمان بوده و داخل در حقیقت ایمان نیست. اما اطاق این اسم به معنای دوم از آن روست که معتقد بودند معصیت به ایمان ضرر نمیزند، همانگونه که با وجود کفر، طاعت فایدهای ندارد.2