بخشی از مقاله

چکيده
اگر چه در منشور حقوق شهروندي که اخيرا" تصويب گرديد انصافا در جهت حفظ و تکريم حقوق شهروندي که مشترک بين شهروندان زن و مرد مي باشد توجه و توصيه هاي زيادي گرديده و علاوه بر آن حداقل در ٧ ماده مختص زنان ، توصيه ها و حمايت هايي صورت پذيرفته ولي در بيان شفاف راهکارها و نحوه اجرايي نمودن حل معضلات زنان سرپرست خانوار غافل مانده است و حتي در بعضي مواد زنان و کودکان را در مورد يک موضوع خاص در کنار هم گنجانده است که با توجه به تفاوت هاي بنيادين اين دو قشر خاص هر کدام از اين دو قشر تمهيدات و برنامه هاي اجرايي خاص خود را مي طلبند.
اين پژوهش نگرشي عميق تر در مورد مفهوم زنان سرپرست خانوار و نحوه طبقه بندي آنها و در نهايت تبيين مشکلات اين قشر از زنان و تحليل شرايط آنها ، نشان دادن تجسمي واقعي از زندگي مشقت بار و مشکلات مبتلا به اين گروه از زنان و شناسايي و ارائه راهکارهايي در جهت پيشگيري يا کاهش آسيبهاي اجتماعي و رواني و حل معضلات طاقت فرساي آنان با توجه به منشور حقوق شهروندي دارد. در اين پژوهش با اين فرضيه ها روبه رو هستيم : به چه زناني ، سرپرست خانوار گفته مي شود و مشکلات گريبانگير آنها چيست ؟ وضعيت سلامتي جسمي و روحي آنها آماج چه خطراتي مي باشد؟ طرز برخورد جامعه با اين قشر زنان چگونه مي باشد ؟ منشور حقوق شهروندي در حل مشکلات اين دسته از زنان تا چه اندازه توانسته مفيد فايده قرار گيرد؟
واژگان کليدي: حقوق شهروندي، مسئوليت زندگي، سرپرست ، آسيبهاي اجتماعي، سازمانهاي اجتماعي


مقدمه
امروزه پدپده خانوارهاي « زن سرپرست » به دلايل مختلف از قبيل جنگ ، کشتار دسته جمعي مردان ، سيل زدگي ، ريزش معدن و... رو به فزوني است اغلب اين خانوارها داراي مشکلات عديده اي هستند که به صورت معضلي اجتماعي مطرح ميشود. در اکثر جوامع مسئوليت تأمين مخارج زندگي از وظايف مرد است و مرد سرپرست و محور اصلي خانواده است . ولي در صورت فقدان مرد به هر دليل اين وظيفه خطير به ناچار بدوش زن خانواده مي افتد . زني که تاکنون در اجتماع کوچک خانواده در نقش همسر و مادر ايفاي وظيفه نموده است اکنون بايد نقش پدر و نان آور خانواده را نيز برعهده گيرد. اين گروه از زنان اغلب با عوامل آسيب زايي همچون تبعيضات جنسيتي و فرهنگي، سوء استفاده هاي جنسي و ضعف دسترسي به فرصت هاي شغلي مناسب با روحيات و جسم زن ، بيسوادي يا کم سوادي، نداشتن درآمد مکفي و مناسب و يا مستمر و مشکلات روحي و رواني و عاطفي مواجه ميباشند که در صورت فقدان توجه دقيق به مسائل و مشکلات آنها و ارائه راهکارهاي درست و اصولي و عدم حمايت و صيانت همه جانبه از سوي نهادها و سازمانهاي خدمات اجتماعي متولي اين امر هزينه هاي جبران ناپذيري را به جامعه تحميل خواهند نمود.
مباني نظري
خانوار يا خانواده
خانواده يا خانوار در تعريف جامعه شناختي آن ، شامل دو يا بيش از دو شخص است که با يکديگر زندگي ميکنند و با پيوند خوني، نکاحي يا فرزند خواندگي به يکديگر مرتبط هستند. بسياري از صاحبنظران بر اين عقيده اند که کارکرد اصلي خانواده توليد- مثل و تربيت فرزندان است و اين امر جز از طريـق پيوند نکاحي يا زناشوئي مرد و زن امـکان پذير نيست و آنچه را که خارج از اين مقوله قرار گيرد، خانواده ناکامل ميخوانند که بيشتر به مفـهوم خـانوار نزديک است تا خانواده به معناي يک واحد زيستي. مفهوم خانوار در واقع مبتني بر يک تعريف کلي و عملياتي از گرد هم آمدن اشخاص با نسبت ها و روابط متفاوت در زير يک سقف واحد است و از اين رو، به ويژه در تعريف آماري، اغلب از اصطلاح خانوار به جاي خانواده استفاده ميشود. در يک جمله ، خانوار از چند نفر تشکيل ميشود که با هم در يک اقامتگاه زندگي ميکنند، با يکديگر هم خرج هستند و معمولا با هم غذا ميخورند. به اين ترتيب ، فردي هم که به تنهايي زندگي ميکند، خانوار محسوب ميشود (بهنام ،١٣٥٠: ص ١٣).
سرپرست خانوار
از نظر جامعه شناسان واژه سرپرست خانواده يک اصطلاح توصيفي است و سرپرست خانواده به کسي اطلاق ميشود که قدرت قابل ملاحظه اي در مقايسه با ساير اعضاي خانواده دارد و معمولا مسن ترين فرد خانواده است و مسئوليت هاي اقتصادي خانواده به عهده وي ميباشد. اين تعريف تا سال هاي اخير در کشورهاي اروپاي غربي رايج بود (مک گوان ، ١٩٩٠).
براساس تعاريف مرکز آمار، سرپرست خانوار، عضوي از خانوار است که اعضاي خانوار وي را به اين عنوان معرفي مي کنند .در مواردي که اعضاي خانوار کسي را بعنوان سرپرست معرفي نکنند، مسن ترين فرد به عنوان سرپرست خانوار شناخته مي شود.
سرپرست خانوار لزوما مسن ترين عضو خانوار نيست و مي تواند زن يا مرد باشد .در خا نوارهاي يک نفره ، همان فرد، سرپرست خانوار به شمار مي آيد. سرپرست خانوار معمولا مسئوليت تامين تمام يا بخش عمده اي از هزينه هاي خانوار يا تصميم گيري در مورد نحوه هزينه کردن درآمد هاي خانوار را بر عهده دارد. يا به عبارت ديگر سرپرست خانواده به کسي اطلاق مي شود که مسئوليت اداره اقتصادي خانواده را به دوش دارد وتصميم گيري هاي عمده و حياتي به عهده اوست .
هر چند در تعريف مرکز آمار ايران در واژة « سرپرست خانوار»، « جنسيت » مشخص نيست ، اما عواملي چند باعث ميشود که مردان ، سرپرست خانوار شمرده شوند. به عبارت ديگر عليرغم نامشخص بودن جنسيت در اين تعريف ، در تصور عموم مردم ، مرد، سرپرست خانواده است ؛ هر چند در خانواده هايي که به علل گوناگوني نظير بيماري يا زنداني بودن ، اعتياد، بيکاري و مهاجرت ، مرد در خانه حضور فعالي ندارد، اين تصور مانع ميشود تا سرپرست واقعي خانواده معرفي شود. در حالي که در چنين خانواده هايي، زنان نان آور خانواده هستند، ولي در آمارهاي رسمي اين تعداد لحاظ نميشوند.
زنان سرپرست خانوار
در جوامع مختلف ، بسته به الگوهاي فرهنگي خاص جامعه ، با توجه به نقش هاي مختلف زنان در خانواده ، تعاريف متفاوتي براي زنان سرپرست خانوار وجود دارد. به همين جهت تعريف واژه زنان سرپرست خانوار تا حدودي دشوار است ، زيرا در برخي از خانواده ها عليرغم حضور مرد بزرگسال در خانواده ، زنان نان آور خانواده هستند و عملا خانواده توسط آنان سرپرستي ميشود. ولي به بيان دقيق تر زنان سرپرست خانوار زناني هستند که بدون حضور منظم يا حمايت يک مرد بزرگسال ، سرپرستي خانواده را به عهده دارند. ١بر مبناي تعريف سازمان بهزيستي، زنان سرپرست خانوار زناني هستند که عهده دار تأمين معاش مادي و معنوي خود و اعضاي خانوار هستند (سازمان بهزيستي، ١٣٨٠-١٣٧٩).
پيشينه تحقيق
در مورد زنان بي سرپرست و بد سرپرست بسيار مطالب نگارش گرديده است ؛ ليکن از منظر منشور حقوق شهروندي کمتر نويسنده اي اين موضوع را به صورت دقيق مورد تجزيه و تحليل قرار داده است .
روش تحقيق
اين تحقيق به صورت کتابخانه اي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است .
بحث موضوع
طبقه بندي زنان سرپرست خانوار
الف - زنان بي سرپرست
زنان بي همسر به کليه زناني اطلاق شده که به دلايل مختلف از جمله فوت همسر، طلاق و رهاشدگي، مجرد زندگي مي کنند . زناني که به دلايل مختلف همسرانشان را از دست مي دهند يا از همسرانشان جدا مي شوند به يک باره با جهان ديگري روبه رو مي شوند که با مشکلات زيادي مواجه هستند زنان بيوه حتي اگر هم بخواهند سالم زندگي کنند در صورت محتاج بودن ، شرايط اقتصادي به او اجازه نمي دهد .علاوه بر اين ها زنان بيوه از نظر عاطفي هم دچار مشکل هستند.
ب - زنان بد سرپرست
عنوان زنان بدسرپرست به زناني اطلاق مي شود که شامل همسران مردان معتاد ، زنداني ، همسران مردان بيکار ، همسران مردان از کار افتاده بر اثر حوادث ناشي از کار و يا همسران مردان ناسازگار باشد .
زنان بدسرپرست به نوعي از حمايت سرپرست خانواده برخوردار نيستند و حضانت فرزندان نيز بر عهده آنهاست که به دليل بدسرپرستي نيازمند توجه ويژه دولت هستند.
ج - زنان خودسرپرست
قوانين اين زنان را به دو دسته عمده تقسيم مي کند که عبارتند از:
١- زنان داراي درآمد : شامل زنان شاغل ، بازنشسته و زنان وظيفه بگير . در واقع قوانين مرتبط به نوعي اين زنان را به عنوان سرپرست خانوار مي شناسد پس به دليل تمکن مالي مشمول قوانين حمايتي قرار نمي گيرند.
٢- زنان بدون درآمد : شامل تمام زناني مي شود که به دليل عدم تمکن مالي مشمول قوانين حمايتي قرار مي گيرند و به عنوان زنان بي سرپرست در قوانين ياد مي شوند.
قوانين مصوب بيشتر سعي در ايجاد راهبرد حمايتي از اين زنان (داراي درآمد يا بدون درآمد) را دارند ولي ماده قانوني مشخصي براي پر کردن خلأ عاطفي اين زنان وجود ندارد در حالي که يکي از دغدغه هاي تمام اين زنان ترس از تنهايي خود در آينده است .
دسته بندي ديگري از زنان سرپرست خانوار آنها را به دو دسته تقسيم ميکند:
١- زنان خود سرپرست : که تحت عنوان خانوارهاي تک نفره در سرشماريها محسوب ميشوند اين گروه شامل دختراني هستند که ازدواج نکرده يا مطلقه اند و مستقل زندگي ميکنند که عمدتا شاغل اند يا در اثر فوت والدين از مستمري آنها استفاده ميکنند. البته تعدادي از دختران و زنان هستند که از نظر اقتصادي مخارج خود را تأمين ميکنند، ولي چون نزد والدين يا اقوام خود زندگي ميکنند، در آن خانوار به عنوان سرپرست به حساب نمي آيند. آمار اين گروه از زنان (خودسرپرست )، به دليل افزايش اميد به زندگي زنان نسبت به مردان ، داييهاي غير قانوني و روند فزايندة طلاق در جامعه ، نسبتا بالاست و همچنين رو به افزايش ميباشد.
٢- زنان سرپرست خانوار: که معمولا سرپرستي فرزندان خود را برعهده دارند و گاهي نيز از والدين سالخورده يا ساير اعضاي خانواده سرپرستي ميکنند.
وضعيت آماري زنان سرپرست خانوار در ايران
از زمان زيست انسان بر روي کره زمين و رشد جمعيت و نسلها بر روي آن همواره جمعيت زنان بي سرپرست و يا خود سرپرست به دلائل مختلف ازجمله جنگ ، تصادفات ، غارت ، قتل ، عوامل طبيعي و غير مترقبه و....رو به افزايش بوده و اين موضوع خاص کشور ما نيست بلکه چتر اين پدپده در سراسر جهان گسترده شده است که حاصل آن شکستن ستون هاي خانواده و از دست دادن همسر و به وجود آمدن پديده بي سرپرستي و يا خود سرپرستي و يا سرپرستي خانواده بوده و چون مسئوليت اداره زندگي خود و يا فرزندان بر عهده اين قشر( زنان سرپرست خانوار ) مي باشد اين مسئوليت ها در اغلب موارد در شرايطي به اين زنان تحميل مي شوند که در طول زندگي خود آموزشي براي پذيرش آن نديده اند و هيچ گونه آمادگي براي مواجه شدن با آن را ندارند.
در اکثر اين خانواده ها مادران به لحاظ سطح سواد، مهارت و سرمايه در وضعيت مناسبي قرار ندارند و فرزندان آنها به عنوان يکي از آسيب پذير ترين قشر هاي جامعه آماج محروميت هايي قرار مي گيرند که بقا و رشد آنها را مورد تهديد جدي قرار مي دهد. از طرفي کمبود ها و فقر ، فشار مضاعفي را بر اين گونه خانواده ها تحميل کرده و موجب افزايش انواع ناهنجاري ها گرديده و سلامت آنها و در نهايت سلامت جامعه را به خطر مي اندازد.
در ايران هر سال ٦٠ هزار زن بي سرپرست مي شوند. بر اساس تحقيقات به عمل آمده و به گفته آقاي دکتر براتي رئيس يکي از مسئولين سازمان بهزيستي به طور کلي از مجموع ١٧ ميليون و ٣٥٣ هزار خانوار کشور، ١٥ ميليون و ٧١٢ هزار خانواده سرپرست مرد دارند و يک ميليون و ٦٤٠ هزار نفر زن سرپرست هستند، طي ١٠

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید