بخشی از مقاله
چکیده
حقوق شهروندی به سبب نقش ارزشمندی که در حفظ نظم و امنیت و ارتقای جامعه دارد، همواره مورد توجه اندیشمندان و حقوقدانان قرار گرفته است.حقیقت این است که زن و مرد از نظر حقوق اجتماعی استعداد و لیاقت یکسانی دارند و باید به یک اندازه بهره ببرند. اثرگذاری هر دو جنس نیز در جامعه به یک اندازه است اگر تفاوتی هم وجود دارد باید در نوع استعداد افراد باشد و جنسیت نمی تواند عامل تبعیض باشد اما آنچه که ما مشاهده می کنیم این ا ست که در طول تاریخ واقعیت جایگاه زنان با حقیقت آن فاصله بسیاری داشته و همین موضوع باعث شده است که زنان تا به امروز نتوانند جایگاه خود را در جامعه به درستی پیدا کنند.
به عقیده من این مساله علل و عوامل متعددی دارد. اولین عامل و مهمترین آن خود زنان هستند. زنان و دختران باید این باور را داشته باشند که اثر گذار هستند و شایستگی لازم را دارند و از حقوق مساوی با مردان برخوردارند. این خودباوری در جامعه زنان به حد لازم و درخور نرسیده است. این خودباوری صرفا حضور در مجامع و سخنرانی نیست.
اگر زنان معتقد باشند هیچگونه تفاوتی با مردان در اثرگذاری برجامعه ندارند در تقسیم وظیفه اجتماعی حضور پیدا می کنند. این دیدگاه باعث می شود جامعه نیز زنان را نپذیرد و در مقابل آن دافعه داشته باشد.
جامعه نیز در عقب ماندن زنان از جایگاه واقعی شان مقصر است. هنوز هم برای جامعه قابل تصور نیست زنی مدیر بخشی شود. برخی حتی حضور زنان در مناصب را دون شان آنها می دانند.نتایج پژوهش نشان می دهد مقوله حق شهروندی زنان در اجتماع وقتی تحقق می یابد که همه افراد جامعه از کلیه حقوق اجتماعی، اقتصادی، مدنی و سیاسی برخوردار باشند ضمن اینکه شناخت حقوق و تکالیف نقش مؤثری در ارتقاء شهروندی و ایجاد جامعه ای عدالت گستر خواهد داشت که این مهم با بالا بردن سطح آگاهی شهروندان ، آموزش های صحیح و در نتیجه رعایت قوانین و مقررات و برطرف کردن موانع موجود توسط مسئولین، محقق خواهد شد.
کلمات کلیدی: حقوق شهروندی، حق زنان،اجتماع،موانع
مفهوم حقوق شهروندی:
به نظر میرسد پیش از آنکه به مفهوم حقوق شهروندی پرداخته شود، باید به تعریفی دقیق از شهروندی دست یابیم. شهروندی مبتنی بر سلسله مراتب، موقعیتهایی متمایز برای افراد، وجود شرایطی برای به رسمیت شناخته شدن، حاکمانی خاص و حکومت شوندگانی خاص نیست. نسبت و رابطه آن با دولت و جامعه نیز متفاوت است. مفهوم شهروندی، این افراد نیستند که تابعی از دولت قرار میگیرند، بلکه دولت تابعی از شهروندان و مبتنی بر تصمیم گیری و خواست آنها ست. در شهروندی دولت وابسته به افراد جامعه است و بر همین مبنا است که شهروندی جزء اصول، مولفهها و پیش شرطهای دموکراسی در نظرگرفته شده است .
بر مبنای این تعریف، شهروندان تنها افرادی از جامعه نیستند که چشم به اقدامات دولت دوختهاند، تا به حل مشکلات مختلف آنان بپردازد، فرهنگ را سروسامان بدهد، معضلات اجتماعی را حل کند و مشکلات اقتصادی کشور و مردم را ریشه کن نماید. بلکه اجزایی از یک سیستم هستند که البته با در اختیار داشتن ابزار و لوازم مورد نیاز، هر کدام کارکرد مشخصی دارند و ایجاد سامان و نظام در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مستلزم کارکرد صحیح هریک از این عناصر، در کنار سایر مؤلفههای مؤثر از جمله دولت است .ویژگی دیگر شهروندی این است که براساس آن، شهروندان سماًر از عضویت مشروع و برابر در یک جامعه بهره مندند.
هیچ عاملی نمیتواند عضویت مشروع شهروندان را از آنها سلب نموده و یا برای آن سلسله مراتبی قرار دهد .همچنین با اطلاق واژه شهروند به افراد عضو جامعه، نمیتوان برای آنها موقعیتهایی نابرابر را متصور شد. در واقع شهروندی وصفی است عادلانه برای همه افراد و آحاد یک ملت که در قالب آن کلیه افراد، واقعاً از وضعیت مشابه و یکسان برخوردارند. بر این مبنا است که شهروندی موجبات همگرایی و همبستگی اجتماعی را فراهم میسازد .در چنین نظامی، شهروندان وامدار و متعهد به چیزی جز آنچه متضمن تأمین منافع و مصالح ملی است، نیستند. روابط چند سویه بین شهروندان، دولت و جامعه ایجاب مینماید که منافع فردی مستلزم تأمین منافع ملی و اجتماعی باشد و بالعکس و براین اساس شهروندان دوگانگی و تضادی بین منافع خود و منافع دولت یا جامعه احساس نمیکنند .براین اساس، شهروندی در عین حال که مجموعه حقوقی را برای شهروندان معین