بخشی از مقاله

چکیده:

حقوق شهروندی از مفاهیم جدید در حوزه حقوق میباشد. حقوق شهروندی ناظر بر بخشی از حقوق اجتماعی و مدنی هر فرد انسانی تلقی میگردد که در قبال پیروی و رعایت ضوابط و تکالیف عمومی و اجتماعی نهادهای عمومی را به حمایت از خود فرا میخواند. مدیریت شهروندی نیز از مفاهیم جدیدی است که بیش از آن که حقوقی باشد، مربوط به دانش مدیریت و مباحث علوم اجتماعی است. در این رویکرد، تاکید بر نقش شهروندان در اداره امور شهر است. به عبارت دیگر به نظر میرسد، هرچه شاخصهای حقوق شهروندی در یک جامعه بیشتر باشد، مدیریت شهروندی نیز به صورت بهتری تحقق خواهد یافت. در این رابطه توجه به اصول علم مدیریت مانند مشارکت، تقسیم وظایف و نظارت نیز در تایید مطلب مفید خواهد بود.

.1 مقدمه

حقوق شهروندی از جمله موضوعاتی است که ریشه در حقوق بشر دارد و مقصود از آن برخورداری از حقوقی است که ساکنین در یک مکان برای رفاه و آسایش باید از آن برخوردار شوند. در واقع مرزهای نامعینی میان حقوق بشر، حقوق اجتماعی و حقوق شهروندی وجود دارد. شهروند مرکب از دو کلمه شهر به معنای جامعه انسانی و وند به معنای عضو وابسته به این جامعه است. در مورد اصطلاح شهروند، توضیحات مفصلی ارائه میشود که پرداختن به آن از حوصله این بحث خارج است. اما مسلم این که به صرف جمع شدن افراد در مکانی خاص و تشکیل اجتماع انسانی شهر و به تبع آن شهروند به وجود نمیآید. به عبارت دیگر اجتماع انسانی شرط لازم شهروندی محسوب میشود ولی شرط کافی نیست.

افراد زمانی لقب شهروند میگیرند که حقوق و تکالیف خود را بشناسند و به آن عمل کنند. در این صورت شهر تشکیل شده شهروند معنا و مفهوم مییابد.1 برخی عقیده دارند که شهروندی مفهوم جدیدی است که بر اساس زندگی شهری در جوامع مدنی شکل گرفته است و میتوان آن را به عنوان تولید اجتماعی و نهادینه مدرنتیه تلقی کرد. شهروندی به عنوان یک فرآیند مهم سیاسی و اجتماعی از قرن نوزدهم در جوامع مدنی همزمان با مسئله عضویت در دولت- ملتها وارد مباحث سیاسی و اجتماعی در قرن نوزدهم شد.2

حقوق شهروندی و آزادی های عمومی بیانگر مختصات بنیادین افراد یک جامعه برای داشتن یک زندگی فردی و اجتماعی فعال در آن جامعه است. این حقوق که به حقوق مضاعف نیز معروف است با توجه به مفاد قانونی و اصول قانونی هر جامعه تعیین میشود و به همین دلیل از هر کشور تا کشور دیگر تفاوتهای اساسی دارد. برخی حقوقدانان به دلیل این که ماهیت حقوق شهروندی و آزادی های عمومی، حقوق بنیادین انسانی است به آن » حق بشر در نسخه ملی« میگویند. اما واقعیت این است که نسبیت حقوق شهروندی آن را تا حدود بسیاری از حقوق بشر تفکیک میکند. مفهوم و محتوای شهروندی در طول تاریخ تحول بسیار یافته تا جایی که میتوان مفهوم شهروندی در معنای باستانی آن را به برخی لحاظ با مفهوم شهروندی در دنیای مدرن در تضاد دانست.

در حالی که شهروندی در معنای باستانی آن عنوانی برای تجزیه اعضای جامعه به دو گروه ذاتا نابرابر است، این پدیده در معنای مدرن خود در تلاش برای از میان برداشتن نابرابریها است و چنان چه به جای حقوق همگانی از حقوق ویژه نیز سخن به میان آورد در تلاش است تا به این وسیله از نابرابری ها بکاهد.3 آنتونی گیدز نظریه پرداز اجتماعی برجسته معتقد است که پدیدههای مدرن از جمله پدیده شهروندی برخوردار از یک پیشینه تاریخی بلند مدت و کوتاه مدت هستند. توسعه تاریخی جامعه سیاسی و دولت، جامعه مدنی و حوزه عمومی، نظامهای استعماری، سیاسی و حقوقی و فرهنگی دارای یک پیشینه تاریخی بلندمدت - از دولت-شهر آتن در یونان باستان تا قرون وسطی - و یک پیشینه تاریخی کوتاه مدت - از رنسانس تا عصر روشنگری - است.4

یکی از مباحثی که از خلل حقوق شهروندی قابل طرح و بررسی است، مدیریت شهری و مدیریت شهروندی است. بر این اساس، در تئوریهای جدید رویکرد اصلی براین است که شهر توسط شهروندان اداره شود. بر اساس اصول و مبانی مدیریت نیز این بحث قابل توجه است چرا که یکی از مبانی مهم مدیریت اصل مشارکت عمومی است. بر این اساس، شهروندان باید این توانایی را داشته باشند تا امور مربوط به شهر را خود اداره کنند. در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازیم که آیا حقوق شهروندی میتواند در تحقق مدیریت شهروندی اثر بگذارد؟

.2 مبانی نظری

در بخش اول این مقاله، به بررسی مفاهیم بنیادین و در قسمت دوم به تحلیل رابطه بین حقوق شهروندی و مدیریت شهروندی میپردازیم.

.1-2 مفهوم شناسی حقوق شهروندی

برای تبیین دقیق مفهوم حقوق شهروندی باید مفهوم شهروند را به خوبی شناخت. اساسا میتوان گفت، مفهوم شهروندی از مفاهیمی است که با بسط و توسعه شهرها ایجاد شده است. برداشتها و نگرشهایی که ناظر به مفهوم جامعه مدنی و شهروندی است بر روند، فرآیند سرشت و سرنوشت شکل گیری و شکل دهی به شهروندی در یک جامعه تاثیر به سزایی دارند. بنابراین فهم پدیده ها بر نحوه عینیت یافتگی آنها موثر است. لذا شناخت برداشتهای نظری از مفاهیم کمک زیادی به شناخت پدیده ها میکند. این اصل در مورد مفهوم شهروندی نیز صادق است.

در زمینه مفهوم شهروندی برداشت مدیران شهری و مقامات محلی، شهرداران، اعضای شوراهای اسلامی، اعضای احزاب و تشکل سیاسی، نمایندگان مجلس - کنشگران جمعی و مطبوعاتی - از این مفهوم حایز میباشد. به این ترتیب شهروندی بیش از هر هویت دیگری قادر است انگیزه های اساسی انسانها را که هگل آن را نیاز به اسمیت شناخته شدن مینمایند، ارضا نماید. موقعیت شهروند بر یک حس عضویت داشتن در یک جامعه گسترده دلالت دارد. این موقعیت، کمکی را که یک فرد خاص به آن جامعه میکند، میپذیرد، در حالی که به او استقلال فردی را نیز ارزانی میدارد.

شهروندان به عنوان کارگزاران اخلاق، همواره راه های جدیدی برای بیان شهروندی شان مییابند. برای شکل دادن به نیازها و آرزوهای در حال تغییر شهروند و جامعه به حقوق، وظایف و نهادهای جدید نیاز خواهد بود. از آنجایی که شهروندی در مورد روابط انسانی است نمیتوان تعریفی ساده و ایستا را که برای همه جوامع و همه زمانها به کار رود برای آن ارائه نمود. با نگاهی به ادبیات گسترده نظریه های شهروندی میتوان دریافت که این تعاربف هسته های مشترکی دارند:

نوعی پایگاه و نقش اجتماعی مدرن برای تمامی اعضای جامعه، مجموعه ای به هم پیوسته از وظایف، حقوق، تکالیف و مسئولیت ها و تعهدات اجتماعی، سیاسی، حقوقی، استعاری و فرهنگی همگانی، برابر و یکسان احساس تعلق و عضویت اجتماعی مدرن برای مشارکت جدی و فعالانه در جامعه و حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، برخورداری عادلانه و منصفانه تمامی اعضای جامعه از مزایا، منابع و امتیازات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی فارغ از تعلق طبقاتی، نژادی، مذهبی و قومی.5 شهروندی در مفهوم به رسمیت شناختن حقوق اجتماعی و مدنی فردی که تبعیت از قوانین رسمی و مدنی جامعه و یا سکونتگاه شناخته شده شهری را میپذیرد، مقوله ای است که در دوران اخیر مورد بازخوانی و توجه مجدد قرار گرفته است.

تحول در بنیاد فرهنگی اجتماعات جدید و افزایش تقاضاهای اجتماعی در مسیر دستیابی به حقوقی برابر در میان گروههای اجتماعی به ویژه در شهرهای بزرگ، زمینههای توسعه نظری و برنامه ریزی حقوق شهروندی را تقویت نموده است. نظام اجتماعی نوین برخاسته از تحولات و دگرگونیهایی است که طی چند سده اخیر رهایی جامعهها از عقب ماندگی اجتماعی و حقوقی را هدف خود قرار داده است. توسعه فرصتهای جدید اقتصادی، فرهنگی، ارتباطی و در نهایت اجتماعی زمینه را برای طرح رویکردهای نوین حقوقی در خصوص فعالیت و زندگی مشترک افراد در جامعهها و نیز شهرها تدارک دیده است.

مدل شهروندی که در اواخر دهه 1940 به وسیله اچ مارشال طرح شد تا دهه 1960 از نفوذ گسترده ای برخوردار نبود اما از دهه 1980 شهروندی به موضوع مباحثات گسترده ای در جامعه شناسی سیاسی تبدیل گردید. این امر بدون شک با رشد جنبشهای اجتماعی ارتباط داشت. فرآیندهایی از قبیل رشد نهضتهای اجتماعی برابرطلبانه،انقلاب اجتماعی در کشورهای اروپایی و نیز جنبش حقوق مدنی طی سده های اخیر سبب گردید که درخواست برای تعمیم و گسترش حقوق شهروندی به یک آرمان اجتماعی تبدیل گردید.6

در دانشنامه سیاسی شهروند فردی است در رابطه با یک دولت که از سویی برخوردار از حقوق سیاسی و مدنی است و از سوی دیگر در برابر دولت تکلیفهایی به عهده دارد. این رابطه را شهروندی گویند. چگونگی رابطه شهروندی را قانون اساسی و قوانین مدنی کشور معین میکند. شهروندی در عین حال منزلتی است برای فرد در ارتباط با یک دولت که از نظر حقوق بینالملل نیز محترم شمرده میشود مفهوم شهروندی همراه با مفهوم فردیت و حقوق فرد در اروپا پدید آمده است و اساسا کسی شهروند شمرده میشود که تنها فرمانبردار دولت نباشد بلکه از حقوق فطری و طبیعی نیز برخوردار باشد.7

.2-2 مدیریت شهروندی

مدیریت رفتار شهروندی پدیده ای است جدید و در حال ظهور که در نتیجه منجر به افزایش بهره وری، اعتماد، روابط متقابل، مشروعیت و عدالت سازمانی در میان کارکنان یک سازمان میشود. باید توجه کرد که ارتباطات انسانی نقش مهمی در زندگی بشر ایفا میکند. هر گاه یک سازمان کارمندان خود را به عنوان شهروندان در نظر گیرد و رویکرد حمایتی نسبت به آن داشته باشد، هیچگاه به دنبال کاهش کمی تعداد آنها و کاهش حقوق و مزایای آنها نخواهد بود. رفتار شهروندی سازمانی متشکل از دو عنصر است: حوزه رفتار شهروندی کارکنان و حوزه دوم، مدیریت رفتار شهروندی،8 در مفهوم نوین مدیریت شهروندی میتوان گفت منظور از این اصطلاح، اداره امور شهر توسط شهروندان میباشد. در تئوریهای جدید مدیریت دولتی تحت عنوان مدیریت دولتی نوین نیز بر این نقش تاکید بسیاری میشود.

.3 اصول و مبانی مدیریت

در این قسمت باید گفت مدیریت از یک سری اصول خاص تبعیت میکند. مفهوم مدیریت دولتی نوین بر اصل جدیدی تاکید دارد که در ارتقای حقوق شهروندی و مدیریت شهروندی تاثیر دارد. از دهه 1970 در ادبیات مدیریت، اداره امور دولتی به مدیریت دولتی تغییر نام یافته است. در این حوزه جدید که با قالبهای مدیریت دولتی نوین، مدیریت گرایی، مدیریت دولتی بازارگرا و دولت کارافرین همسو است مرزبندیهای مدیریت دولتی و مدیریت بنگاههای بازرگانی کم اهمیت قلمداد و بر بکارگیری فنون مدیریت بازرگانی در اداره بخش عمومی، خصوصی سازی خدمات عمومی، کاهش تصدی گری دولت و    اداره سازمانهای دولتی به سبک بنگاههای خصوصی توجه میشود. در فاصله سالهای دهه 1970 به بعد نهضت مدیریت دولتی نوین به عنوان به عنوان یک پارادایم اصلاح گرایانه جایگزین مدیریت دولتی سنتی قرار گرفت و ابتدا در کشورهای آمریکا، انگلستان، نیوزلند، کانادا و بعضی کشورهای اروپایی شکل گرفت و بعدها به عنوان یک پارادایم جهانی از اقبال شایان توجهی برخوردار گردید.

پارادایم مدیریت دولتی نوین را میتوان یک آنتی تز در مقابل تز مدیریت کلاسیک دانست. مدیریت دولتی کلاسیک گرایش به سلسله مراتب، مداخله دولت، دولت رفاه، تمرکز و مقررات، و مدیریت دولتی نوین گرایش به بازار، کوچک سازی حجم دولت، برون سپاری خدمات به بخش خصوصی و مقررات زدایی دارد. حضور قدرتمند جامعه مدنی در سده پایانی قرن بیستم و آغازه هزاره سوم میلادی و ضرورت همکاری و جلب مشارکت شهروندان در اداره امور عمومی جامعه نشان میدهد که نوعی انتقال از پارادایم مدیریت دولتی نوین به پارادایم حکمرانی خوب در حال شکل گیری است و ماهیت مدیریت دولتی در بافت حکمرانی خوب شکل و محتوای جدیدی به خود گرفته است.9

باید گفت موضوع تاثیر حقوق شهروندی بر مدیریت شهروندی ریشه در نگرش جدید مدیریت دولتی دارد و بر مبنای آن، دولت دارای نقش حداقلی است و بر خلاف نظریات معروف در حقوق و تاکید بر وجود فرمانبران و فرمانروایان در یک جامعه، مدیریت نوین بر این نظر است که مرزهای میان این دو گروه باید از میان برداشته شود و ارزش مهمی برای مشارکت عمومی قائل است و البته باید گفت بیش از صرف مشارکت، شهروندان را باید واجد قدرت تصمیم گیری نیز بدانیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید