بخشی از مقاله
چکیده:
حقوق شهروندی از مفاهیم مدرن و از لوازم زندگی دمکراتیک افراد در یک جامعه سیاسی محسوب می شود. حقوق شهروندی مجموعه ای از حقوق و قواعدی است که بر روابط اشخاص در یک جامعه کلان دولت-کشور حکومت می کند و آمیخته ای است از وظایف و مسئولیت های شهروندان در قبال یکدیگر و یا دولت و یا قوای حاکم و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تامین آن بر عهده حاکمیت است.
لذا این مفهوم امروزه مصادیق گوناگونی از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان ها را شامل می شود. یکی از این موارد که در ارتباط با مباحث حقوق شهروندی مطرح می شود، حق افراد در برخورداری از وکیل برای پیگیری امور خود در نهاد ها و دستگاه های مختلف اعم از جاکمیتی و خصوصی می باشد. به گونه ای که می توان گفت پیوند ناگسستنی بین برخورداری از این حق و رعایت حقوق شهروندی وجود دارد.
نگاهی به مقررات و گرایش های مختلف حقوقی در ایران نشان می دهد چگونگی برخورداری از این حق همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. به گونه ای که هرچند در مقرراتی از جمله قانون اساسی و قوانین موضوعه دیگر سعی در به رسمیت شناخته شدن آن دارد، اما در برخی موارد نیز با محدودیت هایی همراه بوده است. لذا بررسی این موضوع با تاکید بر جایگاه حق برخورداری لز وکیل از منظر حقوق شهروندی در گرایش های مختلف حقوقی، موضوع این مقاله را به خود اختصاص داده است.
-1مفهوم حقوق شهروندی
در اسلام انسان به عنوان یک کارگزار اجتماعی دارای آزادی معقولی می باشد، به عبارتی آزادی و برابری انسانی از اصول اساسی و بنیادی اسلام می باشد که مطابق با فطرت انسانی است. اسلام انسان را مهم ترین محصول آفرینش می داند و برای او استعداد و توانائی هایی قائل است؛ از این رو، به تمامی حقوقی که ناشی از جنبه ی انسانیت انسان می باشد، یکسان می نگرد و برای مفاهیمی انسانی همانند آزادی، اختیار،اراده، عدالت و غیره تحلیل انسانی ارائه می دهد.
از بدو نبوت پیامبر اسلام، احقاق حق مردم در بطن دین مبین اسلام و فلسفه تشکیل حکومت اسلامی نهفته بوده است. حضرت علی - ع - آیینه ی تمام نمای اسلام ناب محمدی نیز بارها در نهج البلاغه توصیه های موکدی در توجه به حقوق شهروندی بر پایه اندیشه حق و تکلیف در بر پایی حکومت اسلامی داشته اند. ایشان در خطبه های نهج البلاغه تاکید دارند که به واسطه ی حکومت اسلامی باید احقاق حق صورت گیرد و از باطل جلوگیری شود. - انصاری و نظری، - 1394
شهروند از »شهر - city - « ریشه می گیرد و city از واژه »لیویتاس - livitas - « مشتق است، شهر تنها اجتماعی از ساکنین یک منطقه معین نیست بلکه مفهوم واحد سیاسی مستقلی را افاده می کند، به همین دلیل است که شهروند فقط به ساکن شهر گفته نمی شود بلکه معنای فراتر از آن را به همراه دارد. شهروند ضمن اینکه ساکن شهر است در سازماندهی شهر و تدارک و تنظیم قواعد زندگی در شهر و تدوین قانون حاکم بر شهر و مملکت نیز مشارکت دارد.
شهروند ترجمه فارسی «citizen» است که به معنای بومی، شهری، اهل شهر و تابع تعریف شده است. شهروند مرکب از دو کلمه »شهر« به معنای جامعه انسانی و »وند« به معنای عضو وابسته به این جامعه است. شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند، قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و در امور شهر مشارکت دارد. این کلمه در ادبیات حقوقی ما سابقه چندانی ندارد. در فرهنگ عمومی فارسی واژه »شهروند« تعریف نشده است.
فقط در »فرهنگ روز سخن« به معنی » اهل یک شهر یا کشور - « انوری، - 1383 و در» فرهنگ فارسی امروز« شهروند را »کسی که اهل یک شهر یا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار می شود« ، تعریف نموده است - صدری افشار و دیگران، . - 1377 و در» فرهنگ علوم سیاسی« شهروند چنین تعریف شده است؛ » کسی که از حقوق مدنی یا امتیازات مندرج در قانون اساسی یک کشور برخوردار است - .«آقابخشی و افشاری، - 1383 واژه سیتی زن - - citizen که ریشه رومی دارد در فارسی به »شهروند، تبعه، همشهری، هموطن، شارمند، شهرتاش، و انسان عضو اجتماع« ترجمه شده است. اگر چه شهروندی به عنوان مترداف کلمه »تبعه« نیز به کار می رود ولی این تفاوت را با تبعه دارد که شهروندی، خاص اشخاص حقیقی است و برای اشخاص حقوقی چنین مفهوم و حقی متصور نمی باشد.
واژه شهروند یک بار اجتماعی دارد و یک بار حقوقی؛ یعنی محتوای شهروند از سویی این حقوق در کنار سایر حقوق معنا پیدا می کند و لفظ شهرونداعم از حقوق شهروندی است و به مجموعه ای از حقوق، وظایف و تعهدات هر فرد اطلاق می شود. زیرا یکی از دلایل تعریف شهروند، وضع حقوق شهروندی و حفظ آزادی های هر فرد ساکن در جامعه است به نحوی که به آزادی های دیگران لطمه وارد نسازد که این امر مستلزم وضع وظایف و تعهدات در کنار هر حقوقی اعم از حقوق شهروندی است. - رزاق پور، - 1390
-2تاریخچه حقوق شهروندی
حقوق شهروندی یکی از مبانی فکری دموکراسی و مفاهیم اساسی زندگی دموکراتیک به شمار می رود. مفهوم شهروندی در یونان و روم باستان به معنای داشتن حقوق و تکالیف یکسان در نزد قانون و نیز مشارکت در امور سیاسی و عمومی جامعه وجود داشت. حق شهروندی اساس تفکر متفکران دوران رنسانس را تشکیل می داد و در نظر آنان انسانیت فرد تنها به عنوان شهروند برخوردار از حقوق خود در جامعه آزاد تحقق می یابد. مفهوم شهروندی در انقلاب فرانسه به اوج شکوفایی خود رسید و در اعلامیه حقوق بشر و شهروند سال 1719 کشور فرانسه تجلی یافت. - بشیریه، - 1385
در نظر ژان ژاک روسو فرانسوی، مفهوم شهروندی در معنای ایده آلیستی آن به معنای ترجیح خیر و صلاح عمومی بر منافع خصوصی است و بر این اساس، شهروند ایده آل کسی است که بتواند مصلحت عموم را اداره کند و در تضاد منافع فردی خویش با منافع عمومی، دسته اخیر را ترجیح دهد تا بدینسان دارای اراده عمومی و فضیلت مدنی باشد. - لیدمن ، - 1384 این دیدگاه اجتماعی روسو با عقاید فردگرایانه قرن 19 در مورد تامین رفاه فردی اشخاص جامعه که دارای منافع مختلف و گوناگون هستند، همخوانی نداشت، لذا حقوق شهروندی بیشتر به عنوان ابزار تامین سعادت و رفاه فردی در نظر گرفته شد تا تامین کننده سعادت اجتماع. بنابراین، در این زمان حقوق شهروندی شامل آزادی بیان،برابری در نزد قانون. حق اجتماع و غیرآن، با توجه به شان شهروندی برای هر فرد بدون توجه به وضع طبقاتی، جنسی، نژادی و غیره مدنظر بود.
اما در قرن بیستم با پیدایش مفهوم »حقوق اجتماعی« تحولی در مفهوم شهروندی و حقوق متعلق به آن ایجاد شد. مفهوم »حقو ق اجتماعی« که عبارت است از حقوق راجع به خدمات اجتماعی، بهداشتی، آموزشی، تامین اجتماعی و غیره، باعث گردید حقوق شهروندی منحصر در امور حقوقی و سیاسی نباشد، بلکه حقوق شهروندی مربوط به امور اجتماعی و اقتصادی نیز بشود. - بشیریه، پیشین - این در تحول مفهوم حقوق شهروندی باعث گردید حقوق شهروندان به نحوی بهتر و موثرتر در برابر سرمایه داری تامین شود. بدینسان حقوق اجتماعی و اقتصادی شهروندان که از سوی کاپیتالیسم زیاده خواه مورد تهدید بود، احیاء و در پرتو مفهوم جدید شهروندی مورد شناسایی و حمایت قرار گرفت و دموکراسی به اهداف خود نزدیک تر شد.
طرفداران اصالت اجتماع، مفهوم شهروندی مدرن را چنین مورد انتقاد قرارداده اند که ویژگی فرد گرایانه مفهوم شهروندی مدرن که اساس آن را منفعت افراد تشکیل می دهد، به نفی و انکار مصلحت عمومی و فضیلت مدنی که از اندیشه های اولیه دموکراسی محسوب می شود، خواهد انجامید. - همان - شهروندی در دیدگاه لیبرال معنایی متفاوت با مفهوم خیر و صلاح عمومی در معنای کلاسیک خود که به نظر ژان ژاک روسو بیان شده، دارد. در این دیدگاه شهروندی به معنای برداشت خاص هر فرد از مفهوم خیر و مصلحت است، به این معنا که هر فرد توانائی ابراز، تعقیب و تحقق برداشت خود از مفهوم، خیر و مصلحت را با احترام به برداشت دیگران از آن مفهوم را داشته باشد، - همان - این دیدگاه با نظر طرفداران اصالت اجتماع که برداشت عمومی از مصلحت را مقدم بر برداشت فردی اعضا جامعه می داند در تقابل است.
اما به نظر می رسد این مبانی نظری مختلف از جهت حقوقی در نقطه مشترکی به هم برسند. از دیدگاه حقوقی مفهوم شهروندی محدود است به حفظ نظم در اجتماع. به این بیان که برقراری حقوق شهروندی برای احترام به حقوق و آزادی های فردی همراه با تامین نظم در اجتماع می باشد. در این صورت است که اراده آزاد افراد در تعیین مفهوم شهروندی و تعیین حدود و حقوق آن بدون معیارهای قابل قبول حقوقی و قانونی امکان ندارد.