بخشی از مقاله

چکیده:

افراد مصرف کننده مواد، قبل از اینکه به عنوان یک فرد بیمار یا مجرم شناخته شوند، یک انسان هستند. این افراد نیز به مانند هر انسان دیگری دارای ارزش، منزلت و کرامت انسانیاند. همچنانکه در مواد منشور حقوق شهروندی آمده است تمامی شهروندان صرف نظر از جنسیت، قومیت، ثروت، طبقهاجتماعی، نژاد یا امثال آن از حقوق شهروندی و تضمینات پیش بینی شده در قوانین و مقررات، برخوردار هستند.

از سوی دیگر این افراد طبق ماده 91 منشور جز گروه های آسیب پذیر جامعه تلقی گردیده و به اعمال اقدامات موثر دولت در جهت توانمند سازی شان تصریح شده است،اما تا چه اندازه این دسته از افراد به عنوان شهروند از حقوق برخوردارند و قوانین مرتبط در این راستا تا چه حد با منشور هم خوانی دارد؟ این مقاله سعی برآن دارد تا به بررسی این مسایل بپردازد که آیا این قشر از افراد آسیب پذیر از حقوقی برخوردارند یا خیر؟که این مساله با توجه به نوع نگاه به معتادان و بیمار تلقی کردن یا مجرم شناختن آنها متفاوت است.دوم اینکه معتادان در منشور حقوق شهروندی و اسناد حقوق بشری از چه جایگاهی برخوردارند؟و نهایتا بررسی این موضوع که با توجه به قسمت دوم ماده 91 منشور ،وعبارت صریح آن مبنی بر توانمندسازی ،تا چه میزان این امر به لحاظ حقوقی راجع به معتادان قابل تحقق است؟

مقدمه:

امروزه انسان ها فارغ از باور ،اعتقادات ،زبان و نژادشان برخوردار از حقوق و آزادی هایی هستند که مقید به مکان و زمان نیست ،اعتقاد به حیثیت ،کرامت و برابری تمام افراد نوع بشر ،شالوده آن چیزی است که امروز از آن به حقوق بشر و شهروندی یاد می شود.در این میان گروهی از شهروندان به عنوان قشر آسیب پذیر جامعه ،خواسته یا ناخواسته درگیر مصرف مواد مخدر می شوند که این افراد درگیر ،قبل از اینکه فرد دچار بیماری اعتیاد باشند یک انسان هستند و می بایست همچون هر انسان دیگری دارای ارزش ،منزلت و کرامت انسانی باشند واساسا کرامت و منزلت انسانی معتاد و غیر معتاد نمی شناسد؛ سومصرف مواد مخدر بی شک بسیاری از افراد و خانواده های کشور را درگیر خود ساخته است، و این موضوعی نیست که بتوان آنرا کتمان و یا بی اهمیت قلمداد کرد.

این در حالیست که به دلیل ماهیت خاص این پدیده اجتماعی و علل دیگر، آمار درست و روشنی از تعداد معتادان و نوع مصرف این جمعیت کثیر وجود ندارد. به عبارت بهتر، مختصات این آسیب اجتماعی که تمامی جامعه را بصورت مستقیم و غیر مستقیم هدف گرفته، مبهم و ناپیداست.اما آنچه جالب توجه است، نحوه برخورد با مظاهر پیدای این آسیب اجتماعی است. بیش از دو دهه قبل روش برخورد با معتادان تنبیهی و سخت گیرانه بود و مجازاتهایی از قبیل زندان و بازپروری را شامل میشد و متولی امر نیز نیروی انتظامی و زندانها و بازپروریها بودند.

با عوض شدن نگاه مسئولان و سیطره نگاه پزشکی به مسائل اجتماعی از جمله مقوله اعتیاد، فرد معتاد از یک مجرم به فردی بیمار مبدل گشت؛ مصداق و نمونه این چرخش دیدگاه را به خوبی در شعارهایی مانند »معتاد مجرم نیست بلکه بیمار است« میشود دید. طبیعتا مسئول رسیدگی و معالجه این جامعه بیماران جدید که تعدادشان و منافع حاصله مراجعه آنان به مراکز درمانی قابل چشم پوشی نیست از نیروی انتظامی و دستگاههای نظارتی به سیستم درمانی و پزشکان سپرده شد.

با عوض شدن تعریف اعتیاد از جرم به بیماری و دستگاه مسئول برخورد با آن، نوع برخورد با معتادان نیز از برخورد قهر آمیز به برخورد ترحم آمیز و حمایت شونده در سمت و سوی درمان بدل گشت. در این راستا ،در این مقاله سعی براین این است تا بررسی شود که این تغییر برخورد با قشر آسیب پذیر شهروندان چه سیری را پیموده است ؟؛وآیا قوانین داخلی و بین المللی حقوقی برای آنها در نظر گرفته است یا خیر؟و نهایتا ،جامعه می تواند با توجه به مندرجات منشور حقوق شهروندی ،در توانمندسازی معتادان اقدامی ارائه نماید ؟

.1مفهوم اعتیاد و معتاد

اعتیاد در لغت نامه ها به معنای خوگرفتن به چیزی آمده و این خو گرفتن بر اثر تکرار پدید می آید.چنانکه اوریسون سوئت ناردن می گوید: عادتها در آغاز ،همچون رشته ای نازک و نامرئی هستند اما هربار که عملی را تکرار می کنیم،رشته ای بر رشته قبلی تنیده می شود تا سرانجام مانند طنابی ضخیم و چاره ناپذیر بر دست و پای افکار و اعمال ما می پیچد.2 سازمان بهداشت جهانی وابستگی دارویی را به جای اعتیاد توصیه کرده و اعتیاد را این گونه تعریف کرده است: اعتیاد به مواد مخدر مسمویت حاد یا مزمنی است که مضر به حال شخص و اجتماع می باشد و زاییده مصرف داروی طبیعی یا صنعتی به شمار می رود .

از سوی دیگر اعتیاد را وابستگی جسمانی و روانی فرد به مواد مخدر، که ترک آن برای فرد مبتلا سخت باشد،تعبیر می کنند.توضیح آن که ،فرد با مصرف مواد مخدر به احساس لذت دست پیدا می کند و با توجه به این که بدن فرد در اثر مصرف ماده مخدر مقاوم می شود و حساسیت سابق را ندارد برای ایجاد حساسیتی که مقدار سابق برای او ایجاد لذت کند،لازم است فرد گرفتار به مرور زمان بر میزان مصرف بیفزاید.دراثر استمرار مصرف ، یک نوع وابستگی جسمی و روحی ایجاد می شود ، به نحوی که امکان ترک مصرف رفته رفته برای فرد ، که به حالت اعتیاد رسیده ، سخت می شود. فردی که به چنین حالتی رسیده باشد معتاد نامیده می شود.3

در طول بیش از سه ربع قرن که معضل مصرف مواد مخدر توجه مراجع علمی جهانی را جلب کرده از اعتیاد و معتادتعاریف و تعابیر متعددی ارائه شده است .به طور کلی ،معتاد به مواد مخدر به فردی اطلاق می شود که به رغم مواجه شدن با زیان جسمی ، روانی یا اجتماعی، از روی اضطرار و اجبار به مصرف مداوم مواد مخدر ادامه می دهد.4 با روشن شدن مفهوم اعتیاد و معتاد ، وضعیت حقوقی و جایگاهی که این دسته از افراد در اسناد و معاهدات به آنها اختصاص داده شده مورد بررسی قرار می گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید