بخشی از مقاله
چکیده
حفاظت از محیط زیست از مباحث مهم و کاربردی روزگار است که به پردازش و تحقیق در حوزه های مختلف از جمله فقه اسلامی نیاز دارد. فقه مبنای قوانین اجتماعی و فردی است و از این رو بازشناسی ظرفیت های موجود در منابع فقهی اعم از کتاب، سنت، عقل و اجماع دارای اهمیت است.با نگاهی گذرا به منابع فقهی پی می بریم که در فقه اسلامی ظرفیتهای بسیاری برای قانون گذاری و اجرای قوانین محیط زیست وجود دارد که می توان با بهره برداری از این ظرفیتها به پی ریزی قوانین اجتماعی براساس احکام اسلامی یاری رساند. همچنین، باید مکلفان با عنایت به احکام شریعت اسلامی خود را در معرض تکلیف حفاظت از محیط زیست و اجتناب از تخریب آن ببینند.
افزون بر این براساس فقه اسلامی اگر فعالیت بخش دولتی و خصوصی در دریا، هوا، خاک و زمین موجب ایجاد عارضه و آسیب زیست محیطی گردد، آسیب رسان ضامن است و باید از عهده جبران خسارتهای رسیده برآید و اگر این فعالیت به دولت و یا سازمان های دولتی به دلیل کوتاهی در نظارت و یا به دلیل سوء مدیریت و یا ضعف برنامه ریزی قابل انتقال باشد، از نظر فقهی مسئولیت به صورت تضامنی و یا به صورت جداگانه قابل طرح و پیگیری است واساساً ضمانت درباره پدیدآورنده ایجاد عارضه است و هر کسی در این زمینه کوتاهی کرده باشد، خلافکار محسوب میشود و شرعاً ضامن است.
کلمات کلیدی: محیط زیست، فقه اسلامی، قواعد، آلودگی، جبران خسارت.
.1 مقدمه
در اعصار پیشین برای انسانها با هر دین و آیینی، طبیعت شأنی مقدس داشت و غالبا دخالت انسان در امور طبیعی از دیدگاه فلاسفه و اندیشمندان خصوصا مشرق زمین، اثم تلقی میشد ولی با گذشت زمان ، رویکرد علم گرایی در پیوند با تفکرات انسانگرایی، نظام طبیعت را مبدل به عرصه تاخت و تاز انسانها نمود؛ چنانکه امروز انسان به شیوه فرعونی، خود را مالک بلامنازع زمین میشمارد، چرا که در این مرحله انسان اصالت را به ماده و وجود خود میدهد و هرچه که در قلمرو »زندگی مادی او« قرار بگیرد و بتواند نیازهای مادی او رابرآورده سازد، دارای ارزش است. بر این اساس انسان نسبت به طبیعت و قوانین حاکم بر عالم هستی، طغیان کرده و خود را مجاز به هرگونه دخل و تصرفی در طبیعت نموده است. - Hancock,2004,125 -
در پی این وضعیت بود که حقوق محیط زیست بمثابه مجموعه قواعد و مقررات حاکم بر روابط انسان با محیط پیرامونی وی پا به عرصه وجود نهاد. در این وضعیت بود که حکومت های مبتنی بر شریعت اسلام نیز خود را ناگزیر از سامان دادن به وضع موجود دیدند و در ای ن راستا توانستند از فقه غنی اسلامی بهره مند شوند. در واقع اصول و قواعد کلی فقهی در تبیین محیطزیستی آن توانست علاوه بر حفظ تعادل میان نظریات مختلف ارائه شده، رهیافت های کارامدی را نیز ارائه دهد که ما در این مقاله سعی در احصاء این قواعد بکار رفته در عرصه صیانت از محیط زیست را داریم. البته ادبیات پژوهش پیرامون کارکرد قواعد فقهی در مسائل زیست محیطی سابقه بسیاری دارد اما تلاش ما در این مقاله بر احصاء آنها و تبیین رویکرد اسلامی به صورت خاص می باشد.
.2 حقوق محیط زیست
حقوق محیط زیست عبارت است از مجموعه قواعد و مقررات حاکم بر روابط انسان با محیط طبیعی پیرامون وی یعنی روابط انسان با هر موجود غیرانسانی اعم از حیوانی نباتی یا جمادی. به طور کلی هدف حقوق محیط زیست صیانت از طبیعت و منابع طبیعی آن اعم از عناصر جاندار و بی جان و جلوگیری از هرگونه رفتار آسیب زا برای این عناصر است . آسیب به محیط زیست در دو گروه از حقوق مورد بررسی قرار میگیرند. حقوق آلودگیها و حقوق تخریب.
.3 مبانی فلسفی حقوق محیط زیست
نخست. دیدگاههای انسانمحوردر فلسفه انسانگرایی، حقوق و تکالیف، تنها به جوهر و شخصیت وجودی انسان مرتبط میشود. در واقع وفق این رویکرد هرچند ممکن است انسان ها متمایل به رعایت احترام سایر موجودات و گونههای حیاتی باشند، اما این بدان معنا نیست که سایر موجودات غیرانسانی در این زمینه حق دارند. این رویکرد به محیط زیست اهتمام اصلی خویش را بر استیلا و تسلط بر طبیعت به منظور بهرهمندی از بیشینه منفعت مادی در زمان حال قرار داده است - Nordhaus,325 - .در این دیدگاه صیانت از محیط زیست، به جهت منافعی که برای انسان دارد، ضرورت مییابد و مطلوب بالذات تلقی نمیگردد.
در واقع فلاسفه این نحله ی اندیشهای که در مورد جنبههای اخلاقی رفتار با سایر موجودات بحث میکنند؛ اگرچه وجود وظایفی در قبال محیط زیست را برای انسان انکارناپذیر میدانند ، اما نمی پذیرند که این وظایف مستقیما نسبت به سایر موجودات بر انسان قرار گرفتهاست، بلکه این وظایف را به نحوی اشتقاق یافته و ناشی از وظیفه انسانها در برابر یکدیگر میدانستند؛ به عبارت دیگر ورود سایر موجودات به عرصه اخلاق و حقوق به تبع وظیفه اخلاقی یا حقوقی انسانها در قبال یکدیگر بود نه به دلیل حرمت ذاتی سایر موجودات و محق بودن ایشان در برابر انسانها. مبانی بنیادین اندیشههای حقوق محیط زیست در رویکرد انسانمحور عبارتند از ؛ نخست. اصل آسیب: برمبنای این اصل فرد باید حق داشته باشد که هرآنچه که خود میخواهد، انجام دهد مشروط به آنکه به دیگران
آسیب نرساند و به خود نیز آسیب ناروا وارد ننماید. متناظر این اصل در حقوق اسلام از جمع میان قواعد فقهی تسلیط و لاضرر حاصل میگردد اما تفاوت اصل آسیب در رویکرد انسانمحوری آن با رویکرد اسلامی در این است که اصل آسیب در رویکرد اومانیستی نافی هرگونه جایگاه مستقل اخلاقی برای موجودات غیرانسانی است حال آنکه در رویکرد اسلامی مخلوقات دیگر نیز همگی فی حدذاتهم محترم هستند.دوم. اصل ارزش: به موجب این اصل تنها موجودات جاندار و بیجانی که مورد استفاده یا توجه انسان یا محصول دست ی ا اندیشه او است، ارزشمند و در نتیجه محترم هستند.
فاجعه» معمای آخرین انسان« بمثابه تالی فاسد رویکرد انسان محور افراطی: آخرین انسان که از فروپاشی نظام جهان، نجات مییابد و مصداق منحصر بفرد انسان بر زمین میگردد، تا آنجا که توان دارد، میتواند موجودات دیگر را اعم از جاندار یا بیجان از بین ببرد، چرا که در عمل آخرین انسان به هیچ انسانی آسیب وارد نمیکند و دیگر اینکه آخرین انسان هیچ چیز با ارزش یا مورد توجه انسان را نابود نمیکند تا بلحاظ حقوقی یا اخلاقی در اندیشه انسانمحوری افراطی محدود گردد. این ایراد از آن جهت بر این رویکرد وارد است که دراین دیدگاه، جایگاه مستقل اخلاقی صرفا برای انسان متصور است - - benson,29
دوم. دیدگاه طبیعتمحور
وفق این دیدگاه، امتیاز و یا تقدم جوهر و شخصیت وجودی انسان را بر سایر موجودات عالم رد شدهاست بنابراین در چارچوب این نظریه فلسفی، ارزشها منحصرا از جوهر وجودی انسان ها سرچشمه نمیگیرند. این نگرش با معرفی انسان به عنوان یکی از هزاران موجود عالم هستی که باید در چارچوب قوانین حاکم بر عالم وجود که ریشه در ماوراءالطبیعه دارد، عمل و فعالیت نماید، رابطه انسان با طبیعت را مشخص و نظاممند مینماید، اهم این قوانین طبیعی لازمالاجرا عبارتند از: عدالت، توازن، هماهنگی، اصلاح، عمران، کمالبخشی و اصول و ارزشهایی از این دست به همراه احتراز از اعمالی چون اسراف، تبذیر، فساد، ظلم و صفات مذمومی از این قبیل. - تقیزاده،220، - 1374 بنابراین وفق این اندیشه برای ممانعت از تجاوز به محیط زیست، اثبات ورود ضرر به یک انسان ضرورت ندارد. زیرا ؛ اولا، انسان نیز عضوی از جامعه جانداران است، درست به همان مفهوم و به همان مبنا که سایر موجودات عضو این جامعهاند و دوم اینکه انسانها به ذات در این زمینه برتر از دیگر موجودات زنده نیستند.
.4 حقوق محیط زیست و حقوق بشر
ماهیت توسعه پذیر مسائل جهان ، مقتضی آن است که صیانت از محیط زیست برای انسان امروز و نسلهای آینده به موازات پیشرفت های بشری بمثابه »توسعه پایدار«، مورد توجه جدی قرار گیرد . برخی از اندیشمندان رهیافت عملی این دغدغه نظری را شناسایی رابطه ای وثیق میان محیط زیست و حقوق بشر دانسته اند ؛ به عبارت دیگر حمایت از حقوق بشر میتواند وسیله ای جهت رسیدن به صیانت از محیط زیست باشد. هرچند این رویکرد قرابت معناداری با اندیشه های انسان محور دارد و همچنان که بیان شد احترام به محیط زیست به عنوان امری در طول احترام به انسان و در مرتبه ای پایین تر از آن قرار میگیرد و به تبع آن برای مثال همچنان »معمای آخرین انسان« لاینحل باقی می ماند؛ اما در عمل، پیوند حقوق محیط زیست به حقوق بشر سبب توسعه و نفوذ سریع تر و مثمرتر این حقوق است.
به عبارت دیگر پیوند حقوق محیط زیست بیش از آنکه یک پیوند نظری مبتنی بر مبانی مشترک باشد یک پیوند راهبردی و عملگراست؛ در واقع هر کجا که منافع بشر در میان باشد اقدام موثر و سریع محتمل تر است. حقوقی نظیر حق حیات، آزادی بیان، مشارکت سیاسی، برابری و... و همچنین نهادهای مختلف حقوق بشری شامل ابزارهای قانونی موثری هستند که میتوانند به مثابه ابزارهای عاریه ای از حقوق بشر در عرصه حمایت از حقوق محیط زیست بکار روند. به همین جهت، حقوقدانان پیشنهاد کرده اند که برای برخورد با مسائلی که از طریق نابودی تدریجی محیط زیست گریبانگیر بشر می شود، حقوق جدیدی در چارچوب حقوق بشر، مبنی بر »حق بر محیط زیست « یا »حق بهره مندی از محیط زیست شایسته، سالم و امن « شناسایی شود. - پارسا ،ش 136130، - 135
این حق، ضمن تضمین داشتن محیط زیستی امن و سالم برای همگان ، وظیفه خودداری از فعالیتهایی را که به محیط زیست صدمه میزند، بر افراد، سازمانها، شرکتها و دولتها تحمیل میکند . حق بهره مندی از محیط زیست سالم به علت اندارج ذیل حقوق بشر و به تبع آن، در درون خود متضمن چند حق مرتبط دیگر نیز هست که عبارتند از ؛ حق دسترسی به اطلاعات زیست محیطی، حق آموزش مسائل زیست محیطی، حق تصمیمگیری در مورد مسائل زیست محیطی و حق دادرسی و جبران خسارت زیست محیطی و ... که جلوه های جریان حقوق بشر به صورت نظاممند و کارا در زمینه صیانت از محیط زیست هستند.
.5 محیط زیست و اسلام
در ادیان شرقی بخلاف رویکرد غالب غربی یعنی انسانمحوری؛ اصولا نوعی سرسپردگی به طبیعت و اعتقاد به اهمیت متافیزیکی آن جریان دارد که بنابرآن ها انسان در برابر طبیعت صرفا مکلف است و حقوق چندانی ندارد. اما رویکرد اسلام در این زمینه معتدل است و در واقع نه اجازه میدهد بشر طبیعت را به علت عظمت آن، خدای خویش دانسته، در مقابل آن به سجده بیفتد و خود را مکلف محض بداند و نه آن که آن را موجودی فاقد روح بداند که حق دارد هرگونه بهرهبرداری افراطی از آن نماید؛ بلکه در رویکرد اسلامی، طبیعت نشانه خداوند است و متشکل از موجوداتی دارای شعور - ولو آنکه بی جان باشند - . در واقع در رویکرد اسلامی انسان حق بهره برداری از طبیعت به صورت ضابطهمند را دارد به عبارت دیگر رابطه انسان و طبیعت در اسلام، ارتباط دو موجود محق است که در برابر یکدیگر تکالیفی نیز دارند.
در رویکرد اسلامی، در راستای تعالی بودن بهرهبرداری از طبیعت، به عنوان حد استعمال آن بیان شده است.در نگاه ادیان الهی، انسان موجودی ذووجهتین است، با این باور که زمینه رشد وتعالی معنوی و روحانی وی در این دنیای خاکی محقق میشود. از همین جهت بهرغم برخی از مکاتب که به منظور تصفیه روح، احتراز از حیث مادی انسان را ترغیب میکنند، در ادیان الهی بویژه اسلام ، بر جنبه مادی انسان در کنار حیث ملکوتی وی به مثابه مکمل و زمینهساز تعالی آن تأکید شده و اصولا کمال حقیقی را فقط از همین طریق میسر دانسته است و به همین جهت توصیههای متعدد پیرامون حفظ سلامت و تأمین آسایش و آرامش بدن و درباره چگونگی تنظیم رابطه انسان با محیط اطراف به وی ارائه شده است.
-5-1 قواعد فقهی در عرصه صیانت از محیط زیست
قاعده امری است کلی که در هنگام شناسایی احکام جزئیات از آن، بر تمامی جزئیات خود منطبق باشد - تهانوی،1996، 1176و - 1177و قواعد فقهی قواعدی است که در راه به دست آوردن احکام شرعی الهی واقع میشوند، ولی این استفاده از باب استنباط و توسیط نبوده بلکه از باب تطبیق است - فیاض، بیتا، - 8 و برخی نیز گفتهاند ؛ قواعد فقهی، اصول فقهی کلی است با عبارتهای کوتاه و اساسی که شامل میشود احکام تشریعی عام را در حوادثی که در موضوعات آنها داخل است. - زرقاء،2004، - 941 بنابراین تحصیل احکام مربوط