بخشی از مقاله

چکیده

حق حبس زوجه بدین معنی کهزوجه حق دارد در صورتیکه مهر مؤجّل - حال - باشد تا دریافت تمام آن از تمکین امتناع نماید و تمامی مذاهب بر وجود این حق اتفاق نظر دارند؛ سؤالی که مطرح می شود این است که محدوده این حق حبس تا کجا می باشد؟ و اینکه آیا مصداق آن فقط تمکین خاص است یا شامل تمکین عام هم می شود؟ همچنین اگر زوجی نسبت به پرداخت مهریه، معسر باشد و امکان پرداخت یکجا مهریه برایش فراهم نباشد و به دستور دادگاه به طور اقساطی آن را بپردازد، عده ای معتقد هستند با دریافت اولین قسط دیگر زوجه حق حبس ندارد درحالی که این نظر مخالفین زیادی دارد.

لذا این مسئله در مورد مهریه های سنگین که پرداخت اقساط آن سال ها طول می کشد مشکلاتی را ایجاد نموده است. در این پژوهش به بیان دیدگاه های فقها و علماء حقوق پرداخته و آنها را مورد بررسی قرار می دهیم. مقاله حاضر با شیوه تحلیلی توصیفی و تجزیه و تحلیل داده های مطالعاتی ابتدا به مفهوم حق و انواع آن پرداخته و سپس به ماهیت حق حبس اشاره شده و در نتیجه خواهیم گفت که حق حبس یک قاعده عام است و در سایر عقود معاوضی همچون نکاح هم تحقق می یابد.

مقدمه

حق حبس زوجه به عنوان یک اهرم فشار و ضمانت اجرای مالکیت زن بر مهر یکی از مسائلی است که در مباحث حقوق خانواده مطرح و بدلیل وجود زوایای پنهان بسیار در آن نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه مشکلات فراوانی را برای زوجین در بدو زندگی مشترکشان بوجود آورده است، در گذشته هیچ زنی حاضر به اعمال آن نبود چون در صورت آگاهی داشتن از این حق، از نتیجه آن و تأثیرات منفی اش بر زندگی مشترک پیش رو واهمه داشتند و برعکس شرایط امروز به گونه ای شده است که بعضاً دیده می شود هر یک از زن و شوهر از همان ابتدا زندگی به دنبال اعمال فشارهای بیشتر طرف مقابل خود است لذا بر آن شدم تا به تحلیل این نهاد استثنایی حقوقی بپردازم.

قانونگذار با معوض دانستن عقد نکاح در ماده 1085 قانون مدنی و با پیروی از نظرات مشهور فقهای امامیه حق حبس را برای زوجه قرار داده و اذعان داشته: »زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.« در واقع در مقام دفاع از زوجه ای برآمده که اعتماد کافی به شوهر خود ندارد و بیم دارد که چنانچه از وی تمکین کند برای گرفتن مهر خود به مشقت بیافتد.

-1 مفاهیم

-1-1 حق الف - مفهوم لغوی

معنای حق در لغت فارسی متعدد آمده و عبارت است از:

- 1 راست، درست مقابل باطل

- 2 راستی، درستی، حقیقت

- 3 یقین

- 4 عدل، داد، انصاف

- 5 نصیب، بهره، مزد

- 6 سزاواری، شایستگی،

- 7 ملک، مال - معین، فرهنگ فارسی، 1381، ص - 399 جمع آن حقوق است و یکی از نام های خداوند متعال می باشد.

ب - مفهوم اصطلاحی در فقه حق در اصطلاح فقهی به معانی زیر بکار می رود: حق مصدر است به معنی ثبوت به همین دلیل تفسیر می شود به لازم و واجب و بهترین نظر در آن، آنست که همانا حق نوعی از سلطنت و ملکیت است که بر چیزی یا شخصی متعلق است مانند حق قصاص و حق حضانت و حق بر چیزی مانند حق تحجیر، حق رهن و حق طلبکار در ترکه میت و حق خیار، صاحب حق، مالک چیزی است که امر و اختیار آن در دست اوست. - مشکینی، مصطلحات الفقه، بی تا، صص - 213-214

ج - مفهوم اصطلاحی در حقوق واژه حق در اصطلاح حقوق این چنین ذکر گردیده است: قدرتی که از طرف قانون به شخصی داده شد حق نامیده می شود، حق به این معنی دارای ضمانت اجراء است و آن را حق تحققی و حقوق موضوعه و حقوق مثبته نیز گفته اند. - جعفری لنگرودی، همان، ص - 216 مانند حق رأی در انتخابات. لذا بر اساس تعاریف بالا حق عبارت است از امتیازی که در جامعه برحسب قانون، قرارداد یا عرف و عادت برای شخص به وجود می آید و دیگران موظف به احترام آن هستند.

همچنین - 1 اموری که در قانون پیش بینی شده اگر افراد مجاز باشند که به قصد خود برخی از آنها را تغییر دهند این امور قابل تغییر را »حق« گویند مانند مدلول ماده 387 ق.م که از نظر ما قابل اسقاط است یعنی طرفین عقد بیع می توانند ضمن عقد بیع، شرط اسقاط ضمان تلف بیع قبل از قبض را بین خود بنمایند. حق به این معنی در مقابل حکم به کار می رود.

- 2 نوعی از مال است و در این صورت در مقابل عین، دین، منفعت، انتفاع به کار می رود چنانکه گویند مالکیت عین، مالکیت دین، مالکیت منفعت، مالکیت انتفاع، مالکیت حق. - جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، 1388، ص - 216 بعبارت دیگر حق، سلطه و امتیازی است که یک شخص نسبت به شخص یا مال دیگر دارد؛ حق به مالی و غیرمالی تقسیم می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید