بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش، با هدف بررسی وضع موجود علوم تربیتی، و ارائه نمایی از وضع مطلوب و جهتگیری ایدهآل و آرمانی مطالعات تربیتی صورت گرفته است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است. برای تبیین وضعیت موجود، در باب ماهیت و نیز وحدت یا تکثر علوم تربیتی و استقلال علمی آن، دو نظریه ترکیب اتحادی و انضمامی مطرح شده است. با ارائه شواهدی، دیدگاه هویت واحدِ علوم تربیتی و ترکیب اتحادی، ترجیح داده شد.
اما از آنجایی که دیدگاه اتحادی نیز با کاستی هایی روبروست، با تعمیق نظرگاه ترکیب اتحادی، پیشنهاد تأسیس دانش تربیت مطرح گردید. برای تئوری سازی این ایده، زوایا و مقتضیات این اندیشه، تبیین شد. »دانش تربیت« این پیشنهاد دارای نگاه جامع به همه ابعاد تربیت است و در پژوهشهای تربیتی از روشهای چندگانه بهره میبرند در عین استدلال از دانشهای میان رشتهای موسوم به »علوم تربیتی«، تعامل خود را با یافتههای مطالعاتی آنان حفظ میکند و خود نیز مولد گرایشهای تخصصی خواهد بود.
مقدمه
.1 بیان مسئله و مفهومشناسی
انسان از دیرباز درصدد شناخت و قانونمند کردن فرایند تربیت بوده است. با مروری تاریخی بر حرکت عقلانی معطوف به شناخت و هدایت جریان تربیت، چند شکل متمایز در این زمینه قابل شناسایی است. این اشکال، عبارتند از.1 :1تأمّل و تجربهاندوزی شخصی مربیان؛ .2 ارائه رهنمودهای تربیتی توسط متفکران و مصلحان بزرگ؛ .3 گردآوری و تألیف مباحث موردنیاز برای راهنمایی معلمان و مربیان به وسیله برخی صاحب نظران تربیتی؛ .4 تنظیم و تدوین مجموع مباحث مربوط به تربیت در قالب پداگوژی یا علوم تربیتی؛ .5 بررسی منظم برخی جنبههای فرایند تربیت در رشتههای علوم اجتماعی و علوم انسانی جدید؛ .6 اجرای پژوهشهای معطوف به شناسایی و حلّ مسائل خاص محیطهای تربیتی معین - تحقیقات کاربردی تربیتی - .
درباره تربیت و دانشهای مربوط به آن، پرسشهای متعددی مطرح است:برای نمونه، آیا تربیت علم است یا هنر؟ اگر صرفاً هنر نیست و میتوان قوانین حاکم بر تربیت را شناسایی و کنترل، نظارت و پیشبینی انجام داد، آیا در حوزه تعریف، علم تجربی باقی میماند؟ پرسش دیگر اینکه آیا علوم تربیتی، مجموعه معارفی است که از سوی دانشمندان به یکدیگر منضمّ شدهاند، یا دارای هویتی واحد و مستقل شده است؟ پرسش اخیر محور اصلی مطالعه حاضر است.
ضرورت کاوش در باب این پرسش از آنجایی است که برای مدیریت تولید علم و شناسایی کاستیها و برتریهای مطالعات تربیتی و بازخوانی اولویتهای پژوهشی در این حوزه، لازم است وضع موجود علوم تربیتی، نظریههای تربیتی و پارادایم غالب در قلمرو آن، مورد بازنگری قرار گیرد و تلاشهای عمده در مطالعات تربیتی و سازواری آن با اهداف حرکت کلان و نظاموارگی آن، مورد بررسی قرار گیرد.
لازم به یادآوری است که در این پژوهش، تربیت عبارت است از: »فرایند یاریرسانی به متربی برای ایجاد تغییر تدریجی در گستره زمان، در یکی از ساحتهای بدنی، ذهنی، روحی و رفتاری، که به واسطه عامل انسانی دیگر، به منظور دستیابی وی به کمال انسانی و شکوفاسازی استعدادهای او یا بازدارندگی و اصلاح صفات و رفتارهایش، صورت میگیرد.2« منظور از علوم تربیتی، به تعبیر میالاره،3 عبارت است از: »مجموعه معارفی که شرایط وجود، کارکرد و تحول وضعیات و وقایع تربیت را مطالعه میکند.
4« این دانش ها، دارای گرایشها و رشتهها فراوانی است که شمارگان آن به بیش از شانزده شمار رسیده است - مانند جامعهشناسی آموزش و پرورش، روانشناسی تربیتی، فلسفه تعلیم و تربیت و... - روشن است که مفهوم »تربیت«، با نام های دیگری چون »تعلیم و تربیت« و »آموزش و پرورش« و مفهوم »علوم تربیتی« نیز با واژگانی چون »پداگوژی« و »دانش آموزش و پرورش« مطرح است. اما منظور از »دانش تربیت«، مفهومی تازهای است که در بخش دیدگاه پذیرفته شده، توضیح داده خواهد شد.
.2 پیشینه بحث
ماهیت میانرشتهای گرایشهای مختلف علوم تربیتی، مانند روانشناسی تربیتی، جامعهشناسی آموزش و پرورش و... و این نکته که در آغاز، مجموعه رشتههای علوم تربیتی توسط صاحبنظران دیگر رشتهها تأسیس شد، موجب شده تا برخی، دلیل عقبماندگی پژوهشهای تربیتی را ریشه در این واقعیت بدانند و تأکید کنند که فعالیت علمی مربیان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت و پویایی علمی خود آنها، میتواند به این وضعیت خاتمه دهد.5
باید توجه داشت که تولد گرایش های نو از دیگر دانشها و تمرکز بر حوزه تعلیم و تربیت، و پرشمار شدن شاخههای علوم تربیتی،6 در عین اینکه دامنه تحقیق در جنبههای مختلف آموزش و پرورش را وسعت بخشیده و موجب پدید آمدن دیدگاههای تازهای شده و فهم امور مربوط را عمیقتر ساخته است، نتایج منفیای را نیز به همراه داشته است. مهمترین پیامد آن، دور شدن متخصصان رشته های گوناگون از یکدیگر و بالا رفتن عدم تفاهم و گرایش به مبالغه در اهمیت رشته تخصصی خود و بیاعتمادی یا بیاعتنایی به تخصصهای دیگر، یا دستکم گرفتن آنها و دشوارشدن تبیین علمی درست و همهجانبه در این زمینه است.7
بر این اساس این مباحث مطرح شده است:آیا علوم تربیتی صرفاً مجموعه دانشهای کنار هم چیده شده است؟ و شاخصهای دانش واحد مانند موضوع واحد، روششناسی واحد، هدف واحد و ... را داراست؟ و یا اینکه علوم تربیتی به رغم جمع بودن اسم، دارای مسمای مفرد است و هویتی مستقل و واحد یافته است. به عبارت دیگر، برخی بر این باورند که ترکیب مجموعه معارف و دانشها در علوم تربیتی، از باب »ترکیب انضمامی« است. در مقابل، برخی دیگر معتقدند که با توجه به پیشرفتهای پژوهشهای تربیتی، علوم تربیتی به سن بلوغ رسیده و ترکیب گرایشهای متکثر آن از باب »ترکیب اتحادی« است.
الف. دیدگاه ترکیب انضمامی
این دیدگاه بر هویت جمعی علوم تربیتی تأکید میکند و بر این باور نیست که علوم تربیتی، به عنوان، دانشی واحد تکوّن یافته است. تعاریفی8 که علوم تربیتی را به »مجموعه معارف« تعریف نمودهاند، مدافع چنین رویکردی دانست. برخی بر این باورند که متفکران و دانشمندان تعلیم و تربیت در دانشگاههای فرانسوی، هنوز بر سر این موضوع که باید این معارف را به صورت مفرد یا جمع یا به صورت جمع، ولی با عنوان علوم پداگوژیکی نامید، اختلاف نظر دارند.9
شماری دیگر از محققان، مانند ولاندشر، که به حق در زمینه اصلی تربیت تحقیق میکند، معتقدند که دانش آموزش و پرورش، واحد است. در حالی که، علوم دیگری که امروز علوم تربیتی نامیده میشوند، بیشتر درباره موضوعهای مربوط به تربیت و نه درباره نفس تربیت مطالعه میکند و شناخت پدیده یا فرایند تربیت برایشان اساسی نیست. این پژوهشگر، به عنوان نمونه رشته پزشکی را مثال میزند که هرچند با علوم زیستی، فیزیک و شیمی ارتباط دارد و دانشمندان این رشتهها درباره ارتباط مسائل پزشکی با علم خود یا به عکس مطالعه میکنند، اما دانش خاصی است که ویژگی خود را حفظ کرده است. با این حال، علوم تربیتی و تعدد و تکثر آن بیشتر پذیرفته شده است و علت آن نیز چنانکه میالاره اشاره میکند، تحول معنی و حدود آموزش و پرورش و گستردگی و چند بعدی بودن آن است که گاه تجزیه و تحلیل و اتخاذ شیوه ویژهای را اقتضا میکند.10
ب. دیدگاه ترکیب اتحادی
این دیدگاه براین باورست که علوم تربیتی، هویت واحد به خود گرفته و موضوع، روش و هدفی مستقل از دیگر دانشها دارد. برخی بر این ایده تأکید می ورزند که دانش آموزش و پرورش، یا علوم تربیتی عبارت است از: »مجموعه ای از رشتههای علمی به هم پیوسته 11 در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی با هویت مستقل، که در راستای شناخت و هدایت فرآیند تربیت، مطالعه منظم، تخصصی و نظری همه جنبههای تربیت را با استفاده از دستاوردهای سایر دانشها، با رعایت حیثیت تربیتی بحث و موضوع، بر عهده دارند.« و در ادامه، قیود تعریف خود را توضیح میدهد.12 برای تأیید این دیدگاه، میتوان به سخنان شماری از صاحبنظران این حوزه اشاره کرد. در جدول شماره یک، ضمن ارائه سیر تحول اصطلاح پداگوژی، با ترتیب زمانی، دیدگاه ترکیب اتحادی و استقلال علوم تربیتی به عنوان دانشی مستقل مطرح شده است.13