بخشی از مقاله

ايران يكي از منابع مالي جهاد اسلامي

ما از نظر تاريخي جنبشي فقير با موارد و امكانات مادي محدودي مي باشيم. به همين خاطر موارد پرداختي و فعاليت هاي ما همواره محكوم به محدوديت امكانات است.
ما براي تامين هزينه فعاليت ها و جنبش بر توان هاي خودي، از جمله كمك هايي كه تعدادي از اعضا و هواداراني كه داراي وضعيت مالي خوبي هستند استفاده نموده و در كنار آن از كمك ها و اموال زكات و از صدقاتي كه مردم كشورهاي عربي و اسلامي و از جمله مردم مسلمان ايران براي ما جمع آوري مي كنند استفاده مي كنيم، و هيچ نوع كمكي از كانال هاي رسمي ايراني دريافت

نمي‎داريم، بعضي موسسات خصوصي خيريه و نيز تعدادي از روحانيون هستند كه كمك هايي انسان دوستانه را براي تامين زندگي خانوادهاي شهدا، معلولين و اسراي دربند رژيم صهيونيستي و تشكيلات خودگردان به ما مي دهند.
روابط ما با ايران دقيقا به همان مقداري است كه ما با ديگر طرف ها داريم و محكوم به اصول چندي از جمله محافظت از استقلال تصميم گيري ما و تاييد مسئله مركزي امت اسلامي يعني مسئله فلسطين مي باشد.

موضع ما نسبت به ايران از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تا كنون تغييري نداشته و حوادث و تحولات بر حق بودن مواضع و ديدگاه هايمان را ثابت نموده اند.
هم اكنون همه آنچه را كه ما بيست سال پيش در قلمداد نمودن جمهوري اسلامي به عنوان پايگاه اسلام و هم پيمان استراتژيك اعراب در مقابله با ائتلاف صهيونيستي – آمريكايي در منطقه گفتگو كرديم را تكرار مي كنند.

در مورد اتهام هايي كه از سوي تشكيلات خودگردان فلسطين به ما نسبت داده شده و طرف هايي بيگانه متهم به تحريك ما شده اند، بايد بگويم كه اين اتهام ها اهانتي بس بزرگ به ملت فلسطين به شمار مي رود زيرا اين كلام به اين معني است كه اين ملت ياراي تحرك براي دفاع از خود و سرزمينش را در مقابل تجاوزات صهيونيستي نداشته و تنها با تحريك ديگران دست به انجام چنين كارهاي مي زند.

علاوه بر آن توصيف سوريه و ايران به عنوان جهت هايي بيگانه نيز در زماني كه تشكيلات خودگردان با اسرائيل عليه ملت فلسطين و امت اسلامي هم پيمان مي شود خود محكوميتي براي تشكيلات به شمار مي رود.
آيا سوريه و ايران كه پشتيبان مبارزات ملت فلسطين مي باشند، بيگانه اند ولي اسرائيل كه به هم پيمان دوست تبديل شده است، هم پيماني با آن، نعمت و فخر است؟ اين تحريف و تزويري خطرناك به شمار مي رود.
3-1-سناريوي اول: پيروزي قاطع اسرائيل به معناي محدود سازي كامل فلسطيني ها، تبديل بيت المقدس به پايتخت اسرائيل، جلوگيري از بازگشت آوارگان و گسترش شهرك سازي براي يهوديان اين سناريو با توجه به تنگناهاي بعدي اسرائيل و حامي آن آمريكا و چالش هاي جهاني و منطقه اي هر دو كشور و مقاومت پر دامنه فلسطيني ها احتمال تحقق ندارد.

3-2-سناريوي دوم: پيروزي فلسطين به معناي تشكيل دولت مستقل فلسطيني در سرزمين هاي 1967 به پايتختي بيت المقدس (بخش شرقي قدس) و بازگشت بخش عمده آوارگان احتمال تحقق اين سناريو به دليل مخالفت جدي اسرائيل، ضعف دولت هاي عربي و محدوديت هاي مردم فلسطيني در تحميل خواسته هاي خود به تل آويو، اندك مي باشد.

3-3-سناريوي سوم: وقوع جنگ همه جانبه و سرايت آن به كشورهاي خاورميانه و كشيده شدن دامنه آن به ايران وقوع اين سناريو نه تنها مشكل اسرائيل و آمريكا را حل نمي كند، بلكه مديريت بحران را از كنترل همه خارج مي سازد. لذا آمريكا با مهار اسرائيل و چانه زني و اعمال فشار با گروه‎هاي فلسطيني و كشورهاي عربي مانع از تحقق اين سناريو مي شود.
3-4-سناريوي چهارم: بازگشت به دوران دهه 1990 و آغاز روند صلح اين سناريو دست

كم در كوتاه مدت به دليل تخريب زير ساخت هاي صلح توسط اسرائيل و گسترش روند انتقاضه نامتحمل به نظر مي رسد.
3-5-سناريوي پنجم:‌ بازگشت به شرايط دهه 1980 و قبل از آغاز دوران صلح اين سناريو نيز وضعيتي مشابه سناريوي قبلي دارد و عملاً به مثابه پاك كردن صورت مساله بوده و نياز اسرائيل به برقراري امنيت را مرتفع نمي سازد و از سوي ديگر انتفاضه را خاموش نخواهد ساخت.
4-آينده ي منازعه و فلسطين و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران
در نسبت سنجي ميان امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران و منازعه فلسطيني اسرائيلي و به طور كلي موجوديت رژيم صهيونيستي، عنايت به اين نكته حايز اهميت است كه منازعه مذكور و موجوديت اسرائيل، صرفنظر از نگاه آرماني و ايدئولوژيك، مساله امنيتي نيز هست. بدين جهت مي‎بايست اين بحران به شكل معادله اي امنيتي مطرح گرديده و مولفه هاي تاثير گذار از جمله محيط بين المللي و منطقه اي، موقعيت بازيگران موثر و فعال و برآيند تعامل آنان بر محيط امنيتي جمهوري اسلامي ايران مد نظر قرار گيرد. محيط امنيتي ايران بي شك در برقراري موازنه قوا، مشاركت در ترتيبات امنيت منطقه اي، جلوگيري از ائتلاف هاي امنيتي عليه ايران و تضعيف همزمان قدرت هاي رقيب اسرائيلي – عربي شكل مي گيرد.
هرچند در شرايط كنوني ادامه انتفاضه به جهت تضعيف و مشغول سازي اسرائيل و آمريكا و تقويت موضع مردم فلسطين گزينه مطلوبي براي ايران به شمار مي رود اما به دليل محدوديت هاي فلسطينيان، عدم حمايت موثر اعراب و برخورداري اسرائيل از حمايت آمريكا و بي توجهي رژيم صهيونيستي به افكار عمومي جهاني و فرم ها و قواعد بين المللي، علي القاعده مي بايست انتقاضه را اهرم فشاري دانست كه به راه حل سياسي در آينده خواهد انجاميد. لذا استراتژي كشورمان بر اين اساس قابل تنظيم است.
جمهوري اسلامي ايران همواره مخالف روند صلح بوده و آن را عادلانه نمي دانسته است. اما با توجه به پذيرش ايده صلح و مقبوليت جهاني آن، اين گونه موضع گيري كشورمان نزد افكار عمومي جهاني انعكاس وارونه داشته و ايران را به عنوان مخالف صلح معرفي نمود است. اين امر تا حدودي ناشي از ضعف ديپلماسي كشورمان بوده است. ضمن اين كه مواضع ايران در گذشته عموماً جنبه سلبي داشته و كمتر بعد ايجابي به خود گرفته است.

با عنايت به موارد ياد شده ضرورت دارد به سياست هاي ايجابي متناسب با شرايط جديد پرداخت كه از جمله مي توان به عملياتي نمودن طرح پيشنهادي مقام معظم رهبري مبني بر برگزاري رفراندوم در سرزمين هاي اشغالي اشاره نمود. پر واضح است حل و فصل منازعه در موقعيت نابرابر طرفين به سود اسرائيل مي انجامد، اما مداخله ايران مي بايست به شكل منطقي و در چارچوب قواعد بازي باشد تا مورد پذيرش جهاني قرار گيرد.

بر اين اساس چنين مي نمايد كه ايران با هيچ يك از بازيگران موثر و كشورهاي عربي و اسلامي حتي سوريه، نمي تواند اتحاد استراتژيك داشته باشد. و همواره كشورهاي عربي مسلمان خواهان تضعيف ايران اسلامي نيز بوده اند و كمكهاي بسياري را هم براي نابودي جمهوري اسلامي ايران در زمان جنگ ايران و عراق هزينه كرده اند،‌اين كشور ما هيچ به متجاوز به نظر نيفكندند و فقط ناسيوناليسم عربيت را مد نظر داشتند نه مسائل اسلامي يا انساني حتي عرفات رئيس سازمان آزاديبخش فلسطين كه مورد استقبال و حمايت ايران و رهبر ايران واقع نشده بود، و نهال نوپايي جمهوري اسلامي ايران براي حمايت از آن، خود را با مشكلات بسيار شديد آمريكا و غرب درگير

كرده بود. در زمان جنگ ايران و عراق با حمايت از صدام و مخالفت با جمهوري اسلامي ايران پرداخت و همه چيز را ناديده گرفت و بيان داشت كه حتي اگر صدام متجاوز هم باشد از او به خاطر عرب بودنش حمايت مي كنيم. در نتيجه مسوولان نظام سياسي كشور بايد اين نكته را مد نظر قرار دهند كه آيا در صورت پيروزي مقاومت فلسطين تكرار واقع عرفات، يا برهان الدين رباني و … تكرار نخواهد شد، با اينكه ما همواره شاهد محكوميت ايران در مورد سه جزيره ايراني خليج فارس در

كنفرانس هاي متعدد اعراب و باشيم، كه همچنان عربيت را به اسلاميت كشورها ترجيح مي دهند و از ايراني نيرومند در كنار خود نه تنها خوشنود نيستند، بلكه آنچه مسلم است و همه ما مي دانيم خواهان تضعيف آن نيز مي باشند. لذا به نظر مي رسد كه طرح مساله فلسطين مي بايست به عنوان مساله اي انساني و در سطح بين المللي دنبال شود و صرفاً يك مساله اسلامي و متعلق به جهان اسلام تلقي نگردد. توجه و تاكيد به بازگشت آوارگان، حق تعيين سرنوشت و برگزاري رفراندوم تحت نظر سازمان ملل متحد و با نظارت بين المللي براي تعيين نظام آتي فلسطين به مورد تاكيد است.

پر واضح است تا زماني تمكين اسرائيل و حامي آن آمريكا به چنين شرايطي، ايران نمي تواند برگهاي برنده خود از جمله پشتيباني انتفاضه را كناري نهد. اما روند پشتيباني انتفاضه نياز به بازنگري جدي دارد. حمايت جدي معنوي و پشتيباني با واسطه از كليه گروه هاي فلسطيني و محدود نكردن حمايت ايران به گروه هاي اسلام گرا و جلوه انساني بخشيدن به حمايت ايران از آرمان فلسطيني ها در شرايط كنوني ضرورت و اهميت فراوان مي يابد. براي نيل به اين مهم ضروري به نظر مي رسد كه اقدامات مراكز سياسي، نظامي و اطلاعاتي كشورمان صورت متمركز و هماهنگ دنبال شود.
واكنش ايران و ديگر كشورها در قبال توافقنامه اسلو غزه اريحا
در جهان و در ميان تمام حكومتها تنها كشوري كه توافقنامه غزه – اريحا را به دليل ناعادلانه بودن رد كرد و آن را محكوم به شكست دانست جمهوري اسلامي ايران بود. ايران صراحتاً و علناً توافقنامه را ظالمانه خواند و آن را به شدت محكوم كرد. مقام معظم رهبري ضمن ناعادلانه خواندن توافقنامه و محكوم كردن پذيرش موجوديت نامشروع رژيم صهيونيستي توسط ساف و عرفات صراحتاً اعلام نمود كه رژيم صهيونيستي به دليل ماهيت تجاوز كارانه و توسعه طلبانه خود حتي به مفاد اين توافقنامه استثماري و ظالمانه نيز پايبند نخواهد ماند كه روند حوادث، صحت نظرات مقام معظم رهبري را اثبات نمود. در آن مقطع زماني فضاي سياسي و تبليغاتي جهان به گونه اي شكل گرفته بود كه حتي سوريه و لبنان نيز نارضايتي خود را از توافقنامه غزه – اريحا در راستاي حل و فصل مسائل في ما بين خود با رژيم صهيونيستي عنوان داشتند. سوريه در واكنش به مصوبات اسلو و قرارداد صلح سكوت اختيار كرد اما مطبوعات سوريه آن را مبهم خواندند و محتاطانه عليه آن موضعگيري كردند.

 

دولت لبنان توافق حاصله را تامين كننده خواسته هاي ملت فلسطين ندانست و مخالفت خود را با آن اعلام نمود.
ده گروه و سازمان فلسطيني از جمله جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) و سازمان جهاد اسلامي با محكوم كردن توافقنامه غزه – اريحا آن را ناعادلانه خواندند و آمادگي خود را براي مبارزه تا احقاق حقوق ملت فلسطين اعلام داشتند.
جنبش مقاومت اسلامي و حزب الله لبنان نيز همگام با جمهوري اسلامي ايران عليه توافقنامه صلح غزه – اريحا موضعگيري كردند و آن را به دليل ناعادلانه بودن محكوم نمودند.
انتفاضه و نقش بازدارندگي ايران در روند صلح
اگرچه رژيم صهيونيستي با تخليه تنش (انتفاضه) از محدوده حاكميت صهيونيسم به محدوده به ظاهر تحت حاكميت فلسطيني ها و واگذاري مسئوليت كنترل اين معضل به حكومت خودگردان، توانسته از اين مخمصه بزرگ تا حدود زيادي نجات پيدا كند و رژيم خود را از سرنگوني و نابودي رها نمايد، ولي در هر حال با توجه به قدرت، گستردگي و عمومي بودن موج عظيم انتفاضه از يك سو و

ناتواني حكومت خودگردان و همچنين رژيم اسراييل در كنترل كامل اين حركت مردمي از سوي ديگر، انتفاضه نقش مهمي در بازدارندگي روند صلح ايفا كرده و توانايي ادامه اين نقش را نيز در آينده دارا خواهد بود و از آنجايي كه شروع اين قيام مردمي و آغاز كنندگان و هدايت گران اين قيام متاثر از قيام اسلامي مردم ايران و با الهام گيري از انقلاب اسلامي ايران بوده و همچنين نفوذ جمهوري اسلامي ايران بر رهبران انتفاضه كه از مخالفين روند سازش مانند حماس و جهاد اسلامي – مي باشند، نقش غير مستقيم جمهوري اسلامي ايران را در بازدارندگي روند صلح كاملاً آشكار مي‎سازد.
جهاد اسلامي فلسطين و نقش بازدارندگي ايران در روند صلح

يكي ديگر از راههايي كه جمهوري اسلامي ايران توسط آن نقش بازدارندگي غير مستقيم را در روند صلح ايفا نموده، سازمان جهاد اسلامي فلسطين بوده است. اين سازمان كه با الهام گيري از انقلاب اسلامي ايران تشكيل يافته و فعاليتهايش استمرار پيدا كرده است، نقش بسيار موثري در كند نمودن روند صلح و تهديد امنيت ملي و منافع رژيم صهيونيستي ايفا نموده است. جهاد اسلامي با اقداماتي مانند هدايت انتفاضه، عمليات چريكي و استشهادي عليه اهداف و منافع رژيم صهيونيستي و سازماندهي مردم مسلمان فلسطين براي مخالفت با روند صلح، يك عامل موثر بازدارنده در روند صلح محسوب گرديده، بطوريكه همواره يكي از شرايط رژيم اشغالگر قدس براي تحقق صلح ميان ياسر عرفات رييس حكومت خودگردان و اسراييل، كنترل و سركوبي گروههاي اسلامي از جمله جهاد اسلامي فلسطين توسط حكومت خودگردان بوده است. سازمان جهاد

اسلامي فلسطين، اهداف خود را با اهداف جمهوري اسلامي ايران بويژه در مورد رژيم صهيونيستي و قضيه فلسطين يكسان مي بيند و از نظر ايدئولوژيكي خود را به جمهوري اسلامي ايران بسيار نزديك مي‎پندارد و از سوي ديگر از حمايت هاي سياسي و رواني جمهوري اسلامي ايران نيز بهره مند مي‎گردد و از اين نظر نيز دلگرمي كافي جهت ادامه مبارزه با اشغالگران را بدست مي آورد. بنابراين جهاد اسلامي در راستاي اهداف جمهوري اسلامي ايران در زمينه صلح كه ضمناً آنها را

اهداف خودش نيز تلقي مي كند، گام برمي دارد و چون همانند ايران، روند صلح اعراب و اسراييل را غير منطقي و ناعادلانه و به ضرر كامل مسلمانان منطقه و فلسطيني ها قلمداد مي كند، با اين روند آمريكايي به مخالفت پرداخته و اقدامات مقتضي را جهت بازدارندگي صلح بعمل آورده است.
حماس و نقش بازدارندگي ايران در روند صلح
حركت مقاومت اسلامي فلسطين (حماس)، يكي از گروههايي است كه جمهوري اسلامي ايران از طريق آن در روند صلح خاورميانه ايجاد بازدارندگي مي كند. اگرچه حماس همانند حزب الله لبنان و حتي جهاد اسلامي فلسطين به جمهوري اسلامي ايران نزديك نيست، ولي به اندازه كافي ديدگاههاي حماس نسبت به رژيم صهيونيستي، مساله فلسطين و اهميت و جايگاه والاي آن در جهان اسلام و همچنين اهداف و منافع اين گروه در روند صلح با ديدگاهها و اهداف و منافع جمهوري اسلامي ايران در مسايل ذكر شده، نزديك و هماهنگ مي باشد و از سوي ديگر حماس نيز تقريباً در سطح حزب الله و جهاد اسلامي ايران به اندازه كافي توانسته و مي تواند از طريق حماس در معادلات منطقه اي مشاركت و تاثير داشته باشد و روند صلح راكند و مانعي بر سر راه آن ايجاد نمايد.
حماس نيز مانند ايران معتقد است كه رژيم صهيونيستي، رژيمي غاصب، غير قانوني، نژاد پرست، توسعه طلب و غير قابل مذاكره مي باشد و با هر گونه اقدام و سياستي كه باعث تثبيت و امنيت اين رژيم گردد، مخالف است. در نتيجه استقرار صلح آمريكايي را كه طي آن جهاد اسلام و اعراب بازنده اصلي و اسراييل و آمريكا برنده اصلي اين ميدان خواهند بود، مردود دانسته و با اقدامات

سياسي، اجتماعي، تبليغاتي و نظامي توانسته بر روند صلاح بازدارندگي ايجاد نمايد.
حماس با توجه به توانايي هاي بالقوه و بالفعل و نفوذ فوق العاده مردمي، تشكيلات وسيع، گسترده و مقتدري را در دخل سرزمين اشغالي فلسطين و خارج از آن ايجاد كرده و از طريق اين تشكيلات است كه نقش فوق العاده اي را در مساله فلسطين ايفا مي نمايد. اگرچه حماس نيز همانند ساير گروههاي اسلامي مخالف صلح، توانايي توقف كامل روند صلاح را ندارد، اما قادر است كه از عادي سازي روابط بين اسراييل و ملل اسلامي و عربي مانع شده و نقش مهمي را در اين

زمينه ايفا نمايد و در هر صورت به عنوان يك نيروي بازدارنده روند صلح مطرح مي باشد ولي به اندازه حزب الله و جهاد اسلامي، موضعگيريهايش تند و حاد نيست.
خالد مشعل رييس دفتر سياسي حماس، ضمن ستايش از حملات شهادت طلبانه ضد اسراييلي گفت، مقاومت تنها زباني است كه اسراييل مي فهمد. وي گفت به عمليات انتحاري كه از سوي قهرمانان ما به اجرا در مي آيد، تنها راه مقابله با دشمن است و جناياتش را عليه مردم ما متوقف مي‎كند.
-جنبش حماس اعلام كرد كه با تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني در اراضي اشغالي سال

1967 حمايت مي كند اما در عين حال حاضر نيست دولت اسراييل را به رسميت بشناسد. محمود الزهار از اعضاي رهبري حماس گفت، جنبش حماس بدون عقب نشيني از مواضع استراتژيك خود، از تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني در قلمرو مرزهاي 1967 حمايت مي كند.
سازمان كنفرانس اسلامي و نقش بازدارندگي تان در روند صلح
سازمان كنفرانس اسلامي از ديگر راه هايي است كه جمهوري اسلامي ايران از طريق آن توانسته تا حدودي در برابر روند ناعادلانه صلح، نقش مخالف و بازدارنده ايفا كند.

اگرچه اعضا و عوامل موثر در اين سازمان با نقش و مواضع ايران در رابطه با رژيم صهيونيستي و مساله صلح، هماهنگي و همنوايي مطلوبي نداشتند ولي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك عضو موثر و با نفوذ سازمان، موفق گرديد برخي از مصوبه هاي اين سازمان را به تاييد و تصويب اعضا رسانده و يا در تغيير بندها و مصوبه ها اعمال نظر كند. از سوي ديگر، سازمان كنفرانس اسلامي همواره به عنوان تريبوني براي اعلام موضع جمهوري اسلامي ايران در برابر مسايل مختلف منطقه و جهان از جمله مساله صلح خاورميانه مطرح بوده است. همچنين ايران در حاشيه اجلاس مختلف و در مصاحبه ها، ملاقاتها و رايزني ها و چانه زني هاي سياسي متعددي كه انجام مي دهد، مراتب نارضايتي و نگرني خود را از روند صلح غير عادلانه اعراب و اسراييل اعلام مي نمايد و از اين جهت نيز به نوعي نقش بازدارندگي خود را در روند صلح ايفا مي كرده و مي نمايد.

براي مثال در ششمين اجلاس سران كشورهاي اسلامي در داكار بنگلادش در دسامبر 1991، زماني كه در بيانيه پاياني اجلاس، كلمه «جهاد» براي آزادي قدس شريف حذف و واژه «تلاش» جايگزين آن گرديده و مذاكرات صلح مادريد مورد تاييد قرار گرفت، جمهوري اسلامي ايران نسبت به آن واكنش تندي نشان داد و دكتر ولايتي وزير امور خارجه وقت جمهوري اسلامي ايران طي يك مصاحله مطبوعاتي گفت، جمهوري اسلامي ايران اساساً مخالف هرگونه حركت و قطعنامه اي

است كه در آن، كنفرانس صلح مادريد به رسميت شناخته شود … جمهوري اسلامي ايران اين قطعنامه را به دليل پذيرش كنفرانس مادريد قبول نكرد. يكي از آثار مثبت حضور مقامات عالي رتبه

ن ملل متحد مبني بر اين كه «صهيونيسم معادل نژاد پرستي» مي باشد، بوده است. در شرايطي كه رژيم اسراييل، تلاش بين المللي گسترده اي را به منظور لغو اين قطعنامه از سوي مجمع عمومي سازمان ملل متحد سامان مي داد، تاكيد كنفرانس سران بر قطعنامه 3379، يك پيروزي سياسي براي جمهوري اسلامي ايران به عنوان پيشنهاد دهنده اين طرح و … تلقي شده است.
و يا در هشتمين كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در سال 1997 نيز جمهوري اسلامي ايران توانسته به عنوان ميزبان اجلاس، تاثير بيشتري را در روند مصوبه ها در محكوميت رژيم صهيونيستي و مساله صلح بر جاي گذارد. به طوري كه در بيانيه پاياني اجلاس تهران در خصوص مسايل مربوط به فلسطين، صلح و رژيم صهيونيستي آمده است كه اشغال فلسطين عربي شامل قدس شريف، ارتفاعات جولان در سوريه و جنوب لبنان را محكوم مي كنند.
مقاومت استوار مردم فلسطين و لبنان و سوريه را در برابر اشغالگري اسراييل مي ستايند. آزادي كليه سرزمين هاي اشغالي عربي و اعاده حقوق مردم فلسطين را مي خواهند. سياستها و اعمال توسعه طلبانه اسراييل مانند احداث و گسترش شهركهاي يهودي نشين در سرزمين هاي اشغالي فلسطين و اعمالي را كه براي تغيير وضعيت جغرافيايي و جمعيتي شهر مقدس قدس صورت مي‎گيرد، محكوم مي كنند. بر ضرورت توقف عمليات تروريستي دولتي توسط اسراييل تاكيد مي‎كنن

د بازنگري هرگونه همكاري نظامي با اسراييل با هدف قطع كامل آن را خواستارند. ايجاد منطقه عاري از كليه سلاحهاي كشتار جمعي و ضرورت پيوستن اسراييل به معاهده عدم اشاعه سلاحهاي هسته اي و قرار گرفتن كليه تاسيسات اتمي را تحت نظارت آژانسهاي بين المللي انرژي اتمي خواهانند و همچنين بر عزم و اراده خود براي بازپس گيري قدس شريف و مسجد الاقصي و اعاده حقوق ملي فلسطين و … تاكيد مي كنند.
فشار غرب و آمريكا بر ايران در پي حمايت از مقاومت فلسطين
در اين مقطع زماني دو جريان به موازات يكديگر عليه جمهوري اسلامي ايران و گروههاي جهادي فلسطين شكل گرفت:
1-جمهوري اسلامي ايران آماج حملات ناجوانمردانه غرب بويژه امريكا و صهيونيسم قرار گرفت و به عنوان حامي تروريسم و مختل كننده صلح منطقه اي و امنيت جهاني معرفي گرديد. امريكا تحريمهاي وسيعي را عليه ايران به مرحله اجرا گذاشت و لغو تحريمها را موكول به پذيرش قرارداد صلح غزه – اريحا نمود. جو رواني و تبليغاتي عليه ايران به اندازه اي شديد شد كه حتي برخي از دوستان جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان توصيه مي كردند كه اظهار نظر ايران مبني بر ناعادلانه بودن طرح صلح به صلاح نمي باشد و ايران را در صحنه جهاني منزوي خواهد كرد زيرا نمي توان برخلاف جهت مسير رودخانه خروشان كنوني شنا كرد، بنابراين چاره اي جز پذيرش اين بي‎عدالتي نيست زيرا ايران به تنهايي نمي تواند در برابر تمام كشورهاي غرب و متحدان عرب آنها بايستد. اما جمهوري اسلامي ايران با تكيه بر سنت لايتغير الهي مبتني بر وعده پيروزي حق و زو

ال باطل و با اتكال به خداوند تبارك و تعالي همچنان بر مخالفت خود تاكيد نمود و از تاييد قرار داد صلح امتناع ورزيد و بر شكست محتوم آن به دليل ناعادلانه بودنش پافشاري كرد.
2-به موازات فشارهاي وسيع و گسترده عليه ايران، تحركات امريكا و اسرائيل براي سوق دادن ساف به سوي خلع سلاح گروههاي جهادي و دستگيري نيروهاي وابسته به تشكيلات حماس و جهاد اسلامي آغاز گشت هدف اصلي اين بود كه بر اساس توافقنامه صلح تشكيلات ساف دقيقاً به تعهد خود مبني بر مقابله با نيروهاي مخالف اسرائيل و روند صلح وفا كند و با ايفاي نقش پليس براي حفظ امنيت اسرائيل به سركوب مبارزان فلسطيني مبادرت ورزد تا از اين طريق جنگ فلسطيني با فلسطيني متحقق گردد.
جمهوري اسلامي ايران به شدت عليه اين توطئه قيام نمود و آن را افشا كرد و نيروهاي جهادي را از افتادن در چنين دامي بر حذر داشت گروههاي جهادي بويژه جنبش مقاومت اسلامي (حماس) و سازمان جهاد اسلامي فلسطين ضمن پافشاري بر ناعادلانه بودن قرارداد صلح غزه – اريحا اعلام داشتند هرگز اجازه نخواهند داد جنگ فلسطيني با فلسطيني به مرحله اجرا درآيد.
تاثير پذيري گروه هاي اسلامي فلسطين از انقلاب اسلامي ايران

بنا به اعتراف اغلب صاحب نظران، پيروزي انقلاب اسلامي ايران اثري بنيادين در صحنه مبارزاتي فلسطين به ويژه جريان هاي اسلامي بر جاي نهاد. نكته قابل توجه اين است كه از ابتداي ظهور صهيونيسم يكي از شيوه هاي آنها براي كاستن توان مقابله اعراب، جداسازي ساير ملت ها و مذاهب اسلامي از قضيه فلسطين بود.
استفاده از اختلافات شيعه و سني در راستاي اين هدف برا صهيونيست ها بسيار جذاب و قابل

توجه مي نمود. به رغم موفقيت نسبي در اين راه و دور كردن توجه افكار عمومي جامعه ايراني در طول دو دهه نسبت به مسئله فلسطين به كمك رژيم پهلوي، علماي مبارز و قشر روشنفكر ايراني در حمايت و همراهي با فلسطيني ها هرگز كوتاهي نكردند. اولين حضور قابل توجه از علماي شيعه در قضيه فلسطين مربوط به شركت امام كاشف الغطاء در كنفرانس اسلامي قدس بود. اين كنفرانس در سال 1931 در قدس و با تلاش مفتي حاج امين حسيني برگزار شد. هدف اين كنفرانس جلب توجه جهان اسلام به مسئله فلسطين و اخطار به انگليسي ها و صهيونيست ها بود.
صهيونيست ها و انگليسي ها تلاش هايي براي جلوگيري از برگزاري كنفرانس به عمل آوردند، اما چون انگليسي ها مخالفت بيشتر با تشكيل كنفرانس را به مصلحت نمي دانستند به حاج امين حسيني پيام دادند كه كنفرانس نبايد به مسائل سياسي بپردازد و تنها بايد به امور ديني پرداخته شود و چنانچه برخلاف اين عمل شود، او را از فلسطين تبعيد خواهند كرد، اما امام كاشف العظاء

در سخنراني خود بر لزوم وحدت و حراست از سرزمين قدس تاكيد كرد و در اولين روز برگزاري كنفرانس، شركت كنندگان نماز جماعت را به امامت وي برگزار كردند. شايان ذكر است كه كاشف الغطاء براي حمايت از آرمان فلسطين بسيار تلاش كرد و در اين راه متحمل مشكلات بسياري نيز شد.
شهيد نواب صفوي نيز از جمله روحانيان مبارز شيعه بود كه در سال 1950 در راس يك هيئت مذهبي از قدس ديدار به عمل آورد و سخنان بسيار حماسي و پرشوري در اين مسجد بيان كرد و رهبران و علماي فلسطيني نماز جماعت را به امامت وي به جا آوردند

.
از ديگر علماي شيعه كه نسبت به مسئله فلسطين بسيار اهتمام داشت، مرحوم آيت الله كاشاني بود كه به رغم كارشكني هاي رژيم پهلوي براي كمك به فلسطيني ها تلاش بسياري كرد
حضرت امام خميني (ره) را بايد از مهم ترين رهبران و علماي شيعه و جهان اسلام دانست كه سال‎ها قبل از پيروزي انقلاب، به قضيه فلسطين به شكلي عميق و اساسي توجه داشتند و همواره خطر اسرائيل را براي جهان اسلام يادآوري مي كردند.
سخنان امام (ره) در سال 1343 ه.ش و گوشزد كردن خطر صهيونيسم و نفوذ آن در رژيم پهلوي از جمله معروف ترين موضع گيري هاي امام است. نكته قابل توجه اينكه امام (ره) از ابتدا هرگز اسرائيل را صرفاً به عنوان يك اشغالگر سرزمين فلسطين در نظر نداشتند، بلكه آن را عاملي از سوي غرب براي مقابله با اصل و اساس اسلام مي دانستند.
علاوه بر اين موضع گيري اساسي، امام (ره) در زمينه عملي نيز حتي پيش از انقلاب اسلامي حمايت‎هاي فراواني از فلسطين مي كردند، از جمله اختصاص سهم امام و هدايت اشخاص براي كمك به قضيه فلسطين.

در بين ساير علما و روشنفكران شيعي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مواضع بسيار روشن و محكم شهيد مطهري و دكتر شريعتي نيز قابل توجه است. در لبنان نيز به رغم اينكه فلسطيني ها مشكلاتي را براي شيعيان جنوب لبنان فراهم آورده بودند، امام موسي صدر به شكلي بسيار قاطع و استوار از فلسطيني ها حمايت كرد و در جنگ هاي مسيحيان عليه فلسطيني ها در كنار فلسطيني‎ها ايستاد و از آنها پشتيباني نمود.

در داخل فلسطين نيز جوانان فلسطيني طي دو دهه محاصره مطلق شناخت دقيق و كاملي از شيعه و ايران نداشتند، اما اين را مي دانستند كه رژيم حاكم بر ايران طرفدار اسرائيل است. به همين دليل به محض پيروزي انقلاب و آگاهي آنان از مواضع ضد اسرائيلي امام (ره)، به طور خودجوش موجي از شادي در بين مسلمانان به وجود آمد. به طور كلي، پيروزي انقلاب اسلامي در آن زمان انگيزه اي قوي در بين مسلمانان فلسطيني براي تداوم مبارزه به وجود آورد. گفتني است در شرايط زماني آن روز تفكر اسلامي و قدرت آن براي مقابله با جريان هاي استكباري به طور جدي زير سوال رفته بود، به گونه اي كه بسياري تفكر اسلامي را فاقد قدرت براي به تحرك در آوردن توده ها مي دانستند.
توانمندي نظامي ايران خطري براي اسرائيل
ايران از نظر اسراييليها مهمترين كشور تهديد كننده اسراييليها است. بنابراين جايگاه ويژه اي در نظام امنيتي رژيم اسراييل دارد. اين كش

اسراييليها اصطلاح ماوراي افق را به كار برده اند از نظر آنها ايران به خاطر دست يافتن به سلاح تخريب جمعي تهديد بالقوه براي اسراييل است لذا آنها ناچارند كه مقابله به مثل كنند و اين مستلزم تواناييهاي جديد براي ماوراي افق است. مدير كل وزارت دفاع اسراييل در مورد ايران اظهار مي دارد كه «آنها مي گويند قصد نابودي اسراييل را دارند و براي حزب الله جنگ افزار مي‎فرستند.» در سال 1995 در آمريكا نيز از ايران به عنوان «بزرگترين تهديد براي اسراييل» تاكيد شد و نسبت به ورود ايران به آستانه سلاح هاي هسته اي و حمايت از گروههاي اسلامي اظهار نگراني شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید