بخشی از مقاله
بررسي وضعيت فروش محصولات چرميسبک (داخلي – خارجي
فصل اول
طرح تحقيق
بيان موضوع يا تعريف مسأله:
كشور ايران به دليل داشتن انواع پوست بز و گوسفند از توليد كنندگان عمده پوست و چرم سبك محسوب ميشود و به علت آب و هواي نيمه خشك پوست گوسفند و بز ايران از مرغوبيت بالايي برخوردار است ولي متأسفانه دامداران كشور به دليل كم ارزش قلمداد نمودن پوست و پشم و اينكه نوع تغذيه در ايران بيشتر به گوشت گوسفند اختصاص دارد و همچنين به علت نداشتن آگاهي و انگيزه لازم جهت حفظ و حراست از اين ثروت ملي، توجه لازم را مبذول نميدارند و از ساليان
گذشته انواع پوست، سالامبور و محصولات نيمه ساخته چرمياز كشور ما با ديدگاه سنتي صادر گرديده است كه عمده صادرات ايران بر حسب آمار موجود مختص به صدور سالامبور و كراست بوده است و اين در حالي است كه ميتوان ارزش افزوده زيادي را از طريق توليد محصولات ساخته شده چرميبه وجود آورده و به تبع آن درآمد ارزي بالايي را تحصيل نمود. بويژه اينكه محصولات چرمياز تنوع بالايي برخوردار بوده به نحوي كه تنوع اين محصولات بالغ بر 60 نوع ميگردد و هر ساله در
سطح ملي، منطقه اي و بين المللي نمايشگاههاي محصولات چرميبه نمايش گذاشته ميشود كه متأسفانه نقش كشور ما علي رغم امكانات بالقوه و بالفعل در اين نمايشگاهها بسيار كم رنگ ميباشد، براي مثال در سال 1376 در نمايشگاههاي جهاني چرم و البسه چرميدر پاريس و بولونيا ايتاليا و بارسلون اسپانيا و دوسلدورف آلمان در كنار كشورهاي پيشرفته جهان، كشورهاي تركيه، هندوستان، پاكستان، بنگلادش، اتيوپي و بوركينافاسو داراي چندين غرفه بودند ولي هيچ
اثري از محصولات و صنعتگران ايران و پرچم مقدس جمهوري اسلاميايران نبود.
قطعاً وجود چنين نقيصه اي برايند عوامل متعددي است كه شناخت آنها و بويژه حركت در جهت رفع موانع، اين امكان را فراهم خواهد ساخت تا به گونه اي شايسته استعداد و ظرفيت هاي خود را در صحنه بين الملل عرضه نماييم.
پژوهشگر در اين تحقيق، به دنبال تبيين و تحليل متغيرها و عواملي است كه صادرات محصولات كشور را چه به صورت مثبت و چه منفي، تحت تأثير قرار ميدهند و از اين طريق ضمن بيان اين عوامل، راه كارهاي مناسب جهت بهبود و ارتقاء صادرات محصولات چرميرا پيشنهاد خواهد كرد. در واقع مسأله اصلي تحقيق اين است كه موانع موجود بر سر راه صادرات محصولات چرميسبك شناسايي شده و گامهايي را كه در جهت رفع اين موانع ميتوان برداشت تعيين كرد.
هدف از مطالعه موضوع:
1- دستيابي به تصوير وضعيت موجود به ويژه ترسيم مسائل و مشكلات توليد كنندگان و صادر كنندگان محصولات چرميسبك.
2- كمك به سياست گذاران در امر صادرات و فروش محصولات چرميو توجه بيشتر به ارزش افزوده اي كه از اين طريق بدست خواهد آمد.
3- فراهم آوردن مبنايي براي مراجعه استفاده كنندگان در زمينه صادرات و فروش محصولات چرميبه دليل اطلاعات جمع آوري شده در اين خصوص.
4- جلب توجه دست اندركاران توليد و صادرات محصولات چرميسبك به ضرورت تحول در بينش و شيوه هاي انجام كار.
ضرورت انجام تحقيق:
متأسفانه پوست به عنوان يك ماده اوليه ارزشمند مورد بي لطفي قرار گرفته است و قرنها توسط افراد خواص با ديدگاه سنتي و صرفاً براي منافع كوتاه مدت و بدون توجه به ارزش افزوده زيادي كه ميتواند ايجاد نمايد صادر گرديده است و به تبع آن صنعت چرم ايران نيز عليرغم امكانات بالقوه و بالفعل نتوانسته است جايگاه خود را تثبيت نمايد.
ايران با پرورش 48 ميليون رأس گوسفند (84/3% گوسفند جهان) و 16 ميليون رأس بز (3% بز جهان) سهم كمياز صادرات را عهده دار ميباشد . كشتار سالانه انواع دام سبك و سنگين در كشور ايران 30 ميليون رأس ميباشد كه بعبارتي روزانه 82000 رأس را شامل ميشود كه 70000 رأس آن سبك ميباشد و با احتساب روزهاي كار در سال، معدل روزانه 92000 جلد پوست سبك ميباشد . همانطور كه گفته شد عمده صادرات ايران بصورت سالامبور و چرم نيمه تكميل شده ميباشد و اكثراً مرغوبترين پوستها به خارج صادر ميگردد. و توليد كننده چرم و البسه چرميداخلي مجبور است از پوست و چرم با كيفيت پايين تر استفاده نمايد.
صادرات سالانه 19-20 ميليون جلد سالامبور، حدود يكصد ميليون دلار ارزآوري را در بر خواهد داشت و اگر تبديل به لباس و محصولات چرميشود تا يك ميلياد و چهارصد ميليون دلار ارزآوري دارد. تحقق چنين دستاوردي جز با اعمال مديريت صحيح و استفاده از تكنولوژي پيشرفته و در فضاي توليد مناسب ممكن نميباشد در حاليكه در صورت تغيير بينش و فعاليت علميميتوان محصولات متنوع و قابل رقابت در بازارهاي جهاني توليد نمود و از طريق توسعه اين صنعت علاوه بر ارزآوري فراوان، براي تعداد زيادي از افراد جامعه اشتغال نيز ايجاد نمود كه اين گام با سياست هاي نظام جمهوري اسلاميدر جهت توسعه صادرات غير نفتي و اولويت ايجاد اشتغال در جامعه جوان كشور ايران هم راستا بوده و ضرورت پرداختن به آن از اولويت هاي اقتصادي-بازرگاني كشور قلمداد ميگردد .
پيشينه تحقيق:
جديد بودن موضوع تحقيق، يكي از ويژگي هاي اين پژوهش ميباشد. در خصوص صنعت چرم پژوهش هاي اندكي در دانشگاهها صورت گرفته است و تحقيقات قبلي نيز بصورت كلي و محض به صنعت چرم و صادرات و واردات آن نگريسته اند ولي هيچكدام با ديد مديريتي به اين مسأله نپرداخته اند. لازم به ذكر است كه تنها دو عدد پايان نامه كارشناسي ارشد در زمينه صنعت چرم تدوين شده اند كه اولي به نام «قيمت تمام شده محصولات چرمي» و با ديد حسابداري به مس
ئله نگريسته است و دوميبه نام «چرم، صادرات و واردات» بصورت كلي و صرفاً با ديد اقتصادي و تراز بازرگاني به اين مسئله پرداخته است كه هر دو از لحاظ محتوايي با پژوهش حاضر تفاوت دارند – و در حدي كه پژوهشگر تحقيق نموده است ميتوان گفت در خصوص صادرات محصولات
چرميسبك و با ديد مديريتي اين اولين پژوهش دانشگاهي ميباشد.
همچنين بايد يادآور شد كه بجز طرحهاي تحقيقاتي بنام طرح مطالعاتي ارتقاء كيفيت، بهره وري و كاهش ضايعات در واحدهاي توليدي چرم كه توسط مديريت صنايع كوچك وزارت صنايع انجام شده است و نيز طرح مطالعاتي بنام بازار جهاني پوست، چرم و كفش چرميكه توسط مركز پژوهش هاي بازرگاني وزارت بازرگاني صورت گرفته است و كتاب دوجلدي شيميپوست و چرم كه با كمك بانك صنعت و معدن به چاپ رسيده است كار قابل ملاحظه ديگري توسط وزارت خانه ها و ادارات تابعه آنها صورت نگرفته است و ساير اطلاعات موجود دريافتي از سازمانهاي دولتي اكثراً به صورت جسته و گريخته و بي نظم بوده و تا حدي، مغاير با اطلاعات سازمان هاي ديگر ميباشد.
فرضيات
با توجه به بررسي هاي مقدماتي، مطالعات كتابخانه اي، نقطه نظرات ارائه شده در گزارشات اقتصادي و بازرگاني و عوامل عموميمؤثر بر صادرات محصولات چرميفرضيات زير ارائه ميگردد:
1- قوانين و مقررات صادراتي موجود در كشور از صادرات محصولات چرميسبك حمايت ميكند.
2- صادركنندگان محصولات چرميسبك از دانش و فنون بازاريابي آگاهي لازم را دارند.
3- محصولات چرميسبك از كيفيت مناسب براي صادرات برخوردار ميباشند.
4- روشهاي نوين توليد (فن آوري جديد) محصولات چرميسبك از سوي توليد كنندگان مورد استفاده قرار ميگيرد.
5- محصولات چرميسبك توليد شده صادراتي، از قيمت رقابتي برخوردار ميباشند.
6- محصولات چرميسبك توليد شده از تنوع لازم براي صادرات برخوردار ميباشند.
تعريف عمليات متغيرها:
متغير تابع = f (متغيرهاي مستقل)
متغير تابع: فروش
نحوه عرضه: نحوه توليد، قيمت، كيفيت، نحوه عرضه، بازاريابي.
نوع تحقيق و دلايل آن:
در اين تحقيق با استفاده از اسناد و منابع كتابخانه اي به جمع آوري اطلاعات آماري و تاريخي اقدام شده و نيز از طريق مصاحبه به بررسي فرضيه ها اقدام گرديده است.
ابزار گردآوري داده ها:
در اين پژوهش اطلاعات از طريق مصاحبه هاي حضوري و در مواردي با استفاده از مكاتبات الكترونيكي (E-Mail) و از سوي ديگر منابع كتابخانه اي صورت گرفته است.
جامعه آماري:
شامل مراكزي ميباشد كه در زمينه توليد و صادرات محصولات چرميسبك فعاليت ميكنند و نيز تعدادي از فروشگاههاي محصولات چرميدر سطح مشهد.
مراحل انجام تحقيق:
پس از انتخاب موضوع با استفاده از تجربيات و مشاوره هاي يكي از صادركنندگان فرضيه ها را تنظيم نموده و با توجه به آنها اقدام به انجام مصاحبه گرديد. در كنار آن به جمع آوري مطالب كتابخانه اي پرداخته شد.
تعريف مفاهيم:
محصولات چرميسبك: در برگيرنده كليه فرآورده هايي است كه توسط عمل دباغي از پوست سبك بدست ميآيد و شامل پوست، سالامبور، وت بلو، كراست، دايكراست، چرم، جير و نهايتاً كالاهاي ساخته شده از چرم و جير ميباشد.
پوست : پوست لايه يا جداره اي است كه بين بدن موجودات زنده و دنياي اطراف آنها قرار گرفته و انجام وظيفه ميكند يا پوشش خارجي سطح بدن كليه موجودات زنده را پوست مينامند كه در حقيقت مرزي بين دنياي خارجي و داخلي بدن آنها ميباشد.
پوست سنگين : پوست هاي گاو، گوساله، گاوميش و شتر را پوست هاي سنگين ميگويند كه با توجه به وزنشان به چهار دسته سبك، متوسط، سنگين و خيلي سنگين تقسيم ميشوند.
پوست سبك : پوست هاي گوسفند، بز، بزغاله و بره را پوستهاي سبك ميگويند و چرم توليد شده از اين نوع پوستها را چرم سبك مينامند.
دباغي : عبارت از مجموعه فرآيند شيميايي است كه جهت بهبود خواص پوست از قبيل نگهداري درازمدت همراه با افزايش مقاومت در برابر ضايعات ناشي از فعاليت باكتري هاي مضر براي پوست، رطوبت، دما، كشش و سايش انجام ميگيرد.
سالامبور : در اين مرحله از ساخت چرم، پوست نمك زده را به حالت اسيدي در ميآورند تا بتوانند آن را براي مدت طولاني تري نگهداري كنند. در حقيقت اين عمل اولين مرحله از ساخت چرم
ميباشد.
وت بلو : پوست دباغي شده با كرم ميباشد. در صورتيكه به سالامبور كرم زده شود تبديل به وت بلو ميگردد.
كراست : پوست دباغي شده اي را گويند كه هنوز هيچگونه رنگ رويه يا استري بر روي آن پاشيده نشده باشد و به رنگ آبي لاجوري ميباشد. و يا به چرمهايي گفته ميشود كه پس از مرحله
دباغي، مراحل تكميلي هنوز بر روي آن انجام نگرفته است.
دايكراست : پوست دباغي شده اي را گويند كه يك لايه رنگ آستري بر روي آن پاشيده شده است و پس از پاشيدن رنگ رويه اصلي تبديل به چرم آماده نشده ميگردد و بايستي براي تبديل به چرم آماده شده بر روي آنها عمل فينيشينگ انجام شود.
فينيشينگ : به كليه مراحلي كه به منظور بهتر ساختن خواص و ظاهر چرم، نظير ضد آب شدن و دوام انجام ميگيرد فينيشينگ اطلاق ميشود. اين مراحل شامل سفيد كردن، سمباده زدن، غلطك كردن، برق انداختن، پرس صاف. چاپ و نرم كردن ميباشد.
چرم : عبارتست از پوست حيوانات و جانوران كه بوسيله پاره اي مواد شيميايي و اعمال فيزيكي و شيميايي از حالت ابتدايي خارج شده و به صورت ثابت و فاسد نشدني در آمده است كه به كمك مواد دباغي و عمليات فيزيكي و شيميايي تغيير شكل
داده است.
جير : از پوستي كه داراي رخ بوده و از طرف داخلي سمباده شده باشد تهيه ميگردد. جير عاري از آثار وريدي بوده و در سطح داخلي سمباده شده است و رنگ آن يكنواخت و پرز آن به يك اندازه معين بلند و كوتاه ميباشد. رنگ رويي جير كاملاً ثابت است. ضخامت آن در حدود 8/0 الي 2/2 ميليمتر و حالتش نرم و پر (چاق يا نطع دار) ميباشد.
قوانين و مقررات: مواد مصوب و لازم الاجرايي است كه از طرف ادارات بازرگاني، صنايع، اتاق بازرگاني-صنايع و معادن، گمرك، بانك، دارايي، بيمه و ... در امر صادرات وضع گرديده است و صادر كنندگان محصولات چرميسبك با آنها سروكار دارند.
دانش و فنون بازاريابي: منظور از دانش و فنون بازاريابي در اينجا مجموعه اطلاعات تئوريك و فنون عملي در خصوص استراتژي ها و آميخته هاي بازاريابي ميباشد كه مديران مراكز توليد و صادرات محصولات چرميسبك بايستي با آنها آشنا بوده و در عمل از آنها استفاده نمايند.
كيفيت محصولات چرمي: منظور از كيفيت محصولات چرميخصوصياتي نظير دوام و استحكام (مقاومت در برابر كشش، ضخامت يا نطع دار بودن، مقاومت در برابر سايش رنگ، ميزان جذب آب) درجه انعطاف (نرمييا لطافت) اندازه (ابعاد چرم) كيفيت رنگ آميزي و طراحي زيبا و معيوب نبودن ميباشد.
فن آوري توليد: منظور از فن آوري در اينجا سخت افزار (ماشين آلات، تجهيزات و ابزار كار) نرم افزار (دانش استفاده از ماشين آلات، تجهيزات و روشهاي توليد) و مغزافزار (منظور وظايف مديريت و
نحوه اداره نمودن مراكز مربوطه) ميباشد.
قيمت رقابتي: قيمتي ميباشد كه يك شركت براي محصولات و خدمات خود جهت مقابله با رقبا در بازار تعيين ميكند.ي تنوع اندازه و تنوع در طراحي توليد و عرضه ميشوند.
محدوديت ها
موانع و مشكلات تحقيق
در راستاي مراحل تهيه و تدوين تحقيق به عمل آمده تعدادي موانع و محدوديت وجود داشته است كه مهمترين آنها عبارت بودند از:
1. عدم اعتماد و پرهيز از مصاحبه توسط برخي صاحبان مراكز توليد و صادرات محصولات چرميسبك.
2. نبودن منابع جامع و كامل براي دستيابي آسان به اطلاعات.
فصل دوم
ادبيات تحقيق
تاريخچه استفاده از پوست، چرم و چرمسازي:
انسانهاي نخستين به منظور بقاء نسل، اجباراً دست به شكار حيوانات ميزدند. پوست نيز جايگاه ويژه اي داشته است. چراكه اين فرآورده داميبهترين وسيله پوشش انسانها براي جلوگيري از خطرات گوناگون بوده است. اين نوع استفاده از پوست را ميتوان منصوب به عصر يخبندان (پانصد هزار سال قبل) دانست . در ابتدا بشراوليه از استخوان و سنگهاي تيز به منظور از بين بردن گوشتهاي اضافي و ضايعات پوست استفاده ميكرد. ولي بزودي به فساد پذيري سريع اين نوع پوستها در مقابل انواع ميكروبها و باكتري ها پي برد. بعدها مبادرت به خشك كردن پوست در برابر آفتاب يا آتش كرد. كه بازهم پوستي شكننده و غير قابل استفاده بدست ميآورد. تا اينكه سرانجام متوجه فوائد عصاره هاي گياهي براي جلوگيري از فساد پوست گرديد.
مصريان قديم از حدود 2500 سال قبل از ميلاد، از تركيبات معدني آرد شده مانند املاح آلومينيوم و دانه هاي مازو براي ساخت چرم استفاده ميكردند. يونانيان و روميها، از پوست و برگ درختان كاج و صنوبر استفاده ميكردند . با توجه به اين نكته بسيار مهم كه صنعت چرمسازي در طي زماني
بسيار طولاني به تكامل خود رسيده و تجربيات فراواني را پشت سر گذارده است. از زمانهاي قديم پوست به عنوان يكي از صنايع دستي حاصل از مهارت بشر هم مورد استفاده و هم مورد توجه و ستايش بوده است.
مواد اوليه پوست براي افراد شكارچي آن زمين كه هنوز دوره كشاورزي را آغاز نكرده بودند و از نظر شرايط محيطي نيازمند به اسب بودند، به راحتي قابل تهيه بود. احتياجات شديد آنها باعث گردي
د تا پوست را به گونه اي نرم نمايند كه علاوه بر خشكي، در مقابل فساد نيز پس از بارها خيس شدن از مقاومت كافي برخوردار باشد. اطلاعات باستانشناسان هنوز به درستي نتوانسته اند قدم هاي ابتدايي را كه انسان هاي اوليه در تبديل پوست برداشته اند، بجز شواهدي مبني بر دود دادن همراه با ماليدن روغن و مغز حيوان به داخل پوست و ساخت چرمهاي بسيار خام را ارائه دهند. البته عمليات و كارهاي مختلفي كه روي پوست به صورتهاي مختلف انجام ميگرفت و باعث اصلاح نرميو كاربرد بهتر آن ميگرديد نيز ميتوانست از جنبه هاي تكميلي محسوب شود. مردم غارنشين در رابطه با اعتقادات مذهبي خود براي حيوانات و پوست آنها و همچنين شكل نهايي محصول ساخته شده از پوست اهميت خاصي قائل بودند.
قرنهاي 12-10 ميلادي را بايد قرون تحولات چرم سازي دانست. زيرا در اين دوره صنعت چرمسازي با توجه به پيشرفت تكنيك در كشورهاي اروپائي (از جمله انگلستان) توانسته بود منابع تجاري بسياري را به همراه داشته باشد، در قرون وسطي كه بتدريج دستجات صنعتي تشكيل ميگرديد، جامعه دباغان نيز بوجود آمد و انواع چرم براي مصارف گوناگون طبقه بندي گرديد. از قرن هفدهم ميلادي بعلت احتياج شديد مردم به فرآورده هاي چرمي، اين صنعت به شكل نو و پراهميت و گسترده به مردم شناسانده شد و عمليات فراواني براي تسريع كار در صنعت چرمسازي پديد آمد و مواد شيميايي كوناگون و كامل تر، ماشين آلات پيچيده تر و از همه مهمتر افراد باتجربه و مطلع پا به عرصه اين صنعت گذاردند و امروزه دانشگاهها با فارغ التحصيلان در رشته صنعت چرم در اقصي نقاط جهان در پيشبرد اين صنعت فعاليت دارند و اطلاعات و گزارش هاي متنوع از طرف سازمانها و مؤسسات مختلف جهت ارائه آخرين اطلاعات تكنيكي، آماري و ... منتشر ميشود كه خود بيانگر اهميت و پيشرفت اين صنعت در قرون اخير ميباشد.
در ايران نيز از ديرباز استفاده از انواع مختلف پوست و چرم مرسوم بوده و براي مصارف مختلف مورد استفاده قرار ميگرفته است. در كشور ما نيز بتدريج روشهاي ابتدائي براي تبديل پوست به ماده اي كه مقاومت بيشتري را در برابر عوامل مختلف دارا باشد كشف و از اين طريق ماده اي مقاومتر از پوست معمولي بدست آمد. از جمله روشهاي ابتدايي در اين مورد ميتوان دود دادن پوست، روغن
ماليدن و استفاده از زاج و نظاير اينها را نام برد. پس از اينكه امكان تبديل پوست به چرم حاصل گرديد مورد استفاده آن نيز گسترش يافت و چرم علاوه بر مصارف قبلي نظير پوشش بدن، زيرانداز، تهيه چادر، حمل و نقل آب و مايعات ديگري نظير شير و دو در مشكهايي كه از پوست حيوانات تهيه
ميشد، براي تهيه انواع كتيبه ها، پرچم، لوازم و البسه رزميمورد استفاده قرار گرفت.
پيدا شدن روشهاي تبديل پوست به چرم در واقع تحولي عظيم بود كه از اين طريق امكان استفاده از پوست بعنوان ماده اي غير قابل فساد و تجزيه ناپذير بوجود آمد و با توجه به مصارف مختلفي كه در مورد پوست وجود داشته و روزبروز نيز ميزان اين مصارف افزايش مييافت پوست بعنوان ماده اي ارزشمند خريد و فروش گرديد. و از زمان صفويه صدور پوست به كشورهايي نظير روسيه و عثماني در سطح وسيعي شروع شده و همه ساله پوست درصد قابل توجهي از اجناس صادراتي كشورمان را تشكيل ميداده است .
چند سال پس از سقوط سلسله قاجاريه شهر تبريز شاهد نمايش پيشرفت تكنولوژي غرب در زمينه چرمسازي بود. اولين كارخانه بصورت ماشيني با روشهاي نو و بكارگيري علوم مختلف در سال 1308 هجري شمسي در تبريز بنام «چرمسازي ايران» تاسيس و بعداً «چرم خسروي» بصورت واحدي مدرن در سال 1310 ه.ش در تبريز با 600 نفر كارگر شروع به كار نمود. و با تاسيس چرم سازي «اردشير يگانگي» در همدان و شركت سهاميميشن در تهران، ساير كارخانجات صنعتي در تهران و تبريز شروع به كار نمودند .
اولين كارخانه سالامبور سازي ايران در تبريز با نام كارخانه «سالامبور سازي وهاب زاده» در سال 1315 (قبل از جنگ جهاني) توسط آقاي «وهاب زاده» و با كارشناسي يك متخصص يوناني با نام
«گاليف رولي» تاسيس شد . عدم نياز به دستگاههاي پيچيده و گران قيمت و فراواني و ارزاني مهمترين ماده اوليه سالامبور سازي يعني پوست سبك باعث پيدايش كارخانه هاي سالامبور سازي بيشماري گرديد. هركس قطعه زميني مييافت و يك چهارديواري ميساخت، با كندن يك حوضچه و بكارگيري يك درام شروع به ساخت سالامبور مينمود. به مرور زمان و طي سالهاي 1330 تا 1350 كارخانجات متعدد ديگري در ايران ساخته شد كه اكثراً سنتي و بدون تخصص كافي و فقط بر
اساس يادداشتها و دستورالعمل هاي خارجي و با استفاده از تجربه موروثي بكار ادامه ميدادند و فكر ايجاد كارخانجات چرم سبك بدليل پوشش نويني كه در سال 1315 به پوست سبك داده شده بود (سالامبور) در افكار عموميبوجود نميآمد و شكل نميگرفت تا اينكه در سال 1350 اولين كارخانه مستقل چرم سبك به نام چرم ملي ايجاد و شروع به كار نمود.
دو سال بعد يعني در سال 1352 سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران مأموريت يافت تا طرحهايي را در زمينه چرم سبك در نقاط مختلف كشور پياده نمايد. سازمان مذكور با ايجاد شركتي بنام شركت صنايع پوست و چرم ايران و با همكاري گروهي از مهندسين مشاور مبادرت به احداث چند كارخانه در نواحي مختلف كشور از جمله خراسان و لرستان نمود و در حاليكه تلاش داشت طرحهاي ديگري را در اين زمينه پياده نمايد از حركت بازماند. همچنين بعد از سال 1352 و به توسط بانك توسعه كشاورزي دو طرح چرم سبك در شيراز (چرمينه) و اردبيل (چرم مغان) اجرا گرديد و نيز در جوار همين طرحها كارخانه ويژه اي براي ساخت خز و پوشاك حاصله از آن در استان مازندران به نام خزرخز بوجود آمد كه توانستند مقداري از پوست هاي داخلي را به چرم تبديل نمايند. بعد از پيروزي انقلاب اسلاميو از سال 1358 تاكنون فكر ايجاد كارخانجات چرم از پوست سبك بيشتر شكل گرفت و طرحهاي زيادي توسط وزارت صنايع مورد بررسي قرار گرفت. شايان ذكر است با پيشرفت صنعت چرم، نحوه تبديل پوست به چرم نيز در ايران تغيير كرده و چرم سازي در قالبي پيشرفته و صنعتي مطرح گرديد و كارخانه هاي مدرنيزه و پيشرفته نيز در اين زمينه احداث گرديد. اما شكل دهي به كارخانه هاي مدرن و تازه تاسيس شده اكثراً بر اساس استفاده از پوستهاي سنگين به عنوان ماده اوليه و تهيه چرمهاي رويه گاوي و زيره طرح ريزي شده است كه با توجه سنگين تشكيل داده و اين كارخانه ها در توليد چرمهاي سنگين فعاليت داشته و در اين طرح ريزي ها توجه بسيار كميبه پوست هاي موجود كشور بوده و به ويژه ميزان پوستهاي سبك كشور اصلاً مدنظر نبوده است. بايد توجه داشت كه تعداد دامهاي سبك كشور به مراتب بيشتر از دامهاي سنگين بوده و نهايتاً تعداد پوست هاي سبك حاصل از كشتار سالانه خيلي بيشتر از پوست هاي سنگين داخلي بوده و پوست هاي سبك نسبت به پوست هاي سنگين از رقم بالايي برخوردار ميباشند.
پوست سبك در بسياري از كشورها توليد ميشود ولي آنچه كه در كشورهاي مختلف با يكديگر متفاوت است مرغوبيت پوست است و همين امر يعني بالا بودن مرغوبيت پوست گوسفندي كشورمان يكي از دلايل شهرت آن در سطح جهاني ميباشد. چرم بدست آمده از پوست گوسفندي در ايران از كيفيت بسيار بالايي برخوردار ميباشد و داراي انسجام و استحكام بالايي است. اين نوع پوست عمدتاً در زمينه تهيه چرم لباس مورد استفاده قرار ميگيرد. ولي فقط مراحل اوليه لش گيري آن يعني كثيف ترين و پرزحمت ترين مرحله آن در ايران انجام ميشود و پس از اين مرحله سالامبور (سالانبور) حاصل ميگردد كه از نظر مرغوبيت توسط متخصصين (سورت چي) درجه بندي ميگردد و به خارج از كشور صادر ميشود.
لازم به ذكر است كه بعلت آب و هواي نيمه خشك و شرايط اقليميايران پوست گوسفند و بز كشور ما از مرغوبيت بالايي برخوردار است ولي متأسفانه دامداران ايران به دليل كم ارزش بودن پوست و پشم و اينكه نوع تغذيه در ايران بيشتر به گوشت گوسفند و بز اختصاص دارد و همچنين بعلت نداشتن انگيزه و آگاهي لازم در حفظ و حراست اين ثروت ملي توجه كافي نمينمايند و نيز لازم است كه بدانيم از لحاظ آگاهي لحاظ نرخ بازده پوست به دام در جهان، نرخ بازده پوست به دام در ايران براي پوست گوسفندي و بره اي برابر 88 درصد و براي پوست بزي و بزغاله برابر 74 درصد ميباشد كه بالاترين نرخ بازده در جهان است. بايد يادآور شد كه نرخ بازده پوست به دام در جهان براي پوست گوسفندي و بره اي 40 درصد و براي پوست بزي و بزغاله اي 41 درصد ميباشد كه در اين زمينه ميتوان به آمار منتشره از طريق FAO به جداول (1) و (2) مراجعه نمود.
با توجه به مطالب مطروحه ملاحظه ميشود كه بي توجهي به توليد چرمهاي سبك از پوستهاي
سبك داخلي موجب شده تا اين پوست ها همه ساله در سطح وسيعي به كشورهايي چون ايتاليا، آلمان، فرانسه، تركيه و اسپانيا صادر گردد و با توجه به كمبود وسيعي كه در زمينه پوستهاي سنگين داخلي در مقايسه با ظرفيت واحد هاي توليد چرم سنگين وجود دارد همه ساله مقادير قابل توجهي پوست سنگين از كشورهاي افريقايي خريداري و به كشورمان وارد ميگردد.
بدين منظور سالانه حدود يك ميليون جلد پوست سنگين از كشورهاي كنيا، بتسوانا، زيمباوه به ايران وارد ميشود. به عبارتي ساليانه با فرآوري حدود 6/2 ميليون جلد پوست سنگين در كارخانجات و كارگاههاي چرم سازي كه به چرم تبديل ميشود، تنها قريب به 60 درصد آن از توليد پوست داخلي است .
امروزه مشكل تهيه پوست خام سنگين براي واحدهاي توليد چرم سنگين به حدي است كه مشكلات زيادي براي واحدهاي مصرف كننده اين پوست ها بوجود آورده است. البته مشكل تهيه پوست خام سنگين بصورت موقتي و مقطعي نبوده و روزبروز بيشتر ميشود و در صورتي كه اقدامياساسي در اين مورد صورت نگيرد براحتي ميتوان پيش بيني نمود كه چنين حالتي در آينده اي نزديك موجب نيمه فعال و تعطيل شدن واحد هاي توليدي چرم سنگين و ركود اين صنعت خواهد شد.
تكنولوژي (فن آوري) در صنعت چرم
توسعه جامعه تنها با ارتقاي سطح تكنولوژي امكان پذير است. تكنولوژي مجموعه اي از عوامل سخت افزاري يا تجهيزات، توانايي ها و مهارتهاي انساني، دانش فني و توانايي هاي مديريتي و
سازماندهي است.
افزايش سطح تكنولوژي مستلزم رشد و ارتقاي هماهنگ و سازگار تمام اجزاي آن است كه از طريق انتقال و توسعه داخلي تكنولوژي اتفاق ميافتد.
در ادبيات مديريت، تكنولوژي را مجموعه اي از ابزار روشها، مهارت و دانش فني ميدانند كه براي توليد و عرضه محصول يا خدمت خاصي به بازار مورد استفاده قرار ميگيرد. مثلاً در يكي از مراجع
، تكنولوژي به اين صورت تعريف شده است كه تكنولوژي ابزار، مكانيزم، دانش يا فرايندي است كه براي تبديل ورودي ها به خروجي ها به منظور ارتقاي توان افراد، گروههاي كاري و سازمانها به كار ميرود .
آقايان نوري و رادفر تكنولوژي را متشكل از حداقل سه جزء ذيل تعريف ميكنند:
- سخت افزار (Hard ware) شامل ماشين آلات و توالي آنها براي توليد كالا و خدمات ميباشد.
- نرم افزار (Soft ware) شامل مجموعه دستور العمل ها، قواعد و رويه ها براي بكارگيري ماشين الات، دانش فني و چگونگي انجام وظايف براي تحقق يك هدف است.
- مغز افزار (Brain ware) شامل هدفها، كاربرد و توجيه به كارگيري سخت افزار و نرم افزار و يا چگونه، چرا و چه وقت بكارگيري تكنولوژي ميباشد.
پس بطور ساده تر ميتوان گفت كه در زمينه تكنولوژي يا فن آوري توسط صاحبنظران تقسيم بندي هاي گوناگوني از جمله تقسيم بندي به شكل زير صورت گرفته است .
1-بعد سخت افزاري فن آوري 2- بعد نرم افزاري فن آوري 3-بعد مغز افزاري فن آوري.
سخت افزار، شامل ماشين آلات و ابزار و وسايلي ميباشد كه در جهت بهبود و تسهيل انجام كارها استفاده ميشود.
نرم افزار، شامل دانش و اطلاعات استفاده از ماشين آلات و ابزار و وسايل ميباشد و براي همين ويژگي است كه گفته ميشود:
صرف داشتن سخت افزار كافي نميباشد بلكه بايستي نحوه استفاده مطلوب و بهينه از تجهيزات را نيز ياد داشته باشيم.
مغزافزار، شامل مديريت صحيح و نحوه اداره مطلوب امكانات نظير ماشين آلات و نيروي انساني سازمان ميباشد. به عبارت ديگر بيانگر مديريت تكنولوژي و دانش مربوط به آن است. بنابراين براي بهبود و بالابردن سطح كيفي صنعت به طور اعم و صنعت چرم بطور اخص بايستي مغز افزار مورد توجه قرار گيرد. بعبارت ديگر تحقق اهداف يك مؤسسه اعم از توليدي-خدماتي زماني ميسر ميباشد كه هر سه بعد به طور سيستميو همراه با يكپارچگي مورد توجه قرار گيرد.
در واقع شكل سوم فن آوري يا تكنولوژي راهنما و هدايت كننده دو شكل قبلي فن آوري ميباشد و اين مطلب اهميت و حساسيت بعد سوم تكنولوژي كه همان مديريت يا مغز افزار ميباشد را نشان ميدهد. نمونه عملي اين مطلب حداقل به عنوان يك فرضيه اوليه وضعيت فعلي صنعت چرم كشور ما ميباشد كه بدليل عدم برنامه ريزي صحيح و تخصيص بهينه امكانات و مديريت مؤثر به سمت توليد و سرمايه گذاري چرم سنگين هدايت شده است. در حالي كه در اين زمينه با توجه به مطالب ارائه شده قبلي داراي نقطه ضعف هستيم و سرمايه گذاري و برنامه ريزي در خصوص چرم س
بك بيشتر با امكانات ما هماهنگي دارد.
حال چنانچه به تاريخچه فن آوري در صنعت چرم مراجعه شود مراحلي را كه جهت مدرنيزه كردن اين صنعت طي شده است ميتوان پي گيري نمود.
در طليعه قرن اخير، تحولاتي كه از ابتدا بي سابقه بود در صنعت دباغي به تجربه گذاشته ش
د. صنعت جوان و نوپاي آمريكا از آداب و رسوم سنتي ميراث كهن نداشت و ماشين آلات در همه جا باعث تحولاتي تازه ميشدند. بعلاوه گروه جديدي از مواد دباغي كه خود از فرآورده هاي جنبي حاصل از پيشرفت هاي ساير رشته هاي علميديگر محسوب ميشدند آماده كاربرد شدند. اين مواد نمك هاي كرميبودند كه مواد معدني دباغي را تشكيل ميدادند، بدون آنكه ايجاد مشكلات كم دواميكه از مشخصات روش قديميدباغي با آلومينيوم بود را ايجاد نمايند، اين مواد توانستند به زودي رقيبي براي مواد دباغي گياهي محسوب شده و توليد چرم سبك را به ميزان قابل توجهي تغيير دهند.
پيشرفت هاي بيشتر در چرمسازي ناشي از استفاده از فرآورده هاي صنايع شيميائي بود، رنگينه ها، پلي مرهاي فيلم سازي به عنوان تكميل كننده سطح روي چرم، مواد دباغي مصنوعي، تهيه آنزيم براي آنزيم دادن پوست و مواد ديگري كه در برگرفته ميشدند. عمدتاً تحقيقات ابتدائي و اندكي كه زيربنايي باشد بر روي چرم در آزمايشگاه هاي كارخانه هاي شيميائي توليد و عرضه كننده مواد مورد نياز صنايع چرمسازي صورت ميگرفت كه البته اين آزمايشات تنها برروي محصولات صنعتي خود آنها و به منظور رسيدن به اهداف مشخص انجام ميپذيرفت. صرف نظر از معرفي مواد جديد، دستاوردهاي مهم علم در صنعت چرم سازي، كنترل هايي بود كه روي مواد خام اوليه، روش ساخت و اندكي نيز روي محصول نهايي اعمال ميگرديد، تحولات ذكر شده خارج از محدوده تجربيات قبلي يك چرمساز تجربي (سنتي) بود. به همين جهت كمكهاي ارائه شده از سوي علم شيميدر بيشتر چرمسازي هاي پيشرفته و در حال توسعه با استقبال فراواني مواجه شد. بعلاوه كارهاي پرزحمت و نامطلوب در چرمسازيها عمدتاً توسط دست انجام ميگرفت احتمالاً تنوع زياد كارها كاربرد ماشين را غير عملي ميساخت. همچنين اين صنعت آنچنان در سراسر كشورها پراكنده بود كه هيچگونه تمايلي را در مهندسين و ماشين سازان در جهت كمك و رفع نيازهاي آن بوجود نميآورد. حتي زماني كه در پايان قرن 19 ماشين براي صنايع مختلف شروع به ساختن شد، براي اين رشته عمدتاً ماشين هاي دستي طراحي گرديد. البته به غير از نفع اقتصادي ناشي از كاربرد ماشين، عدم علاقمندي كارگران دباغخانهها و چرمسازي ها در انجام بعضي از كارهاي دستي باعث تسريع در تغيير و استفاده از ماشين گرديد. ورود ماشين آلات به داخل چرمسازي ها باعث يكنواختي بيشتري در نحوه كار و امر توليد گرديده و كاهشي را در انواع مختلف چرم توليد شده توسط دباغ خانه هاي متعدد در نقاط مختلف بوجود آورد و به راستي بدون نفوذ ماشين آلات بداخل چرمسازيها قدمهاي مهم اوليه علم براي تغييرات اساسي و علمينمودن اين رشته از صنعت بسيار سخت و شايد غير ممكن بود.
در اينجا براي نمونه نام برخي ماشين آلات كه جهت توليد محصولات چرميسبك از مرحله پوست تا مرحله محصول ساخته شده و نهايي در شركت چرم مشهد مورد استفاده قرار ميگيرد ذكر ميگردد.
1- ليست ماشين آلات ساخت داخل كشور
درام معمولي دستگاه مژرينگ كامپيوتري دستگاه كمپرسور
درام دسشاژ دستگاه مژرينگ الكترونيكي تهويه حرارت مركزي
درام ميلينگ دستگاه فلشينگ پدل چوبي
دستگاه پشم زني دستگاه لايمينگ دستگاه آب گير
پدل فايبر گلاس دستگاه اطوي غلطكي دستگاه ريلايمينگ
درام آزمايشگاهي دستگاه اطوي پرسي دستگاه پرس
دستگاه كانواير هوايي دستگاه نم زني دستگاه گيره زني
دستگاه سختي گير دسگ بخار مشعل
2- ليست ماشين آلات چرم سازي ساخت خارج كشور
ماشين دراشيوينگ ماشين استيكينگ
ماشين پوليش ماشين فني فلكس
ماشين آبگير ماشين بافينگ
ماشين اسپيرينگ ماشين چروك گير
3- ليست ماشينآلات شرلينگ
ماشين شانه زني ماشين پرداخت خام
ماشين فني فلكس برقي ماشين پرداخت خشك
ماشين فني فلكس هيدروليك ماشين نرم كننده عمودي
ماشين بافينگ خشك ماشين چربي گيري چرم و خز
ماشين بافينگ تر ماشين خاشاك گير ماشين آبگير
4- ليست ماشينآلات دوزندگي چرم
ماشينآلات راسته دوزي ماشينآلات زيگزاگ
ماشين دو سوزنه ماشين زير برش
ماشين زيگزال دوزي ماشين قيچي برقي برش
ماشين نوار دوزي ماشين اطو بخار
ماشين پايه بطر يك سوزنه ماشين مارك زني
ماشين نازك كن لبه ماشين يك سوزنه
امروزه نيز در زمينه هاي مختلف اين صنعت فن آوري تأثير فراواني دارد
كه روز بروز به ميزان آن افزوده ميشود. در حال حاضر براي بدست آوردن توليداتي با كيفيت بالا و مطلوب نياز به دانش و عمل مربوط به صنعت فوق ميباشد و بدون داشتن علم و تكنولوژي پيشرفته، توليد چرميمرغوب غير عملي خواهد بود و اين صنعت جهت ادامه حيات خود نياز به آموزش كارشناس در زمينه طراحي و ساخت ماشينآلات چرم سازي دارد.
همانطوريكه قبلاً نيز اشاره شده چرم سازي از ديرباز در قالبي سنتي در كشور ما وجود داشته و كارگاههايي بطور پراكنده در قسمتهاي مختلف شهرها در زمينه توليد چرم به روشهاي ابتدايي و ساده فعاليت داشته اند. اين كارگاهها بدون هيچگونه طراحي در زمينه ساخت كارگاه و بدون در نظر گرفتن امكانات لازم براي واحد هاي توليد چرم احداث شده و فاقد هرگونه امكانات بهداشتي و رفاهي و اصول صحيح بوده اند و پسآب اين واحدها معمولاً از طريق نهري به نزديكترين رودخانه يا آبرو منطقه هدايت ميشده و مسئله اي بعنوان آلودگي محيط از طريق پسآب كارخانه ها و ضايعات حاصل نظير لش مطرح نبوده و از طريق مسئولين نيز توجهي به اين امر نگرديده است. بهرحال كارگاهها با امكاناتي ابتدائي فعاليت مينمودند.
بتدريج با رشد و توسعه ساخت چرم به شكل صنعتي شدن چرم سازي ها، مكانيزم كار و تركيب دروني كارگاهها از نظر فاضلاب كارخانه يا سيستم جمع آوري ضايعات ثابت مانده و در حل حاضر نيز تقريباً به همان وضعيت سابق ادامه دارد و امروزه اين آلودگي حاصل منجر به آلودگي رودخانه ها، حيوانان و محيط گرديده و بيماري هاي فراواني را به ارمغان ميآورد. در حال حاضر تكنولوژي تصفيه انواع پسآب كارخانه رشد نموده و روز بروز نيز به ميزان فن آوري در اين زمينه افزوده ميگردد و از
اين طريق به پاك سازي محيط اطراف و اكوسيستم كمك ميشود و هرگاه سخن از ساخت كارخانه اي براي صنعت چرم به ميان ميآيد بلافاصله بحث تاسيسات تصفيه پسآب و آلوده كننده هاي مواد شيميائي نيز مطرح ميشود و فن آوري تصفيه مواد آلوده كننده از طريق اين كارخانجات از عمده موضوعات مطروحه در اين صنعت ميباشد. بطوري كه در آينده نزديك چرم بدون برچسب اكو (برچسب عدم استفاده از مواد آلوده كننده محيط زيست) در بازارهاي جهاني مشكل فروش خواهد داشت.
مراحل ساخت چرم3
تنها تفاوت عمده بين روشهاي سنتي و روش جديد چرمسازي، كاربرد ماشينآلات پيشرفته در روش جديد ميباشد ولي از لحاظ بكارگيري مواد مورد استفاده و مراحل عمليات تفاوت عمده با يكديگر ندارند.
حال براي آشنا شدن با اين حرفه مراحل ساخت چرم به روش سنتي توضيح داده ميشود.
1- خيساندن- پوستهاي خشك را براي سه الي شش روز در آب ميخيسانند.
2- آهك زني و لش گيري- پوستهاي خيس خورده، نرم و به حالت طبيعي در آمده را به مدت چهار تا شش روز در آب آهك ميگذارند. سپس موها، پشمها و مواد زايد را بوسيله كاردك از آن جدا ميسازند.
3- آرد جو كردن و تراش مجدد- در اين مرحله بمدت پانزده تا بيست روز پوست ها را در ظرفهاي مخصوص كه حاوي آرد جو ميباشند ميگذارند سپس توسط كاردك اضافات و لشهاي آن را ميتراشند (اين عمل به مدت سه الي چهار روز مجدداً تكرار ميشود).
4- نمك پاشيدن- پس از بعمل آوردن مجدد، پوست را نك زني ميكنند و به مدت سه الي چهار روز در اين حالت ميگذارند.
5- دباغي (مازوكاري) براي اين منظور پوستها را داخل چاله اي مخصوص گذارده و به آن مازو ميپاشند. چهار تا پنج روز پوست ها به همين حالت باقي ميمانند و هر روز آنها را لگد مال ميكنند تا مواد دباغي و گياهي به خوبي وارد پوست شوند.
6- كاشي كاري- پس از اتمام عمليات دباغي پوست ها را در آفتاب خشك كرده و سپس بوسيله سنگ پا سطح پوست را به آراميميمالند تا كاملاً صاف و نرم گردد.
7- رنگ ريختن- از رنگهايي مانند گل ورز، جوهر گلي و يا صابون سفيد در رنگ آميزي رخ چرم استفاده ميشود
.
8- صيقل زني- آخرين مرحله عمليات چرمسازي است. در اين مرحله پوست دباغي شده را باز كرده و بوسيله مهره، صيقل داده ميشود. ماليدن روغن بمنظور نرميو لطافت بيشتر پوست در اين مرحله صورت ميگيرد.
9- در نهايت نيز چرمها اندازه گيري شده و بسته بندي ميگردند.
حال براي نمونه فلوچارت مراحل توليد چرم به روش پيشرفته و صنعتي در شركت چرم مشهد ارائه ميگردد.
عوامل مؤثر بر كيفيت پوست و چرم
الف- پوست:
1-عوامل محيطي يا اقليمي- جغرافيايي، پوست دام كاملا تابع شرايط محيطي است و تغييرات آب و هوا در كيفيت آن تأثير مستقيم دارد. در مواقع خشكسالي يا شرايط اقليمينامناسب به دليل عدم وجود مراتع مناسب، دام براي تغذيه بايد مسافات طولاني را طي نمايد كه طبعاً در بين راه بر اثر برخورد با انوع موانع و خارو خاشاك و نيز راه طولاني و آب شدن چربي زير پوست حيوان، به پوست آن لطمه وارد ميشود.
2-ضايعات وارده بر پوست- بر اثر عوامل خارجي:
1-2-ضايعات قبل از كشتار دام- نظير ضربه و خراش در اثر برخورد دام با چوب، عدم دقت در چيدن پشم و جراحات ناشي از قيچي و داغ كردن دام جهت شناسايي آن.
2-2-ضايعات كشتارگاهي- نظير عدم دقت در كندن پوست و فقدان روشهاي ديگر پوست كني، بدي چاقوي سلاخي كه خود علتي در كارد مال شدن، پاره شدن و ايجاد سوراخ بر روي پوست ميباشد. كشتار دامهاي خسته، بدي چربي گيري و ... .
3-2-ضايعات حاصل از ناقص خشك كردن و بد نگهداشتن پوست- پوستهاي كنده شده در اثر عدم تسريع در جمع آوري، شستشو، نك زدن، خشك كردن كامل در سايه و يا در اثر بدي روشهاي انبار كردن و ... فاسد ميشوند.
3-عيوب وارده بر پوست توسط انگلها و بيماري هاي عفوني- اين عيوب عمدتاً بواسطه عدم بهداشت كافي در محل نگهداري دام، رطوبت زياد، كمبود نور و بدي تغذيه و ... بوجود ميآيند.
4-پوست هايي كه از حيوانات مرده بدست ميآيد. اين پوست ها اغلب خشن و زبر بوده و بواسطه انبوهي از جراحات كه در رخ پوست وارد شده، صدمه خورده هستند.
5-كشتار خانگي و غير صنعتي- در بعضي از مواقع گوسفند و بز خريداري شده در من
زل ذبح ميشوند و همين امر منجر به وارد آمدن جراحات ميگردد و نيز بدليل عدم آگاهي كامل واسطه ها در هنگام حمل تا كارخانجات چرمسازي صدمات زيادي به پوست وارد ميشود (نظير فساد پوست).
6-عوامل اجتماعي و فرهنگي- در كشورهاي جهان سوم، بواسطه پاره اي اصلاحات و توسعه ها نظير توسعه شهرها، جاده ها، كارخانجات، زمينهاي زير كشت و ...، مراتع (بويژه مراتع درجه يك) كه عمده ترين منبع غذايي دام ميباشند تخريب شده و از بين رفته اند. بدين لحاظ اين امر تأثيرات منفي از لحاظ كميو كيفي بر توليد پوست ميگذارد.
7-عوامل تكنيكي و فني- پروژه هاي گسترش و توسعه دام زنده در بسياري از نقاط جهان تأثير مثبتي در كميت و كيفيت پوست ميگذارد. در بسياري از كشورهاي در حال توسعه سيستم پرورش دام ضعيف است و اين امر موجب توليد پوستهاي كوچك كه اغلب آسيب ديده نيز هستند ميشود.
عدم آگاهي هاي فني دامداران در امر استفاده صحيح از مراتع، اصلاح نژاد دام، تغذيه با علوفه دستي، بهداشت دام، كمبود متخصصين مربوط به دام و دامپروري در بخش دولتي و مديريت هاي غير اصولي و غير فني، اعمال و اجراي نظريات و سليقه هاي شخصي- عدم وجود مراكز تحقيقات گسترده داميو صنايع وابسته با توجه به آب و هوا و نژادهاي متنوع هر كشور از جمله عوامل مؤثر در اين زمينه ميباشند.
8-عوامل مالي و برنامه ريزي- رشد همه جانبه بخش چرمسازي مستلزم اقدامات هماهنگ در جهت تأمين مالي براي سيستم توسعه و بازيابي پوستهاي خام بزرگ و كوچك و بسط ظرفيت هاي توليد چرم و محصولات چرميميباشد. دولت ها بوسيله سرمايه گذاري صنعتي و سياست هاي بازرگاني خود نقش موثري در توسعه صنعت چرمسازي ايفا ميكنند معهذا فقدان تلاشهاي متناظر براي سرمايه گذاري هاي اساسي در زمينه بهبود عرضه پوست خام كاملاً به چشم ميخورد.
9-قيمت- يكي از عوامل در عرضه بسياري از كالاها قيمت آنها ميباشد. ولي در مورد پوست اين امر به همان شدت مشاهده نميشود. علت عمده اين است كه توليد كنندگان پوست را بعنوان يك فرآورده فرعي از فعاليت اصلي خود (توليد گوشت) تلقي ميكنند. در حقيقت ارزش پوست حدود 5 درصد از درآمد كشتارگاهها را شامل ميشود. البته طرح اين مسئله كه پوست با كيفيت بالاتر، درآمد بيشتري را براي دامدار در برخواهد داشت. تأثير كافي در امر بهبود پرورش و كشتار دام و ... نخواهد داشت. البته ممكن است تا حدي نواقص و عيوب در كشتارهاي انبوه كاهش يابد ولي در مورد كشتارهاي غير انبوه اين امر بي تأثير است و خود مستلزم فرهنگ جامع انديشي و نفع جمعي تا نفع فردي است.
10-عوامل طبيعي – نحوه پرورش و تغذيه، شرايط اقليمي، مراتع، خشكسالي، بهداشت كشتار دام و ... از جمله عوامل طبيعي مؤثر بر كميت و كيفيت پوست هستند. كيفيت پايين مراتع (بويژه در كشورهاي در حال توسعه) خشكسالي هاي طولاني مدت (بويژه در قاره افريقا) وجود تلفات در توليد دام، عدم تغذيه صحيح در فصول سرد (بويژه بواسطه كمبود علوفه خشك، عدم اصلاح نژاد
دام و ...) تأثير بسزايي در پايين آوردن باروري دام زنده از لحاظ توليد پوست دارد.
عدم وجود علوفه كافي در مراتع كه منبع اصلي تغذيه دام ميباشند و فقر غذايي مستمر و فزاينده در طول سالها علاوه بر كاهش فرآورده هاي داميسبب ايجاد محيط نامناسب فيزيكو شيميائي براي ژنها (عوامل انتقال دهنده خصوصيات توارثي) گشته و سبب ميگردد كه كاهش بازده دامها در طول سالها بصورت ارث به نتايج (نسل بعدي) منتقل گردد.
11-فقدان تسهيلات خطوط ارتباطي مناسب به ويژه در كشورهاي در حال توسعه بين شهر و روستا موجب ميگردد كه مقداري از پوستها تا رسيدن به مراكز فروش دچار پوسيدگي شوند. در اغلب كشورهاي در حال توسعه در اثر استفاده از وسايل حمل و نقل نامناسب از قبيل شتر، قاطر، ارابه گاوي و قايقهاي روستايي، خسارتهاي زيادي به پوست وارد ميگردد كه اين عوامل نيز تأثير فعاليت هاي زير بنايي را در سرعت بخشيدن به فعاليت هاي توسعه اي بويژه اقتصادي-تجاري نشان ميدهد.
ب- چرم:
در زمينه افزايش كيفيت محصولات چرميعواملي محسوس ميباشند كه ميتوان به پاره اي از آنها اشاره نمود.
1. وجود استراتژي، همراه با سياست گذاري و برنامه ريزي مشخص جهت استفاده مطلوب از كليه منابع اعم از انساني، مادي، اطلاعاتي و مالي كه تضمين كننده هر نوع فعاليت چه در بعد توليدي يا خدماتي است. زيرا مشخص بودن اهداف و برنامه ها، يادگيري دقت و جلوگيري از اتلاف انرژي ها را به همراه دارد.
2. تربيت نيروهاي ماهر و متخصص اعم از دوره هاي مديريتي، كارشناسي و عملياتي. بالطبع براي بدست آوردن توليداتي با كيفيت بالا و مطلوب نياز به آگاهي و علم مربوط به آن صنعت ميباشد و بدون داشتن افرادي واجد اين شرايط، پيشرفت در توليد چرم مرغوب غير عملي خواهد بود.
3. دسترسي به مواد اوليه با كيفيت مطلوب- مسلم است كه كيفيت چرم توليدي بستگي به نوع و كيفيت ماده اوليه مورد استفاده دارد و در صورتي در توليد كالاي مرغوب از جمله چرم با كيفيت بالا موفقيت حاصل ميگردد كه مواد اوليه مناسب در اختيار توليد كنندگان چرم قرار گيرد. در غير اينصورت در مورد پيشرفت صنعت چرمسازي و توليد محصولي با كيفيت بالا موفقيت چنداني حاصل نخواهد شد.
4. استفاده از ماشينآلات جديد و روشهاي به كارگيري آنها- روز بروز نياز كارخانه ها به دقت بيشتر در توليد افزايش مييابد و اين مراكز بايستي جهت تأمين خواسته هاي مصرف كنندگان نهايت دقت را در توليد بعمل آورند. البته صرف دقت به تنهايي و دسترسي به ماشينآلات دقيق و پيشرفته قادر
به جوابگويي چنين خواسته هايي نخواهد بود. بلكه جمع بين اين دو است كه ميتواند كارساز بوده و پيشرفت فن آوري را نيز به همراه داشته باشد.
انواع چرم و موارد استفاده از آن:
چرم از جمله محصولات با ارزشي است كه از تنوع پذيري بالايي در ايجاد ارزش افزوده در قالب محصولات متنوع چرميبرخوردار است لذا آشنايي با انواع چرم و موارد استفاده آنها ميتواند
به شرح زير ارائه ميگردد:
1- چرم رويه- چرمياست كه از پوست بز، گوساله، گاو و گاوميش جهت تهيه كفش توليد ميشود.
2- چرم ناپا- چرم ظريف ميباشد كه معمولاً براي ساخت لباس و جير و كيف استفاده ميشود.
3- چرم لباسي- چرمياست كه داراي رخ ميباشد.
4- چرم دستكش- چرمينرم و داراي قابليت كشش ميباشد و از پوستكهاي كوچك تهيه ميشود.
5- چرم آستري- براي داخل كفش استفاده ميشود و از سالامبور درجه چهار تهيه ميشود.
6- چرم جير- چرمياست كه بايستي از طرف گوشتي پوست سالم باشد و رخ مطرح نيست.
7- چرم نبوك- همان چرم لباسي است ولي با استفاده از سمباده زدن از طرف رخ آماده شده است.
8- چرم يوف- از پوست گاو و گاوميش تهيه ميشود و محكم و مقاوم ميباشد. براي تسمه و كمربند استفاده ميشود.
9- چرم اشپالت- در چرمهاي گاوي بعلت ضخامت زياد اين چرم قابل دسترسي است و بدون رخ است و براي ساخت پيش بند و دستكشهاي صنعتي و كفش هاي معمولي ورزشي استفاده ميشود.
10- چرم شامور (خاص)- چرم هايي هستند كه دباغي روغني شده اند. قابل شستشو بوده و آب را در خود نگهداري ميكنند. توسط روغن ماهي خام تهيه ميشوند و براي تميز كردن عينك و شيشه هواپيما و ... استفاده ميشود و به رنگ كرم ميباشد.
11- چرم زيره- چرمياست كه كاملاً دباغي گياهي ميشود و قابليت تبادل هوايي خوبي دارد و براي ساخت تخت كفش و چمدان استفاده ميشود.
12- چرم ناپلان- از پوست تومور (تودئي) بدست ميآيد. استفاده از پوست به همراه پشم ظريف (از داخل) كه با رزين هاي مخصوص دباغي شده و بسيار گران بوده، در مناطق سردسير، اروپا، شوروي و كانادا مورد استفاده قرار ميگيرد.
13- چرم كيفي- جزو چرم رويه است. براي كفش مصرفي ندارد ولي از آستري آن استفاده ميشود. از پوست بز و گوساله تهيه ميشود و در كفشهاي ارزان قيمت بكار ميرود، حالتي بين چرم رويه و لباسي دارد. از ضخامت بالايي برخوردار است و داراي نقش مصنوعي ميباشد و در توليد كيف مقرون به صرفه است.
14- چرم ناگو- از چرم گوساله براي رويه كفش توليد ميشود.
15- چرم مبلي- از چرم لباسي خشن تر است و از كيفي مقاومتر (بزي-گوساله اي- گاوي و ...)
16- چرم چاپي- روي اين چرم توسط پرس ايجاد نقش ميشود (چرم گاوي و گوساله اي)
17- چرم دورويه- اين چرم مانند چرم ناپلان است با اين تفاوت كه از يك طرف مانند جير است.
انواع محصولات چرمي:
كت تك شلوار تك دوپيس دامن پيراهن زنانه يا لباس
پالتو بلوز تاپ بادي كاپشن
باراني جليقه ميني شورت لباس موتور سواري سارافون
دستكش كلاه شال گردن بند و سگك سه شاخه كمربند
بندكفش لباس غواصي لباس ورزشي كت و دامن كت و شلوار
دسته برس و سشوار زير بشقابي و زير ليواني كوسن
جاي خودكار و تقويم و ساير لوازم ميزكار چرم براي ميز و كاور و ديوار
صندلي ظريف چرمي روكش مبل و صندلي جامدادي
جاي پيچ و ابزار چرم كنار قالي دستباف روكش صندلي اتومبيل و فرمان
روكش صندلي هواپيما و ساير لوازم قسمت هاي چرمياتومبيل
قسمتهاي چرمياتومبيل جلد پاسپورت و شناسنامه
پوست تزئين براي كف اتاق و ... پوست نقاشي شده آويز
جعبه وسايل با ارزش چرمي جعبه وسايل با ارزش چرمي
قاب عكس كيف اداري كيف زنانه و مردانه
كيف پاسپورتي چمدان چرمي ساك چرمي
غلاف انواع كلت و اسلحه انواع تسمه هاي صنعتي
انواع تجهيزات نظامينظير جاي خشاب انواع وسايل پزشكي و ارتوپدي
زين و يراق سواركاري غلاف چاقو، سرنيزه، شمشير قلاده انواع حيوانات
بند ساعت كيف پول زنانه و مردانه جاسوئيچي و جاي كليدي
بخش دوم
مباحثي در باب صادرات و ابعاد مديريتي آن
تجارت بين الملل و كشورهاي روبه توسعه
تجارت خارجي معمولاً به كل واردات و صادرات كشور اطلاق ميشود كه ارتباط متقابل با دنياي خارجي را اقتضا ميكند، ارتباط با دنياي خارجي هم از لحاظ واردات و هم از لحاظ صادرات در بررسي احتمال ايجاد وابستگي اهميت پيدا ميكند. ميدانيم كه صادرات جزئي از تقاضاي كل براي توليدات داخلي به شمار ميرود و حاصل آن كسب درآمد ارزي براي كشور است كه پس از انتقال و تبديل به ريال ميتواند منشاء مخارج القايي و افزايش تكاثري درآمد ملي گردد. صادرات بويژه زماني
كه با مزيت هاي نسبي كشور در توليد آنها مطابقت داشته باشد راهي براي افزايش رفاه اقتصادي داخلي و استفاده بهينه از منابع است. هدايت منابع اقتصادي به توليد كالاهاي صادراتي از يك سو وابسته ميكند.
بنابراين در تجارت خارجي نوع ارتباط مهم است. اگر ارتباط به گونه اي ايجاد شود و نشو و نما يابد كه با كمترين خواست و آگاهي يا قدرت كنترل به ادغام در اقتصاد و بازار جهاني منتهي شود تجارت خارجي كشور را وابسته ميكند.
بسياري از كشورهاي روبه توسعه به تجارت با دنياي خارجي و بويژه تجارت با كشورهاي پيشرفته صنعتي وابسته اند و علت پابرجايي اين وابستگي از يك سو نياز آنها به دانش فني و امكانات عملي در بكارگيري آن در توليد داخلي و بخصوص توليد كالاهاي صادراتي و از سوي ديگر استفاده از مزيت كشور در توليد كالاها و خدمات است كه به صرفه جويي هاي مقياس و بازار وسيع فروش وابسته ميباشند.
لذا تك محصولي بودن از بارزترين اشكال وابستگي به تجارت خارجي است و در عوض كمترين وابستگي به كشورهايي بر ميگردد كه كالاهاي متنوع، عمدتاً از نوع صنعتي و با ارزش افزوده بالا صادر ميكنند.
در بيشتر كشورهاي در حال توسعه، صادرات فاقد تنوع لازم ميباشد و عموماً محدود به يك يا دو ماده عمده است و در اغلب موارد همين صادرات 70 تا 90 درصد درآمد ارزي كشور را تأمين ميكند. به عنوان نمونه صادرات پنبه مصر، قهوه برزيل، مس شيلي، كنف بنگلادش، نفت ايران و ... را ميتوان نام برد. بطوري كه تجربيات حاصله از بازرگاني بين الملل تا كنون نشان داده، با مختصر كاهش در بهاي جهاني اين مواد، يكباره تراز پرداختهاي ممالك صادر كننده دچار چنان عدم موازنه اي ميشود كه حيات اقتصادي آنها را تهديد به نابودي ميكند، معمولاً در كشورهايي كه صادرات عموماً متكي به يك يا دو محصول كشاورزي يا مواد خام اوليه است درآمد ارزي از ثباتي برخوردار نيست كه اولاً اين بي ثباتي بسيار شديد است و ثانياً هزينه هاي اين بي ثباتي بسيار زياد ميباشد . بنابراين ملاحظه ميگردد كه عطف توجه به صادرات به طور اعم و صادرات محصولات غير تك محصولي به عنوان يك ضرورت براي رهايي از وابستگي تلقي گرديده است.
جايگاه صادرات غير نفتي در اقتصاد كشور
اصولاً ميزان توليد بر مبناي تقاضا شكل ميگيرد، تقاضا ممكن است ناشي از عوامل داخلي يا خارجي باشد فقدان عوامل خارجي تقاضا (در اقتصاد بسته) سبب خواهد شد كه توليد تنها بر
مبناي عوامل داخلي شكل گرفته و بنابراين علي رغم امكان وجود ظرفيتهاي توليدي، ميزان عرضه در ميزان تقاضا متعادل خواهد شد. اما چنانچه تقاضاي خارجي (صادرات) نيز وجود داشته باشد، طبيعي است كه ميتوان ظرفيتهاي بلااستفاده را به كار گرفت و اقدام به تأمين تقاضاي خارجي (صدور كالا به خارج) نمود. بنابراين بين ظرفيت هاي توليدي و صادرات غير تك محصولي يك رابطه متقابل وجود دارد.
مطالعات انجام شده در كشورهاي مختلف نشان ميدهد كه كمياستفاده از ظرفيت هاي توليدي مبتلا به تمام كشورهاي در حال توسعه است. ميزان استفاده از ظرفيت هاي توليدي بستگي به سطح توسعه اقتصادي، اجتماعي دارد. بدين معني كه هرقدر سطح توسعه پايين تر باشد، ميزان استفاده از تجهيزات و منابع موجود كمتر است. در كشورهاي جهان سوم علل گوناگوني در عدم استفاده كامل از ظرفيت هاي توليدي دخالت دارند كه كمبود مواد خام و نيروي انساني ماهر در صدر اين علل قرار دارند.
آثار جانبي افزايش ظرفيت هاي توليدي
افزايش ظرفيتهاي توليدي بمنظور صادرات غير نفتي بر پديده اشتغال، ركورد و تورم تأثير ميگذارد به بياني ديگر، به حداكثر رسانيدن استفاده از ظرفيتهاي توليدي ميتواند نقش قاطعي در از بين بردن بيكاري، ركود و تورم داشته باشد. فرض ميكنيم ميزان استفاده از ظرفيتهاي توليدي را از 60 درصد به 100 درصد برسانيم. در اين صورت نه تنها توليد به مقدار 40 درصد افزايش مييابد بلكه حداقل 23 درصد بر تعداد شاغلان افزوده ميشود (بالا نرفتن تعداد شاغلان درست به ميزان 40 درصد ناشي از صرفه جويي هاي حاصل از مقياس است) از طرف ديگر عدم استفاده از ظرفيتهاي كامل باعث بالا رفتن نسبت سرمايه به نيروي كار و نسبت سرمايه به توليد است كه اولي به معني لزوم سرمايه گذاري بيشتر در مقابل هر نفر شاغل و دوميبه معني بالا رفتن غير لازم هزينه هاي توليدي و افزايش غير ضروري قيمت كالاست كه همراه با كمبود كالا نقش مهميدر ايجاد پديده تورم ركودي دارد.
نقش صادرات غير نفتي در ايجاد اشتغال
صادرات غير نفتي كليه اجزاء و عوامل اقتصادي به ويژه اشتغال را تحت تأثير خود قرار ميدهد. مصاديق اثر گذاري آن را بر اشتغال ميتوان در زمينه هاي توليد، گردآوري، بسته بندي، صدور و بازاريابي يافت. متأسفانه آمار و ارقام دقيق در جهت اثبات اين قضيه وجود ندارد ولي با توجه بيشتر به جنبه هاي كيفي قضيه ميتوان اين تأثير گذاري را روشن ساخت.
در زمينه توليد، طبيعي است كه صرفاً تقاضاي داخلي در مقابل توليدات با فرض وجود بيكاري، زماني كه بين عرضه و تقاضاي داخلي تعادل برقرار شود، ميتواند اشتغال را افزايش دهد.
از سوي ديگر چنانچه توليدات مورد نظر به بازارهاي خارجي نيز صادر گردد، در واقع افزايش تقاضا تلقي ميگردد كه امكان توليد و عرضه بيشتر كالاها و بنابراين زمينه اشتغال بيشتر را فراهم ميكند. بنابراين صادرات غير نفتي از جهت توليد ميتواند مستقيماً از طريق نيروي كار فعال در فرآيند توليد و يا غير مستقيم از جهت تأمين مواد اوليه و ماشينآلات توليدات مزبور، اشتغال را تحت تأثير قرار دهد. البته هر مقدار كالاها يا توليدات فوق كاربرتر بوده و به منابع داخلي وابستگي بيشتري داشته باشد تأثير آن بر اشتغال بيشتر است.
كالاهاي صادراتي براي صدور بايستي از مراكز توليد گرداوري و جهت صدور مهيا شوند. طبيعي است كه اين مسأله بايستي توسط نيروي انساني انجام پذيرد. به عبارت ديگر از اين جنبه، نيروي انساني در بخش حمل و نقل، تجار و صادر كنندگان، نيروهاي دولتي مشغول در بخش گمركات و
... همه به دليل وجود صادرات ميباشد. كه البته ارتباط صادرات غير نفتي و اشتغال از اين بابت به حجيم و وزين بودن كالا ارتباط بيشتر دارد يعني هرقدر كالاهاي صادراتي داراي حجم و وزن بيشتري باشد لاجرم بايد افراد و نيروي انساني بيشتري جهت حمل و صدور كالاها به كار گرفته شوند.
به هر حال بين صادرات غير نفتي و اشتغال رابطه تنگاتنگي وجود دارد كه علاوه بر موارد فوق ال
ذكر، زمينه هاي اشتغال در مواردي چون تحقيقات و بازاريابي، برگذاري نمايشگاههاي تجاري-صادراتي، سمينارهاي مرتبط با صادرات و مهمتر از انها، ادارات و ارگانهاي دولتي كه جهت توسعه صادرات تشكيل ميشوند (مانند مركز توسعه صادرات) و ... كه به هر حال هريك بنابه مورد، تعدادي از نيروي انساني كشور را به خود مشغول ميكند.
تعريف استراتژي
استراتژي عبارت است از الگو يا طرحي كه هدف ها، سياست ها و زنجيره هاي عملياتي يك سازمان را در قالب يك كل به هم پيوسته با يكديگر تركيب ميكند.
نقش و جايگاه صادرات غير نفتي در استراتژي هاي توسعه اقتصادي
اگر بخواهيم رشد و توسعه كشورها را كه در نتيجه برنامه و الگوهاي خاص صورت گرفته است مشخص و تفكيك كنيم، ميتوان كشورها را از زاويه تجارت خارجي به دو دسته كلي درون گرا و برون گرا تقسيم نمود.
كشورهاي درون گرا به بياني كشورهاي طرفدار سياست جايگزيني واردات ميباشند.
كشورهاي برون گرا، كشورهاي قائل به صادرات هستند كه سياست بازرگاني خارجي آنها در جهت تشويق صادرات عمل ميكند. سعي ما براين است كه در اينجا هر يك از دو سياست را جداگانه تبيين نماييم و نظراتي را كه در توجيه و تفسير هر سياست بيان شده است معرفي كنيم.
الف- استراتژي جايگزيني واردات
تعريف- سياست درون نگري اقتصادي و به بياني استراتژي جايگزيني واردات مبتني بر تأمين احتياجات بازار داخل كشور با توليدات داخلي ميباشد، به صورتي كه اين توليدات به مرور جايگزين واردات گردند.
هدف- عمده ترين هدف از انتخاب اين استراتژي رهايي از وابستگي وارداتي و رسيدن به خودكفائي است. وابستگي وارداتي به صورتي كه كشور را آسيب پذير كرده است يعني به علت نياز ش
ديد به كالاهاي وارداتي، چنانچه كاهش يا قطع واردات صورت گيرد، كشور مزبور در تنگناي اقتصادي قرار گرفته و عواقب ناگوار سياسي، اقتصادي براي آن بوجود ميآيد.
از يك طرف انتخاب اين روش در جهت كاهش يا قطع نيازهاي ارزي و آسيب پذيري ميباشد و از طرف ديگر باعث تشويق توليدات داخلي ميشود كه اين تشويق و حمايت از توليدات داخلي
معمولاً با روشهاي كنترل ارزي، تعرفه و عوارض گمركي، سهميه بندي ها و ديگر سياست هاي محدودكننده واردات انجام ميگيرد. همچنين در مورد ايجاد صنايع جايگزيني واردات چنين مطرح ميشود كه اين گونه صنايع بالاخره به مرحله سود آوري توليد به مقياس وسيع و هزينه هاي كم خواهد رسيد و يا اينكه تراز پرداخت ها با ورد مقدار كمتري از كالاهاي مصرفي بهبود مييابد.
نقد و بررسي اين استراتژي
عامل مهم در انتخاب استراتژي جايگزيني واردات، رهايي از وابستگي وارداتي و رسيدن به خودكفايي بود. يعني جايگزين كردن واردات بوسيله محصولات داخلي، روش كلي در اين سياست تمايل به كاهش يا قطع روابط تجاري است كه در صورت شدت اين تمايل به صورت سياست انزواي كامل و در صورت ضعف تمايل به شكل متعادل تر متوجه سياست مبتني بر خودكفائي ميباشد.
ب- استراتژي توسعه صادرات:
تعريف- سياست برون گرايي اقتصادي و به بيان ديگر سياست توسعه اقتصادي بر اساس «توسعه بخش صادرات» مبتني بر تشويق صادرات در كشور است. يعني در جهت صادرات كالا و افزايش صادرات در كشور و با تأكيد بر توسعه صنايعي كه از مزيت نسبي برخوردارند و يا اينكه به گونه اي امكانات توليدي دارند.
هدف- تأمين منافع اقتصادي كشور از طريق توسعه و تنوع در صادرات و تحصيل هرچه بيشتر درآمد هاي ارزي به كمك آن ميباشد. به عقيده چنري در كشورهاي در حال توسعه صادرات محصولات صنعتي نه تنها منبع رشد اقتصادي براي آنها ميباشد بلكه در برطرف كردن نيازهاي ارزي آنها بسيا
ر مؤثر است. وي معتقد است كه در سياست توسعه بخش صادرات اصول و مكانيسم بازار بايد در نظر گرفته شود، چون در غير اين صورت صادرات در بازارهاي بين المللي شكست خواهد خورد و در نتيجه رشد و توسعه اقتصادي هم حاصل نخواهد شد.