بخشی از مقاله
چکیده
در اثر مسائل پدید آمده در دنیای مدرن، به سختی بتوان هنوز از رابطه صرف دولت و ملت سخن گفت. مسائل پیش روی جامعه ها، و بویژه دولت ها، خود گویای نیاز به حضور مردم در زندگی جمعی است. سخن گفتن از ملت واحد، خصایص مردمان را مورد غفلت قرار می دهد. زبان، قوم و فرهنگ مستلزم برجستگی اند تا پس از شناسایی، به عرصه مشارکت فرا خوانده بشوند. امروزه حل مساله آلودگی و حفظ محیط زیست بدون مشارکت اقوام و گروه های مختلف امکان پذیر نیست. اصوال حل مسائل جدید نظیر مشکالتی که به واسطه فراوانی اطالعات، اینترنت و ماهواره پدید آمده و نیز معضل زیست محیطی، توسط دولت ها میسر نیست چرا که این مسائل از حدود مرزهای یک کشور فراتر رفته اند و مستلزم مالحظات جهانی اند که باید با فراخوانی همگانی نسبت به حل آنها اقدام نمود.
مشکالت جهانی با مسائل بومی، محلی و جغرافیایی پیوند خورده اند و بدون مشارکت همگان حل ناشدنی باقی می مانند.باید یادآور نسبت بین اخالق و روابط اجتماعی نیز بشویم. الزمه احیای اخالق، برقراری روابط میان فردی است که باید در عرصه های وسیع اجتماعی بر اساس احترام متقابل و رسمیت بخشی محقق بشود. با استقرار شهروندی و قبول عضویت هر فرد، سیاستمداران نیز وارد این عرصه می شوند تا برای جلب مشارکت مردم تالش کنند.برای رسیدن به اوضاع و احوال مذکور، حضور گروه های مختلف مردم در قالب احزاب، تشکل ها، هیات ها، تعاونی ها و غیره، خارج از محدوده ی دولت ها مورد نیاز است تا مردم در جریان مسائل موجود قرار گرفته و خود آنها برای حل و فصل آن مسائل اقدام بنمایند.
واژگان اصلی: ملت، مردم، مشارکت، اخالق، شهروند
مقدمه
امروزه واژه مردم اهمیت گسترده ای یافته است. مردم دیگر همچون گذشته در یک قالب توده وار - mass - دیده نمی شوند بلکه از گروه ها و دسته های گوناگون تشکیل شده اند و هر یک در صدد استیفای برخی حقوق خود برمی آیند. فرد به تنهایی قدرت الزم برای قرار گرفتن در برابر دولت را ندارد و صدای او شنیده نمی شود و قرار گرفتن او در کنار سایرین و تاسیس انجمن موجبات سرو صورت یافتن درخواست ها در قالب های قانونی را فراهم ساخته و رسیدن به حقوق را تسهیل می کند. مباحث شهروندی و عضویت فرد در مدینه از همین جا سرچشمه می گیرد و آدمی را به حیات و زندگی سالم امیدوار می سازد. انسان دارای اختیار، کسی است که بتواند به عضویت انجمن های مختلف درآمده و بر اساس عقل بشری خود و درک خویشتن از مسائل و واقعیات حیات با سایرین به تشریک مساعی بپردازد و همچنین، هرگاه راه همکاری را بسته یافت بتواند به راحتی از آن انجمن خارج شود.
مجموعه این شرایط است که عقول انسان ها را به تحرک وا داشته و راه رشد قوای درونی انسان را هموار می سازد.دولت ها باید بتوانند بستر الزم برای این حضور فردی را آماده نموده و یکایک افراد را برای این قسم از فعالیت ها به طور نهادی یاری برسانند. مشورت و شورا راهی است که طی آن دولت ها خواهند توانست ایده ها و پیشنهادات مردم را شنیده و زمینه تعامل را به وجود آورده و از یک سو نگری دولت ها جلوگیری کنند. این مقاله در صدد است تا با استفاده از دیدگاه ها و آراء صاحب نظران، به این سوال پاسخ بدهد که برای کشانیدن مردم به پای مشارکت های اجتماعی آیا بهتر نیست که از واژه مردم به جای ملت استفاده نمود. و در ادامه، این نکته را روشن ساخت که در صورت استفاده از واژه مردم چه امکان مناسب تری در اختیار دولت ها قرار خواهد گرفت تا بهتر و با قدرت بیشتر به انجام وظایف خود در قبال جامعه بپردازند.
ملت
رضا داوری مولف کتاب " ناسیونالیسم و انقالب " در باره ناسیونالیسم چنین اظهار می دارد: " ناسیونالیسم عمر طوالنی ندارد و تازه مطرح شده است. یعنی تا دوره جدید اصال ناسیونالیسم وجود نداشته و چیزی به نام ملت ایران و...وجود نداشته است... و متقدمین ما ملت می گفتند و شانی از دین مراد می کردند " - داوری، رضا، :5931 . - 51-51 قرار گرفتن مفهوم ملت در کنار دولت امری است که به دوره متاخر باز می گردد. یک دولت، یک ملت را در مقابل خود دارد و خود را موظف به یاری رسانی به آن می داند و در عوض، ملت را نیز مکلف به ادای وظایف در زمان صلح و یا جنگ می داند.
ایده دولت - ملت در زمانه برجستگی نگرش های قومی و زبانی و نظایر آنها به شکل بارز مورد توجه بود اما به تدریج با فروکش کردن اختالفات قومی و پدیداری مهاجرت ها و اختالط های اقوام و فرهنگ های مسلط آنها، تحوالت عدیده ای در روابط اجتماعی پدیدار شد. اوضاع و احوال جدید، پافشاری بر ایده دولت - ملت را از میان برده و اختالط گروه ها و اقوام را دامن زده است. در شرایط حاکم بر دولت - ملت، نوعی تفکیک و طرد وجود دارد که در آن، دولت به واسطه تسلط بر ابزار قدرت از ملت جدا می شود و این جدایی البته موجب جدایی ملت از دولت نیز خواهد بود که فاقد ابزار قدرت است و در نتیجه، جدایی دولت و ملت موجب یک سو نگری و اخذ تصمیمات از باال و بدون شنیده شدن حرف های ملت خواهد بود.
باالیی ها و پایینی ها از هم جدا می شوند و هر یک، مسیر جداگانه ای را که منافع و مصالح خود را در آن می بیند طی می کند.دولت، آحاد جامعه را افراد تحت امر خود می داند و آنان را چونان یک کل یکپارچه تلقی می کند و جامعه به اصطالح نظامی شکل می گیرد؛ دولتی که فرمان می دهد و ملتی که فرمان را می پذیرد و اطاعت می کند. علی ابن ابی طالب نیز به عنوان امیرالمومنین به مالک اشتر هشدار می دهد که از پدیداری این شرایط بپرهیزد: "وال تقولن انی مومر امر فاطاع" و مگو من مامورم و امر می کنم پس باید فرمان مرا بپذیرند - فیض االسالم، سید علینقی، . - 331-339 :5915چنان که اشاره شد، واژه ملت در فرهنگ دینی مسلمانان جایگاه خاص دارد. این واژه در قرآن هفده بار به کار رفته است و غالبا به معنای دین مورد استفاده قرار گرفته است مثل آیه 591 سوره بقره " مله ابراهیم " و یا آیه 11 سوره حج " مله ابیکم ابراهیم ". یا در شعر حافظ که می گوید:
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
حافظ واژه ملت را به معنای دینی آن به کار برده است. در این رابطه، باید در نحوه استفاده از این واژه دقت نمود. به این معنا که در صورتی می توان از ملت به معنای دینی و قرآنی آن سخن گفت که مفهوم دولت را در پیشوند آن نداشته باشیم. در این صورت، از ملت به عنوان مفهوم دینی - قرآنی یاد می کنیم که مختصات خود را دارد