بخشی از مقاله

چکیده

اختلال سلوک که کودکان و نوجوانان سنین 9 تا 18 سال دچار آن میشوند عموماً مقدمه شکلگیری اختلال شخصیت ضداجتماعی است که در سنین جوانی و بزرگسالی در افراد بروز میکند. اختلال سلوک به دلیل تأثیر عوامل زیستی، روانشناختی، خانوادگی، آموزشی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی بروز میکند که عامل اصلی آن وضعیت والدین است. هدف این پژوهش آن بوده است که ببینیم چگونه اختلال شخصیت ضداجتماعی والدین در رابطه با اختلال سلوک فرزندان نوجوان آنهاست.

پژوهش حاضر از نوع روش ترکیبی تبیینی است که آمیختهای از روش پژوهش کمّی تک-موردی و روش پژوهش کیفی روایتی است و به مطالعه چندجانبه روی یک خانواده ضداجتماعی و بررسی دقیق وضعیت والدین و فرزند نوجوان آنان پرداخته تا نشان دهد چه رابطهای بین اختلال شخصیت والدین و اختلال سلوک نوجوان 16 ساله آنان وجود دارد. ابزار پژوهش مشاهده و گرفتن تاریخچه زندگی و مصاحبه عمیق با والدین و فرزند و استفاده از دو آزمون - چکلیست سایکوپاتی رابرت هِیر و پرسشنامه غربالگری اختلال شخصیت ضداجتماعی - بود.

نتایج نشان داد هر دو سرپرست خانواده و پسر نوجوان آنها حسب معیارهای ارائه شده در راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی - DSM-V - و طبقهبندی آماری بینالمللی سازمان بهداشت جهانی از بیماریها و مشکلات مربوط به سلامت - موسوم به آی سی دی تِن - دچار اختلال هستند و    اختلال سلوک نوجوان کاملاً در ارتباط و هماهنگ با اختلال شخصیت ضداجتماعی والدین است. تاریخچه و روایت زندگی و مشاهدات و مصاحبه و آزمون والدین و پسر نوجوان آنها که بر اساس روش پژوهش ترکیبی تبیینی صورت گرفته دقایق عمیق از وضعیت زندگی این خانواده و ویژگیهای روانشناسی سلوک و شخصیت آنان را بازگو میکند و نشان میدهد که مطالعات پژوهشی همهجانبه و ترکیبی از این نوع چه قدرت فوقالعادهای برای سنجش و تشخیص اختلال سلوک نوجوانی و اختلال شخصیت ضداجتماعی بزرگسالی والدین و رابطه آنها با یکدیگر را دارد.

مقدمه

اختلال سلوک در روان شناسی به معنای الگوهای رفتاری مکرر و مصرانه در یک فرد است که از این طریق حقوق دیگران و قوانین اجتماعی را مورد تجاوز قرار می دهد.راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی - DSM-V - آن را با مشخصه های زیر تعریف کرده و یادآور شده است که اگر فردی در طول یک سال سه مورد از چهار مورد زیر را مرتکب شود قطعاً دچار اختلال سلوک است:

-1 پرخاشگری با مردم و با حیوانات

-2 تخریب و تباه کردن اموال

-3 کلاهبرداری و دزدی

-4 نقض شدید قوانین اختلال ضداجتماعی شدید نوع بسیار خطرناکی از بیماریهای روانی است که، همراه با جرم و جنایت، کلاهبرداری و دزدی، فریبدادن و ریاکاری، ظلم و زورگویی، بیرحمی و بیشرمی، کودکآزاری، فساد اخلاقی و تنفروشی، تخریب خانواده، خلافکاری و رفتارهای ضداجتماعی، قاچاق و اعتیاد، آزار و اذیت کردن دیگران، خرافیگری و بیکارگی و ازکارگریزی و ویژگیهایی از این قبیل است - نگاه کنید به لنزنوِگِر1، - 2008 - ؛ هوانگ و همکاران2، - 2009 - ؛ و یانگ و همکاران3، . - 2010 - رابین مورای و همکاران - 2008 - 4، اختلال شخصیت ضد اجتماعی را بر اساس شدت آنها به چهار درجه از خفیف تا شدید تقسیمبندی کردهاند.

از سوی دیگر، افرادی را که دچار این یا آن نوع از اختلال شخصیت هستند میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد. یک گروه اکثریت بزرگی را تشکیل میدهند که خود را سالم میانگارند و مقاومت جدی در مقابل درمان نشان میدهند و گروه دیگر اقلیتی هستند که احساس نیاز به درمان دارند و برای بهبود خود کوشش میکنند. در تحقیقاتی که توسط ترایر و همکاران - 2003 - 5 صورت گرفته، تعداد افراد گروه اول را سه برابر تعداد گروه دوم برآورد کردهاند.

ویژگیهای سلوک و رفتار در نوجوانی که زمینهساز اختلال شخصیت ضداجتماعی است، نوعی از آسیبها یا اختلالهای روانی و ذهنی6 است که الگوی مسلط آن خشونت و بیاعتنایی در برابر حقوق دیگران است و با دارا بودن دو یا سه ویژگی دیگر از موارد زیر مشخص میشود: فریبکاری و دروغگویی و حقهبازی، عملکردهای نسنجیده و بیبرنامه، تحریکپذیری و پرخاشگری و دعوا کردن، بیپروایی و بیتوجهی به سلامت خود یا دیگران، کمتوانی در کنترل خود، مسئولیتناپذیری مستمر، فقدان پشیمانی و بیتفاوتی و همدلی نکردن، و دلیلتراشی برای خلافکاریهای خود. این ویژگیها از دوره کودکی یا اوائل نوجوانی شروع میشود و در بزرگسالی نیز ادامه مییابد.

پژوهشها حاکی از آن است که اختلال شخصیت ضداجتماعی جوانان و بزرگسالان از یک سو متأثر از پیشینه مناسبات خانوادگی و اجتماعی آنان و از سوی دیگر زمینهساز اختلالهای روانی فرزندان، از جمله اختلال سلوک، است. از آنجا که اختلال شخصیت عموماً دارای دو زمینه وراثتی و اجتماعی است فرزندان والدینی که دچار این اختلال هستند با دو زمینه مشکلساز مواجهند و شدیدترین آسیب رشدی عاطفی و شناختی و اجتماعی را میبینند.

والدین این کودکان با دیسیپلین عجیب و غریب، فرزندپروری همراه با غفلت و طرد، و بیتوجهی عاطفی به کودکان و نوجوانان باعث شکلگیری دلبستگی ناایمن و ویژگیهای ضداجتماعی فرزندان میشوند - توری و بیلیک، .1 - 2011 نتایج پژوهش دیگری که توسط داتان و همکاران - 2011 - 2 که به مرور مطالعات پیشین پرداخته است نشان میدهد که برخی اختلالهای شخصیت، بهویژه اختلال ضداجتماعی، در پدر یا مادر یا هر دو، منجر به اختلال سلوک در کودکان و نوجوانان میشوددر. مورد علل اختلال سلوک، باید توجه داشت که اولاً عوامل بسیاری، از جمله عوال ژنتیکی و عوامل مربوط به تجارب معین زندگی، وجود دارد که ممکن است زمینهساز آن بشود.

دوم آنکه عوامل ایجادکننده یک نوع معین از اختلال، متفاوت از عوامل مربوط به انواع دیگر این اختلالهاست. کوهن و همکاران - 2001 - 3 نشان دادند که، افزون بر خشونت جسمی و تجاوز جنسی به کودکان و نوجوانان که زمینهساز و ایجادکننده اختلالها است، وضعیت والدین و سرپرستان و مورد غفلت قرار گرفتن کودکان و نوجوانان در شکل-گیری اختلال سلوک در آنان نیز نقش اساسی دارد. مطالعات انجمن روانشناسی امریکا - 2010 - 4 نیز نشان میدهد که حتی احتمال دچار شدن به اختلالهای شخصیتی بزرگسالی - از نوع ضداجتماعی، مرزی، خودشیفته، وسواسی-اجباری، و پارانوئید - در کودکانی که مورد خشونت کلامی قرار میگیرند سه برابر بیشتر از کودکانی است که چنین رفتاری با آنان نمیشود.

همچنین، کودکان و نوجوانانی که سرپرستان نامناسبی دارند و مورد غفلت یا خشونت بدنی و تجاوز قرار میگیرند به احتمال بسیار بیشتری از سایر کودکان و نوجوانان در بزرگسالی دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی میشوند. همچنین، اگرچه اختلال سلوک اساساً در خانواده شکل میگیرد اما سایر عوامل و متغیرهای میانجی نیز بر شکلگیری اختلال سلوک نوجوانان تأثیر اساسی دارند - رضائیان و همکاران، - 1385 اختلال رشدی و اختلال سلوک در کودکی و نوجوانی یک عامل مهم مخاطرهآمیز است که در جوانی بهبعد بصورت اختلال شخصیت بروز میکند.

پژوهش کروئگر و کارلسون - 2001 - 5 حاکی از آن است که برخی از کودکان و نوجوانان، خاصه در فاصله سنی 9 تا 19 سال، از نشانگان اختلال شخصیت مشابه با اختلالات شخصیتی بزرگسالی رنج میبرند و به همین دلیل بسیاری از روانپزشکان و روانشناسان اصطلاح اختلال شخصیت را در مورد آنان نیز بکار میگیرند.این تحقیق نشان داد که اگرچه تمام کودکان و نوجوانانی که نشانگان اختلال سلوک را دارند الزاماً در زندگی بعدی بزرگسالی خود دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی نمیشوند اما پیچیدگی موضوع بیش از آن است که در بادی امر بهنظر میرسد و شناخت دورههای نخستین و درمان شکلهای ابتدایی اختلالهای شخصیتی نیازمند بهرهگیری از رویکردهای چند بُعدی و رویآوردن به درمان بموقع است تا از این طریق بتوان از اختلالهای شخصیتی بزرگسالی پیشگیری کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید