بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین جهت گیری هدف و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان بود. در این تحقیق توصیفی همبستگی، 435 دانشجو به روش خوشه ای چند مرحله ای از بین دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، دانشکده ریاضی و آمار و دانشکده فنی و مهندسی انتخاب و پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی و راهبردهای یادگیری انگیزشی را تکمیل کرده و داده ها با استفاده ار آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین جهت گیری درونی نسبت به هدف هدف و گرایش به تفکر انتقادی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
واژههای کلیدی: جهت گیری نسبت به هدف، گرایش به تفکر انتقادی، دانشجویان

-1 مقدمه

انسان در جهان، رویاروی داده ها و اطلاعات قرار می گیرد. زیستن انسانی، از یک منظر به معنای پردازش داده ها و اطلاعات است. امروزه به علت انفجار داده ها و اطلاعات در فضای مجازی بی وقفه در حال گسترش، پردازش دقیق اینها هر چه دشوارتر و پیچیده تر می شود. داده ها و اطلاعات پردازش نشده، انباشته شده و این انباشتگی نشانه دانایی نیست بلکه دانایی، پردازش این داده هاست. اولین قدم برای پردازش داده ها پرسشگری است و اندیشیدن، به معنای تفکر پردازش کننده با پرسیدن آغاز می شود و این سنگ بنای تفکر انتقادی است. پرسیدن، ابتدایی ترین مسائل زندگی روزمره تا تحقیقات علمی و فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در برمی گیرد. این پرسش گری گسترده شده و عمق می یابد و دوباره به پرسش از پاسخ ها، باورها، ایده ها و داوری هایمان می رسد .[1]

تفکر فرآیندی طبیعی است، اما اغلب با غرض ورزی، تحریف، عدم آگاهی، جزئی نگری و به طور بالقوه با تعصب همراه است. برای ارتقاء تفکر باید آن را پرورش داد. تفکر انتقادی به بیان ساده، توانایی تجزیه تحلیل و ارزیابی اطلاعات است .[2] متفکران منتقد پرسش ها و مشکلات حیاتی را مطرح می کنند، آنها را به وضوح فرمول بندی کرده و اطلاعات مربوطه را فراهم و ارزیابی می کنند و از اندیشه های انتزاعی استفاده، با ذهنی باز تفکر کرده و با دیگران ارتباط موثر برقرار می کنند. تفکر انتقادی مهارتی مهم و ضروری است و برای استفاده در محیط کار مورد نیاز است. تفکر انتقادی می تواند با طرح سوالات ذهنی و فکری به افراد کمک کرده تا به ارزیابی مردم، سیاست و موقعیت ها پرداخته و بدین ترتیب از مشکلات اجتماعی اجتناب کنند .[3]

دانش آموزان و دانشجویان با انبوهی از اطلاعات و محرکات مواجه هستند و ناچارند برای استفاده درست و مناسب از آنها و تصمیم گیری و انتخاب درست، دست به ارزیابی و نقد آنها بزنند، لذا می توان گفت یکی از فرآیندها و مهارت های مورد نیاز برای موفقیت و سازگاری در جامعه فعلی گرایش ها و مهارت های انتقادی فرد است .[4] فیشر [5] تفکر انتقادی را طیف وسیعی از مهارت های فکری و توانایی هایی شامل شناسایی و ارزیابی مفروضات، داوری مقبولیت ادعاها، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و بیان توضیحات تعریف می کند. تفکر خلاق عبارت است از فرآیند درک مشکلات، مسائل، کمبود اطلاعات و عوامل جا افتاده، حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این کمبود ها، ارزیابی و آزمون این فرضیه ها و حدس ها، اصلاح و ارزیابی مجدد آنها و بالاخره ارائه نتایج .[6]

از نظر فسیونه - 1992 - تفکر انتقادی روند رسیدن به داوری هدفمند و خود تنظیم است این روند، بررسی مستدلی را نسبت به شواهد و مدارک، زمینه، مفهوم پردازیها، روش ها و معیارها فراهم می آورد .[7] تفکر انتقادی استفاده از مهارت های شناختی است که احتمال نتایج مطلوب را افزایش می دهد و از آن برای توصیف تفکری که هدفمند، مستدل و مبتنی بر هدایت است استفاده می شود. در این جا هدف، شامل حل مسئله، تدوین استنتاج، برآورد احتمالات و تصمیم گیری است .[8] اجماع عمومی بر این باور است که تفکر انتقادی فی نفسه داوری در یک مسیر فکری نسبت به آنچه انجام داده یا باور می کنیم است. مهارت های شناختی تجزیه و تحلیل، تفسیر، استنباط، توضیح، ارزیابی و نظارت و تصحیح استدلال شخصی قلب تفکر انتقادی هستند .[9]

در گذشته مراکز علمی اکثر پژوهش های خود را روی مهارت های تفکر انتقادی متمرکز می کردند و این تمرکز محدود منجر به دیدگاهی نامتوازن از تفکر انتقادی می گردید. این دیدگاه به جای اینکه تفکر انتقادی را روندی تعمدی و پیچیده که به افراد اجازه استدلال و تصمیمات عادلانه و منطقی می دهد بداند، آن را مجموعه ای از مهارت ها تصور می کرد .[10] گرایش به تفکر انتقادی اشاره به ویژگیهای انسانی از قبیل کنجکاوی، ذهن باز، انتظام فکری، تحلیل گری، حقیقت جویی، اعتماد به نفس و بلوغ فکری دارد .[11] متخصصان در گزارش دلفی فاسیون [12] مشخصات یک متفکر انتقادی را، عادت به کنجکاوی، اعتماد به عقل، داشتن ذهن باز، انعطاف پذیربودن، مغرض نبودن در ارزشیابی، صادق در مواجهه با تعصبات شخصی، محتاط در داوری، متمرکز در تحقیق، مداومت در جستجوی نتایج و معقول در انتخاب ضوابط بیان کردند. بر اساس تعریف آنها در نهایت گرایش به تفکر انتقادی شامل مجموعه ای از هفت ویژگی - ذهن باز، تحلیل گری، انتظام فکری، کنجکاوی، خردمندی، حقیقت جویی و اطمینان به عقلانیت و تعقل خود - است.

گرایش به تفکر انتقادی قصد و میل استفاده از مهارت های تفکر انتقادی است که فرد بدون این گرایش زوماًل از مهارت های تفکر انتقادی استفاده نمی کند مگر این که تمایل به انجام آن داشته باشد. در دو دهه گذشته نظریه جهت گیری هدف به عنوان نظریه ای مهم در زمینه انگیزش فراگیران ظهور کرده است. این نظریه چهارچوبی برای پژوهش گسترده در زمینه جهت گیری انگیزشی که در آن الگوهای تعامل سازگار و ناسازگار فراگیران شرکت می کند، را فراهم می نماید. به علاوه این نظریه مشخصات محیطی که جهت گیری انگیزشی را پرورش می دهد، مشخص می کند.آموزشگران از این چهارچوب برای تغییرات زیست محیطی با هدف ارتقاء سطح تعامل تطبیقی در مدرسه استفاده می کنند .[13]

جهت گیری هدف نمایانگر الگوی یکپارچه ای از باورها، اسناد و هیجانات فرد است که مقاصد او را تعیین می کند و به روش های مختلف نزدیک شدن، در گیر شدن و پاسخ دادن به موقعیت های پیشرفت می انجامد .[14 ]جهت گیری هدف نه تنها بیانگر دلایل و مقصود فرد از پیشرفت می باشد، بلکه نمایانگر معیاری است که فرد بر اساس آن عملکرد خود را ارزیابی می نماید .[15] شناخت گرایان معاصر در تبیین پدیده یادگیری آموزشگاهی، رویکرد کل گرایانه را اتخاذ نموده اند، که در آن عوامل شناختی، مجزا از الگوهای انگیزشی عمل نمی کنند و بر همین اساس مدل هایی را پیشنهاد می نمایند که فرآیند و پیامدهای یادگیری آموزشگاهی را در حوزه های مختلف دانش، با عنایت به ویژگی های انگیزشی و سبک های شناختی فراگیران توضیح می دهد. در مدل عمومی اجتماعی – شناختی برای انگیزش پینتریج - 1989 - ، انگیزش برای فراگیری از سه سازه تشکیل می شود که عبارت است از:

انتظار، ارزش و عاطفه. سازه دوم در الگوی انگیزشی پینتریج - 1989 - به ارزش موسوم است. این جزء بر دلایل یادگیرنده برای در گیر شدن در فعالیت تحصیلی معین تمرکز دارد و اجزاء فرعی آن عبارتند از: الف - جهت گیری درونی هدف که حاکی از تاکید یادگیرنده بر یادگیری و کسب تبحر است، ب - جهت گیری بیرونی هدف که نشانگر تاکید فراگیرنده بر نمره و تایید دیگران است .[16] محققان رابطه انگیزه و گرایش به تفکر انتقادی را مورد بررسی قرار داده اند. خجسته، معمار وکیانپور [17] پژوهشی با نام "وضعیت گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه اصفهان و برخی از عوامل مرتبط با آن " انجام دادند. نتایج نشان داد که رابطه معنا دار بین انگیزه تحصیلی و و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان و ارتباط مثبت ضعیفی بین جنسیت و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان وجود دارد. از مهمترین نتایج این پژوهش می توان به این مورد اشاره کرد که به احتمال %95 در حدود 82 در صد از دانشجویان جامعه آماری دارای گرایش زیاد به تفکر انتقادی هستند.

سالاری، کارشکی و عبد خدایی [18] پژوهشی با نام "نقش ادراک والدینی و انگیزش تحصیلی در گرایش به تفکر انتقادی" انجام دادند. نتایج نشان داد که مولفه های ادراک والدینی ،انگیزش و گرایش به تفکر انتقادی دو بدو با یکدیگر همبستگی دارند و گرایش به تفکر انتقادی از طریق انگیزش درونی قابل پیش بینی است. ویلیامز، اولیور، آلین، وین و بوهر [19] پژوهشی با نام "تفکر انتقادی همچون یک بخش پیش بینی کننده و متغیر پیامد"، انجام دادند و نتایج نشان داد که عامل های شناختی فردی دانش آموزان مانند باورهای انگیزشی و راهبرد های شناختی و فراشناختی در بهبود تفکر انتقادی دانش آموزان و توانایی شناختی آنان مهم است.

اینجل [20] پژوهشی با نام "پیش بینی توانایی تفکر انتقادی در میان دانشجویان کالج" انجام داد. نتایج نشان داد که پژوهش حاضر با توجه به شواهد تجربی محدودی که اشاره به ارتباط بین خود نظم دهی فراشناختی، بسط و مهارت های تفکر انتقادی دارد به درک بیشتری ن سبت به تفکر انتقادی می انجامد. هم چنین همب ستگی مثبت و رابطه معنی داری بین جهت گیری هدف درونی و توانایی تفکر انتقادی وجود دارد. نتایج نشان دهنده این بود که اگر جهت گیری درونی و بیرونی با یکدیگر ترکیب شوند به طور قابل توجهی واریانس تفکر انتقادی را تبیین می کنند. خود نظم دهی فراشناختی و بسط معنایی دو پیش بینی کننده معنا دار برای تفکر انتقادی بودند. در پژوهش میسی، بلومنفلد و هویلی [21] با نام "جهت گیری هدف و تعامل شناختی دانش آموزان در فعالیت های کلاسی" نتایج نشان داد که باور های انگیزشی دانش آموزان مانند یک میانجی در رشد تفکر و تعامل شناختی دانش آموزان موثر است. و جهت گیری درونی هدف بر روی الگوهای تعامل اثر مستقیم دارد و دانش آموزانی که

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید